محمد مهاجری و مینو خالقی در یادداشتی مشترک تحلیل کردند
جنگهاي امروزي و فرار نخبگان تكنولوژيساز
شايد اگر سال گذشته همين موقع، كسي به شما ميگفت در كشورمان و همچنين در خاورميانه اين ميزان تغييرات شگرف اتفاق خواهد افتاد، او را نابالغي بيتجربه و بيگانه با دنياي سياست ميپنداشتيم و حتي به حرفهايش پوزخند ميزديم. حال آنكه ما سالي را سپري كرديم كه همچون دهههاي پرحادثه گذشت. از عمليات ۷ اكتبر تا سقوط هليكوپتر حامل رييسجمهور ايران، به خاك و خون كشيده شدن غزه و لبنان توسط اسراييل با جنايات جنگي و نسلكشي تا جايي كه ديوان كيفري بينالمللي نتانياهو را مجرم شناخت؛ ترور سران مقاومت، تغيير حاكميت سوريه و فرار اسد و نقش پررنگ اردوغان در اين فروپاشي و اكنون حملههاي مجدد به يمن.خاورميانه امروز هيچ شباهتي با يك سال گذشتهاش ندارد. در ميان اين تغييرات شگرف و لحظهاي، با وجود عوامل مهم مادي و معنوي، نقش كليدي و حساس به تكنولوژيها اختصاص دارد. چه در حوزه تكنولوژيهاي ارتباطي و جنگ رسانهاي و جهتدهي به افكار عمومي جهاني و چه در حوزه سختافزار و نرمافزار جنگي و چه در ارتباط با فناوريهاي بهروز هوش مصنوعي. واضح است شرط لازم و كافي بهرهمندي از تكنولوژيهاي جنگي و ارتباطي نيازمند دانشي همهجانبه، بلندمدت و عميق است كه مشخصا تنها با برنامهريزي بلندمدت جهت تربيت و نگهداري نيروي انساني متخصص امكانپذير خواهد بود. به واقع جنگهاي اين دهه، نبرد هوش و نبوغ نيروي انساني مولد تكنولوژي است؛ نيرويي كه سرمايهگذاري روي آن، زمان و هزينهبرتر از ساير ملزومات تكنيكي جنگهاست. عملياتي كه طي ۶ ماه گذشته از سوي اسراييل در منطقه اجرا شده، ترور سران مقاومت كه در تهران، غزه و لبنان صورت گرفته، انفجار پيجرها در لبنان، استفاده وسيع از پهپادهاي شناسايي و موشكهاي رادارگريز، بهكارگيري هواپيماهاي جنگي 35 -F و مواردي از اين دست، در عين قساوت و توحش يك نسلكش، نتيجه فناوريهاي روزآمد و دقيق جنگي است كه البته با بودجههاي ميليارد دلاري از امريكا دريافت كرده و پشت اين دانش، نيروي انساني با تجربهاي است كه در نتيجه قدرت ريسك زمامداران و امكانات مادي مكفي و حس نياز كشور به آنها كه تعلق رواني ايجاد ميكند، به وجود آمده است. براي مقابله با آنچه دنياي غرب و اسراييل نسلكش در برابر ما قرار داده، راهي جز تقويت تكنولوژي با اتكا بر نخبگان خود نداريم. اما نبايد فراموش كرد كه نخبه تكنولوژيساز براي ماندن و ساختن، نيازمند توجه ويژه مالي و بيش از آن حس پذيرفته شدن در كشور و احترام ديدن از مسوولان است. دخالت، خصوصا در موضوعات شخصي و سياسي، حس غير موثر بودن و سرخوردگي ناشي از آن، تغيير سياست دولتها نسبت به اكوسيستم فناوري، فيلترينگ گسترده و عدم امكان استفاده از اينترنت سريع و با كيفيت، ورود به حريم شخصي افراد و كنترل آنها و چه بسا برچسب جرايم امنيتي همچون نفوذ و جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي به آنها عواملي هستند كه نخبگان را فراري ميدهند. به اينها بيفزاييد مشاهده رانت دولتي در تخصيص منابع به خوديها را كه ضربات بهتآوري به اعصاب و روان آنها وارد كرده و به مثابه كاتاليزور، آمادگي آنها را به گريز از ميهن صدچندان ميكند. مجموع اين عوامل، كشور ما را در رديفهاي بالاي جدول نخبهگريزي قرار داده است. بر اساس آمارهاي رسمي ۳۹درصد از نخبگان المپيادهاي علمي، ۲۷درصد از نفرات ۱ تا ۱۰۰ كنكور و ۱۶.۷درصد از نفرات ۱ تا ۱۰۰۰ كنكور در سالهاي منتهي به 1401مهاجرت كردهاند. هر چند كشور ما در عرصه ساخت موشك و پهپاد پيشرفتهاي چشمگيري داشته كه البته بار آنها بر دوش جوانان متخصص و ايران دوست است، اما درد آن است كه جوانان مولد كه تجربه، آزمون و خطاي خود را در اين سرزمين انجام دادهاند در اوج سالهاي توليد علم و زيرساختسازي كشور به ديگر كشورها مهاجرت ميكنند. گاه خبرهايي از مهاجرت معكوس هم منتشر ميشود، اما اين آمار چنگي به دل نميزند و در برابر ارقام مهاجران، چندان بزرگ نيست. برخي نخبگان نيز بنا به دلايلي از جمله مشكلات مالي يا ويژگيهاي فرهنگي قادر به مهاجرت نيستند، اما دچار قهر با كشور شدهاند. مشاهده شده كه حتي فارغالتحصيلان دانشگاههاي معتبر چون نتوانستهاند شغلي درخور بيابند يا تنگنظريهاي سياسي اجتماعي، سدهايي در برابرشان قرار داده، به كارهايي كاملا غيرمرتبط با رشته تحصيلي خود روي آوردهاند و گروهي از آنها نيز بيكارند و اوقات خود را در كافه و پارك سپري ميكنند. اگر قبول داريم كه جنگ امروز، جنگ دانش و فناوري است بايد به هر قيمت، نخبگان خود را نه فقط حفظ كنيم، بلكه آنها را در ذهن مديران كشور ارتقا بدهيم. جنگهاي اين قرن نه با اتكاي صرف به هوش سياسي يا استراتژيك حاكمان كه بيشتر با تكيه بر ذكاوت تكنولوژيك كشورها در سخت و نرمافزار جنگي و ارتباطي است كه نخبگان تكنولوژيساز محور اصلي و علت مسلم آن هستند.