تئوري بازيها شرط موفقيت در مذاكرات
مجيد رضاييان
يكم) از زماني كه علم رياضيات توامان پا به ميدان «روابط بينالملل» و «سياست بينالملل» گذاشت؛ جهان و سياستمداران بزرگ دريافتند كه هميشه كاربرد خشونت، كارساز نيست.هميشه هم «بازي با حاصل جمع صفر» به توافقهاي پايدار منجر نميشود. اين بود كه بازي برد- برد با «حاصل جمع غير صفر» به ميان آمد و پس از جنگ جهاني دوم و به ويژه در دوران جنگ سرد، بسياري از مناسبات قدرت در روابط بينالملل را شكل داد.توسعه و مدلهاي اجراي توسعه را نيز دگرگون كرد و «منافع» پايه مبنايي بازي برد- برد شد.
دوم) هريسون واگنر در كتاب «تئوري بازيها و تعادل قدرت» رفتار عقلايي بر مبناي «محاسبه درست» را بر رفتار هيجاني-در شرايط بروز منازعات بينالمللي يا منطقهاي- ترجيح ميدهد و اساس اين تئوري قلمداد ميكند. جداي از ظرايف ديگر اين بحث كه در اينجا بيش از اين مجال بررسي ندارد.
اينك ميتوان كاربرد درخشان اين تئوري را در مذاكرات آينده ايران و امريكا منطبق دانست و درباره آن چند كلامي گفت. در ايران استاد مرحوم دكتر عبدالعلي قوام تئوري بازيها را در كلاسها به همه ما به درستي آموخت؛ همان نقطههاي تطبيق منافع و استفاده درست از آن. امروز، ديپلماتهاي شايسته كشور، «نقطههاي تطبيق» اين تئوري با «شرايط موجود دو كشور ايران و امريكا» را به درستي ميدانند. نخستين نكته مهم در اين رابطه، پرهيز از هرگونه نگاه غيرعقلايي است كه محاسبه درست را در هالهاي از ابهام قرار دهد. «تشخيص بازي و خواندن دست حريف»، شرط مهم انطباق اين تئوري و استفاده آن در مذاكرات پيشرو است.
سوم) «كنشگري» در مقايسه با «واكنشگري»، اصل ديگري است كه موفقيت تيم مذاكرهكننده را در مذاكرات هفتههاي بعدي تضمين خواهد كرد.بيترديد، حريف مايل است تا از دو طريق «فشار رسانهاي» و «كاربرد خشونت كلامي و موضعگيري» روي مذاكرات تاثير بگذارد؛ به ويژه با وجود نئوكانهاي جنگطلب در كاخ سفيد . كنشگري دقيقا در نقطه مقابل اين ترفند سياسي است؛ واكنش نشان دادن و رفتار هيجاني، دست برتر را به حريف ميدهد؛ بيترديد.
چهارم) تشخيص درست زمين بازي به «تعيين زمين بازي» منتهي ميشود؛ البته مادام كه توقعات با منطق بازي برد-برد به پيش برود. توقعات و انتظاراتي كه به «كسب امتيازات» منجر شود تا قفل شدن يا طولاني كردن مذاكرات.
شايد به همين دليل «هنر چانهزني» در ادامه علم روابط بينالملل به «تكنيكهاي چانهزني» در مذاكرات تبديل شد كه به ديپلماتهاي جهانگوشزد كند مذاكره با «مسائل عيني» سروكار دارد؛ «كليگويي» نه نيازي به هنر چانيزني دارد نه به تكنيك چانيزني.
«پلنهاي بي» در مذاكرات دقيقا به همين دليل همواره از سوي ديپلماتها رو ميشود كه از اصل تئوري بازيها غفلت نورزند و در مذاكرات و چانهزنيها عقب نمانند؛ با يك نگاه كاملا واقعي و توقعات واقعيتر.
پنجم) مزيتهاي ما همان اهرمها و «كارتهاي برنده در چانهزني» با امريكاست.
محدود ماندن مذاكره به يك موضوع در گامهاي نخست ميتواند منطقي باشد؛ به شرط آنكه مديريت مذاكرات را حاصل كند.در ادامه اما، مزيتهاي ايران به ويژه در عرصه اقتصادي و سرمايهگذاري، همان نقطهاي است كه هر گونه «تفاهمي» را به «توافق» و سرانجام به «قراردادهاي سنگين اقتصادي» منتهي خواهد كرد؛ دقيقا انطباق تئوري بازيها و رسيدن به حاصل جمع غير صفر.
آخر) تشخيص اينكه امريكاي مشترك ترامپ-ايلان ماسك و نماينده ويژه او ويتكاف، نگاه ديگري به روابط بينالملل دارند؛ بسيار ضروري است.
«ترجيح منافع ملي» در هيات حاكمه كنوني كاخ سفيد بر «رهبري امريكا در جهان»، از قضا براي ما فرصت است تا چيز ديگري. بماند كه اين نگاه همچنان با كاربرد خشونت كلامي و موضعگيريهاي هيجاني آميخته است؛ از مساله اوكراين تا جنگ تعرفهها، جملگي از اين نوع نگاه حكايت ميكند.
با اين همه، تنشهاي موجود و اصطلاحا «مسالهها» بين ايران-امريكا در اين مرحله و در مذاكرات بعدي بايد حل شود.حل مساله رفع تحريمها با موضوع انرژي هستهاي ايران گام نخست است؛ گامهاي بعدي را برداريد و از اين فرصت نگذريد؛ تئوري بازيها را در نظر بگيريد تا به تعبير واگنر به تعادل قدرت بينجامد و براي ما به تعادل قدرت در منطقه و عقب نماندن از چرخه قدرت و افزايش سرمايهگذاري تا سال۲۰۳۰.در يك نتيجه برنده-برنده البته.
همه اين سخنها با تكيه بر نگاه سياستگذار به مسائل بيروني كشور آمد و كيست كه نداند تطابق اين نگاه با واقعيتهاي جاري كشور خود بحث ديگري است.
دشوار است، اما شدني است؛ حتما.