• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5945 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ دي

آشيانه‌خالي‌سالمندان در جهان مدرن

«اعتماد» خلأهاي قانوني و رويكردهاي روانشناختي بحث سالمندي را بررسي مي‌كند

الهه باقري‌سنجرئي

«بچه‌هايم ايران نيستند. گاهي با هم تلفني حرف مي‌زنيم و همديگر را مي‌بينيم. چند روز است هر كاري مي‌كنم برنامه تماس تصويري را روي گوشي‌ام پيدا نمي‌كنم، حالا منتظرم خواهرزاده‌ام يك روز بيايد سر بزند، گوشي‌ام را درست كند.» موضوع پيچيده‌اي نيست، يك پدر يا مادر سالمند كه بدون فرزندان‌شان زندگي مي‌كنند، به ‌اشتباه يكي از اپليكيشن‌هاي تماس تصويري را از گوشي خود پاك كردند و حالا نمي‌توانند يك ارتباط ساده با فرزندان‌شان برقرار كنند. اين موضوع هم الزاما مخصوص سالمندان تحصيل‌ نكرده نيست و شامل تمام پدران و مادراني مي‌شود كه در دنياي شتابزده فناوري و تكنولوژي، هنوز نتوانستند با تغييرات و ابزارهاي جهان نوين آشنا شوند. پيش از اين، برقراري ارتباط و زيستن اينقدر دشوار نبود. محل كار فرزندان، چندان دور از خانه پدري نبود و پس از ازدواج، اگر در خانه مشترك با والدين زندگي نمي‌كردند، حتما دورترين فاصله آنها يكي، دو خيابان بود. اگر هم در اين ميان فرزندي براي تحصيل يا ازدواج، به شهر يا كشور ديگري مهاجرت مي‌كرد، احتمالا چند برادر و خواهر و عروس و داماد در وطن و در نزديكي پدر و مادر بودند. اما آرام‌آرام، سفره‌هاي بزرگ برچيده شد. حياط خانه پدري، قديمي و كلنگي شد و ديگر كفاف زندگي چند فرزند متاهل را نمي‌داد. از طرفي شرايط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جهان، تغييرات قابل ‌توجهي كرد و تعريف آينده، رويا، ثروت و زندگي متفاوت شد. البته فشارهاي اقتصادي و كاهش ارزش پول كشور را هم نبايد ناديده بگيريم. پيش از اين شايد پدر يك خانواده به ‌همراه پسران و گاهي داماد‌ها، از يك دكان يا خياط‌خانه، مخارج خود را تامين مي‌كردند، اما امروز، تمام افراد خانواده شغل يا كسب‌وكار و درآمد خود را دارند، اما در صورت نياز، توان كمك به نزديك‌ترين فرد خانواده‌شان را ندارند و هر فرد شاغل شايد گاهي به ‌سختي بتواند از پس مخارج خودش به تنهايي برآيد. تمام اين موارد، باعث شد كه فرزندان، پس از آغاز تحصيل، كار و ازدواج، زندگي مستقل از خانواده خود را در پيش بگيرند و حتي از شهر و كشور والدين خود هم دور شوند. اين بخش جدايي‌ناپذير جهان امروز- يعني رشد فناوري و گسترش تكنولوژي- لاجرم سالمنداني تنها برجا مي‌گذارد كه از طرفي، نمي‌خواهند يا نمي‌توانند از خدمات دائمي فرزندان خود بهره‌مند شوند و از طرف ديگر، دنياي فناورانه و ابزارهاي تكنولوژي چندان با دانش و روحيات آنها سازگار نيست و توان يادگيري‌شان هم نسبت به ايام جواني كاهش يافته است. در اين ميان اگر ضعف اپليكيشن‌ها و سايت‌ها را براي انجام امور آنلاين ناديده بگيريم - كه گاه حتي انجام يك فرآيند آنلاين براي يك جوان هم مبهم مي‌شود- و همچنين از سرعت و قطع‌شدن‌هاي پيوسته اينترنت بگذريم، نمي‌توانيم از ضرورت آموزش همگاني به سالمندان درخصوص استفاده از فناوري‌ و ابزارهاي آنلاين چشم‌پوشي كنيم؛ چراكه اين نسل، سال‌‎ها فرآيندها و كارها را به ‌صورت دستي و سينه‌به‌سينه انجام مي‌داده و تطبيق‌پذيري با سرعت تكنولوژي امروز، براي او كمي دشوار است و از طرفي، تمامي كارها، از تاكسي گرفته تا خدمات بيمه‌ و درمان، آنلاين شده است.

 

ارتباطات و تعاملات اجتماعي؛ از محورهاي هشت‌گانه محيط دوستدار سالمند

«حسام‌الدين علامه» پژوهشگر حوزه سالمندي و رييس اسبق دبيرخانه شوراي ملي سالمندان در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره تغييرات جهان امروز مي‌گويد: «ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه سرعت علم و شتاب تكنولوژي، به ‌شدت بالاست و اين تغييرات روزافزون در فناوري‌هاي نوين، احتياج به فرهنگسازي در مورد يادگيري مستمر و مادام‌العمر دارد و بايد در چرخه زندگي نهادينه شود. اين فقط مخصوص گروه سالمندان نيست و بايد حداقل از 50 سالگي به بعد، با توجه به كاهش قدرت تطبيق‌پذيري بزرگسالان با تغييرات در زندگي روزمره كه ناشي از تاثير فناوري‌هاي نوين است، آموزش‌‎هايي را برنامه‌ريزي كرده و با قدرت دريافتي بزرگسالان، متناسب‌سازي كنيم.»

او با اشاره به اهميت آموزش در سنين سالمندي، به‌ويژه براي افراد بالاي 65، 70 سال توضيح مي‌دهد: «ما شهر و محيط دوستدار سالمند را داريم و بايد بدانيم كه يكي از محورهاي هشت‌گانه محيط دوستدار سالمند، بحث ارتباطات و تعاملات اجتماعي سالمندان است كه اين موضوع، احتياج دارد استارت‌آپ‌ها، وزارت‌هاي صمت، ارتباطات و فناوري اطلاعات، وارد عمل شوند و استانداردها و پروتكل‌هايي را تدوين كنند. همچنين با توجه به درصد و گروه مخاطب، يعني همان سالمندي كه درصد آنها در جامعه ما رو به گسترش است، زيرساخت‌ها را براي ارائه خدمات به سالمندان فراهم كنند. مثلا اندازه كلمات در يك اپليكيشن دوستدار سالمند، بزرگ باشد يا اينكه از نمادها و آيكون‌هايي استفاده شود كه براي چشم و ذهن شناخته ‌شده باشد يا اينكه سالمندان قبل از ورود به اين دوره، آموزش‌هايي در مورد آنها ديده باشند.» بيتا، 30 ساله است و در كنار مادرش زندگي مي‌كند. مادر او بيماري خاص و نياز به مراقبت‌هاي دائم پزشكي ندارد، بنابراين مي‌تواند تنهايي از پس امور روزمره خود برآيد، اما چالش از جايي شروع مي‌شود كه مادرش گاهي در نبود بيتا، بايد از اپليكيشن‌ها و نرم‌افزارهايي براي دريافت خدمات آنلاين استفاده كند كه در مواردي حتي انجام ساده‌ترين امور هم دشوار است. «وقتي مادرم مي‌خواهد خودش براي خط تلفنش شارژ بگيرد، بارها يادش مي‌رود كه بايد كيبورد تلفن همراهش را، روي حالت انگليسي بگذارد و سر همين موضوع نمي‌تواند شارژ بگيرد و دچار سردرگمي مي‌شود و مجبور است منتظر بماند تا من به خانه برگردم يا اينكه تلفني راهنمايي‌اش كنم. اين يك موضوع ساده‌ است، اما مجموع همين اتفاق‌ها، مادرم را مدام به من وابسته مي‌كند. با اينكه خودش دوست دارد مستقل باشد. به نظرم خيلي خوب مي‌شد كه در اپليكيشن‌ها، براي سالمندان امكاني طراحي شود كه راهنمايي صوتي داشته باشد.» علامه كه سابقه سال‌ها پژوهش در حوزه سالمندي دارد نيز حركت به ‌سمت استفاده از هوش مصنوعي را تاييد مي‌كند و مي‌گويد: «بايد با استفاده از اين قابليت در تكنولوژي بتوانيم پيام صوتي يك سالمند را بر اساس اولويت‌ها دسته‌بندي كنيم و اگر لازم است، اپراتوري را در مراكز سرويس‌دهنده و خدماتي به كار بگيريم تا فرآيند دريافت خدمت را براي سالمندان تسهيل كند. از طرفي فضاي مجازي، قدرت جست‌وجو و تمييز مطالب موثق و معتبر را ندارند. بنابراين بايد اطلاعات براي سالمندان به ‌صورت دسته‌بندي‌شده، مختصر و مفيد موجود باشد. مثلا در حوزه سلامت كه مساله مهمي است، ضرورت دارد متناسب با قدرت شناختي سالمندان و همچنين با توجه به كاهش قدرت بينايي، شنوايي و انطباق اين گروه سني، آگاهي‌بخشي در زمينه ارتقاي سطح سواد سالمندان در حوزه سلامت را در دسترس آنها قرار بدهيم تا بتوانيم از سايت‌ها و منابع معتبر، اطلاعات خلاصه، كاربردي و مقيد را به ‌صورت دستورالعمل استخراج كنیم.»

 

معضل سالمندي كه امروز در كشور با آن مواجهيم، چند بُعدي است

اين پژوهشگر حوزه سالمندي با بيان ضرورت راه‌اندازي شركت‌هاي ارائه‌دهنده و مديريت‌كننده خدمات و سرويس‌هاي مورد نياز سالمند مي‌گويد: «اگر خانواده‌ها و خود سالمندان نمي‌خواهند كه از موسسات سنتي نگهداري سالمندان استفاده كنند، بايد تعداد اين شركت‌ها در سطح شهر افزايش پيدا كند تا بتوانند به سالمند سرويس داده و خدمات مورد نياز آنها را ارائه كنند.» به‌ گفته رييس اسبق دبيرخانه شوراي ملي سالمندان، معضل سالمندي كه امروز در كشور با آن مواجهيم، يك موضوع چندبُعدي است كه بايد در ابعاد مختلف مورد بررسي قرار بگيرد؛ استادان و صاحب‌نظران در زمينه مشاوره و علوم تربيتي در بحث آموزش بزرگسالان، استانداردها و پروتكل‌هايي دارند كه بايد در بررسي موضوع سالمندي مورد توجه قرار بگيرد. همچنين اين گروه سني بايد از ديدگاه علوم‌شناختي و حافظه هم بررسي شوند. از طرفي، در حوزه استارت‌آپ‌ها، متخصصان هوش مصنوعي بايد ورود پيدا كنند. انجمن‌هاي علمي در حوزه سلامت هم بايد اطلاعات مفيد، دسته‌بندي‌ شده و كاربردي را براي سالمندان ارائه كنند. همچنين بايد تعداد سمن‌هاي محله‌محور افزايش پيدا كرده و شركت‌هايي كه خدمات در منزل به سالمندان ارائه مي‌دهند، تسهيلات بيشتري را براي اين گروه سني به كار بگيرند. در نهايت سالمندان (قبل از ورود به سالمندي) و اطرافيان سالمند (در دوره سالمندي)، نياز به يكسري آموزش‌هايي دارند كه اين دوره را براي خود سالمند و اطرافيان‌شان راحت‌تر كند. مثلا در حوزه كار با تلفن‌هاي همراه هوشمند يا اپليكيشن‌ها، لازم است آموزش‌هايي در قالب كارگاه‌ و كلاس‌هاي كوتاه‌مدت ارائه شود و به ‌صورت عملي، شيوه استفاده از ابزارهاي فناوري و سرويس‌هاي آنلاين را بياموزد. بارها و بارها در اخبار شنيده و خوانده‌ايم كه ايران در مسير سالمندي است و به اين گروه سني، نبايد به چشم بحران نگاه كنيم، بلكه تجارب اين پيشكسوتان را بايد به عنوان فرصت تلقي كنيم، اما در عمل، بعيد به نظر مي‌رسد كه آنها را فرصت بشناسيم و بيشتر شبيه به يك معضل با آنها مواجهيم، حتي حركت قابل‌ توجهي براي بهبود كيفيت زندگي آنها هم انجام نشده است.

 

حركت سيستماتيك و برنامه‌ريزي ‌شده در حوزه سالمندي وجود ندارد

علامه در اين مورد مي‌گويد: «تا جايي كه من در اين سال‌ها اطلاع دارم، در برخي استارت‌آپ‌ها، بخش دوستدار سالمند بودن پلتفرم مهم است و سعي مي‌كنند اپليكيشن خود را براي سالمندان و افراد كم‌توان مناسب‌سازي كنند. همچنين بعضي مراكز روزانه سالمندي وجود دارد كه خدمات آموزش و توانمندسازي را به‌ صورت موردي انجام مي‌دهند كه البته تعدادشان بسيار محدود بوده و با توجه به پراكندگي اين مراكز در سطح شهر، دسترسي آنها براي سالمندان دشوار است. به‌ عبارت‌ ديگر، حركت سيستماتيك و برنامه‌ريزي‌ شده وجود ندارد و حركت‌هاي پراكنده‌اي كه معمولا اجتماع‌محور هستند، در حال انجام است.» بنابراين به نظر در كشوري كه در آستانه سونامي سالمندان است، هنوز ضرورت توجه به حقوق اين گروه سني جدي گرفته نشده و راهكارهاي مدون و قابل ‌اجرايي ارائه نشده است. رييس اسبق دبيرخانه شوراي ملي سالمندان در اين مورد مي‌گويد: «اگر قرار باشد توضيحي در مورد فرآيند سياستگذاري سيستماتيك در حوزه سالمندي بررسي شود، در ابتدا بايد سياست‌هاي كلي سالمندي جمعيت و مواجهه با پيامدهاي آن، به‌ويژه در خدمت‌رساني به سالمندان، توسط مجمع تشخيص مصلحت نظام و مقام معظم رهبري ارائه شود كه تاكنون چنين رويكردي، مانند آن نوع سياستگذاري كه در جواني جمعيت انجام شد، در حوزه سالمندي نداريم. قدم دوم اين است كه دولت بايد لايحه حمايت از حقوق سالمندان را به مجلس ارائه كند، چراكه امروز قانوني براي حمايت از حقوق سالمندان نداريم؛ آن ‌هم در كشوري كه امروز بيش از 11 درصد از جمعيت آن را سالمندان تشكيل مي‌دهد و به زودي اين رقم، در سال 1410 به 14 درصد خواهد رسيد و يك كشور سالمند محسوب خواهيم شد. همچنين پيش‌بيني شده كه در دهه 1430، اين آمار به 33 درصد از جمعيت ايران برسد. بنابراين لازم است حقوق سالمندان، يك‌بار نوشته و يكپارچه شود و از اين وضعيت پراكنده و عمومي‌اي كه وجود دارد، به يك دستورالعمل و قانون مخصوص اين گروه سني تبديل شود. در اين قانون، وظايف دستگاه‌هاي مختلف مشخص خواهد شد.» به ‌گفته اين پژوهشگر حوزه سالمندي، علاوه بر نبود سازمان ملي سالمندان، متاسفانه وظايف دستگاه‌هاي كشور در حوزه سالمندي هم به ‌شكل يك الزام قانوني ديده نشده است. سند ملي سالمندان هم كه ابلاغ شده، سند الزام‌آور قانوني نيست كه بتوان مطالبه قضايي ترك فعل را براي آن پيگيري كرد. از طرفي، در همه‌ جاي دنيا، شهرداري‌ها، ان‌جي‌اوها و سمن‌هاي سالمندي، پيشرو ارائه خدمت به سالمندان هستند. در اينجا، خود اين موضوع كه شهرداري‌ها در اين زمينه الزام و تكليف قانوني داشته باشند، به تصويب مجلس شوراي اسلامي نياز دارد. بنابراين ما احتياج داريم هر چه زودتر قانون حمايت از حقوق سالمندان به تصويب برسد كه مسائل اين گروه سني قابل ‌پيگيري باشد. موضوع قابل‌ توجه ديگر اين است كه افرادي كه امروز به سن بازنشستگي و سالمندي رسيده‌اند، در سال‌هايي نه چندان دور، جوان بودند و صاحبان كسب‌وكار، كارمند، مدير، استاد، كاسب و گاهي، سرپرست يك گروه كاري يا يك خانواده بودند و به ‌زبان عاميانه، براي خودشان برو و بيايي داشتند. حالا امروز براي ساده‌ترين امور خود، به فرزندان يا نوه‌هاي‌شان وابسته‌اند. اين موضوع، در بسياري موارد آنها را دچار نااميدي، سرخوردگي و حس ناكارآمدي مي‌كند.

 

دوره انسجام در برابر نااميدي

«رضا فرهمند» متخصص روانشناسي سلامت در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره اهميت توجه به دوره سالمندي توضيح مي‌دهد: «سالمندي يكي از مراحل مهم زندگي افراد است. با فرض بر اينكه اميد به زندگي را به‌طور ميانگين 75 سال و سن بازنشستگي را 60 سال در نظر بگيريم، حدودا يك‌چهارم عمر افراد در دوره سالمندي مي‌گذرد؛ دوره مهمي كه اريكسون در نظريه خودش در مراحل رشد شخصيت، دوره انسجام در برابر نااميدي نامگذاري كرده است. توجه به ويژگي‌هاي اين دوره با توجه به شرايط اجتماعي و فرهنگي، بسيار مهم به نظر مي‌رسد.» به‌ گفته اين روانشناس باليني، در ابتدا بايد بپذيريم كه در دوره‌اي از تاريخ زندگي مي‌كنيم كه به‌ لحاظ پيشرفت تكنولوژي و افزايش دسترسي به منابع آزاد اطلاعات در جهت تسهيل و بهبود كيفيت زندگي، شرايط را هموارتر كرده، اما چالش‌هايي را هم به همراه داشته است. بخشي از اين چالش‌ها، نياز به حوزه آموزشي، دسترسي آزاد به منابع و دسترسي به تكنولوژي به‌روز در راستاي ارتباطات روزمره، بهره‌گيري از خدمات فناوري و آنلاين مانند استفاده از عابربانك و اپليكيشن‌ها و نرم‌افزارهاست كه اين چالش‌ها، براي سالمندان بيشتر نمود دارد. عدم يادگيري و چالش‌هاي آموزشي، گاهي اوقات در سالمندان منجر به ناكامي، خشم، ايجاد علايم استرس شده و در مواردي احساس نااميدي را براي آنها به همراه خواهد داشت. او در مورد عوامل ايجادكننده ناكامي و نااميدي توضيح مي‌دهد: «به ‌واسطه بازنشستگي، يك‌سري تغييرات در زندگي اجتماعي افراد ايجاد مي‌شود؛ به‌تبع ارتباطات كمرنگ‌تر مي‌شود، تعاملات اجتماعي دستخوش تغييرات قرار مي‌گيرد. موضوع ديگر، بيماري يا فوت دوستان و اقوام در سنين سالمندي است كه خبر آن‌ به گوش سالمندان ديگر مي‌رسد. از طرفي، وقتي در مورد سالمندي صحبت مي‌شود، نمي‌توان به سندرم آشيانه خالي نپرداخت. در روانشناسي اجتماعي گفته مي‌شود كه با خروج آخرين فرد از منزل، در بعضي افراد سندرم آشيانه خالي ايجاد مي‌شود كه مي‌تواند منجر به استرس و در نهايت افسردگي شود كه در زنان، نسبت به مردان بيشتر است و همين‌طور در زوج‌هايي كه چالش‌هاي ارتباطي دارند، بيشتر از ساير زوج‌ها ديده مي‌شود. خروج فرزندان از خانواده و تنها ماندن والدين در منزل، در برخي افراد با آغاز اختلالات و بيماري‌هايي اضطرابي، افسردگي، ديابت نوع دو، اختلالات خواب و... همراه است. مجموع اين عوامل، به ‌همراه برخي بيماري‌هاي مزمن كه از قبل همراه سالمندان بوده، مشكلات اجتماعي و اقتصادي، مي‌تواند حساسيت افراد را نسبت به ناكامي بيشتر كند.» مادر سعيد، بازنشسته آموزش‌وپرورش است و پس از فوت همسر و مهاجرت چند فرزند و ازدواج سعيد، سال‌هاست كه تنها زندگي مي‌كند. سال‌ها پيش، براي رفتن به مهماني و خريد و... از آژانس محله، خودرو درخواست مي‌كرد. تلفن دفتر آژانس را هم حفظ بود و بدون نياز به هيچ‌ كس و حتي دفتر تلفن، با آنها تماس مي‌گرفت و براي رفت و برگشتش به محل مورد نظر هماهنگ مي‌كرد. امروز اما، ديگر دفتر آژانس نيست و مجبور است با روال درخواست تاكسي‌هاي اينترنتي آشنا شود. سعيد مي‌گويد: «مادرم يك عمر معلم بود و يك‌جورهايي همه بچه‌محل‌ها زيرنظر مادر من آموزش ديدند. حالا خيلي برايش خوشايند نيست من كه كوچك‌ترين بچه‌اش هستم بخواهم به او چيزي ياد بدهم. گذشته از اين موضوع، ما قديمي محل هستيم و مادرم تمام راننده آژانس‌ها را مي‌شناخت. الان خيلي نمي‌تواند به راننده‌هاي تاكسي اينترنتي اعتماد كند، نه اينكه آنها بد باشند، اما مادرم دركي از خدمات آنلاين ندارد. وقتي مي‌خواهد سوار تاكسي اينترنتي بشود حتما يا بايد من باشم يا بايد خودم برسانمش. اين موارد و نياز مادرم به حضور من، هم غرورش را خدشه‌دار كرده، هم ارتباطات اجتماعي‌اش را محدودتر، چون رفت‌وآمد هم برايش سخت شده. فكر مي‌كنم بايد يك تصميم اساسي براي اين گروه سني بگيرند تا بتوانند با قوانين دنياي جديد بدون نااميدي زندگي كنند.»

 

ایجاد شبکه های اجتماعی راهکاری مفید برای سالمندان

حتما بارها از سالمندان اطراف‌مان شنيده‌ايم كه «اين كارها از من گذشته، مخصوص جوان‌هاست، من نمي‌توانم ديگر چيزي ياد بگيرم، شما ياد بگيريد برايم انجام بدهيد و...» در واقع موضوع ديگر، عوامل فرهنگي و باورهاي غلطي است كه در جامعه مرسوم است كه اصلي‌ترين آن باورها، تصور ركود و از دست ‌دادن توانمندي است. اين باورهاي غلط، بر رفتار جامعه و نگرش خود سالمند تاثيرگذار است. حتي رسانه‌ها و گروه‌هاي اجتماعي كه درباره اين گروه سني توليد خبر مي‌كنند هم گاهي بر اين نگاه‌ها دامن مي‌زنند. به‌ گفته فرهمند، يكي از مهم‌ترين موضوعاتي كه مي‌تواند براي سالمندان در مقابل اين چالش‌هاي مطرح‌ شده مفيد باشد، ايجاد شبكه‌هاي اجتماعي است. اين متخصص روانشناسي سلامت در اين مورد توضيح مي‌دهد: «نتيجه بسياري بررسي‌ها نشان مي‌دهد سالمنداني كه گروه‌هاي اجتماعي بيشتري دارند و تعداد فعاليت‌هاي ارتباطي آنها بالاتر است، از سلامت بهتري هم برخوردارند. حتي آموزش و يادگيري در اين افراد باكيفيت بيشتري انجام مي‌شود. انسان موجودي است كه تا پايان عمر مي‌تواند بياموزد و ياد بگيرد. به‌تبع اين يادگيري در سنين مختلف، تفاوت‌هايي دارد اما در هر دوره، موارد خاصي وجود دارد كه يادگيري را در افراد به تعويق مي‌اندازد كه در مورد سالمندان بايد به عواملي چون باورهاي غلط اجتماعي مبني بر اينكه ديگر نيازي براي آموزش به سالمند نيست يا حتي كودك ‌شمردن سالمند باعث مي‌شود كه در برخي شرايط غرور اين افراد خدشه‌دار شود؛ چراكه هر كدام از سالمندان، جايگاه اجتماعي، اقتصادي و شخصيت خود را داشته و دارند. گاهي اوقات مشاهده شده كه در اتاق درمان، وقتي خانواده‌ها به همراه سالمند براي بررسي اختلال افسردگي يا اضطراب مراجعه مي‌كنند، اجازه نمي‌دهند سالمند صحبت كند و خانواده تمام موارد را از طرف او و به جاي او مطرح مي‌كنند. در اين مورد ضرورت دارد درمانگر حتما بابت مداخله خانواده تذكر بدهد تا سالمند بتواند ابراز وجود داشته باشد و اعتمادبه ‌نفس و استقلال او حفظ شود.»

 

ضرورت حركت و ايجاد معناي زندگي در سالمندان

مونا، يك مادر شاغل است كه علاوه بر امور خانه و مراقبت از فرزند، بايد توجهش به پدر و مادر سالمندش هم باشد كه تنها زندگي مي‌كنند. بارها پشت تلفن، در مورد انجام يك فرآيند ساده آنلاين، خشمگين شده و توضيح را نيمه‌كاره رها كرده و از والدينش خواسته صبر كنند تا از سر كار برگردد. اما تا حالا به اين موضوع توجه نكرده كه شايد نحوه آموزش او مشكل دارد يا اينكه شايد والدينش، چالش‌هاي ديگري دارند كه در نهايت به كند شدن يادگيري آنها منجر شده است. فرهمند با اشاره به اينكه نكته مهم ديگر در مورد آموزش، شناخت عواملي است كه مانع يادگيري مي‌‎شوند، مي‌گويد: «اگر ما سالمندي داريم كه يادگيري او مختل يا كند شده، بايد ابتدا عوامل را شناسايي كنيم كه مي‌تواند شامل اختلالات روانشناختي يا گاهي عوامل و بيماري‌هاي جسمي باشد، مانند افسردگي‌هايي كه فرد در طولاني‌مدت با آن درگير بوده و آگاهي نداشته يا ساير اختلالاتي كه به عنوان عوامل پنهان، يادگيري را تحت ‌تاثير قرار مي‌دهند. اين موضوع نياز به سواد سلامت دارد و لازم است بيشتر به آن توجه شود. يكي از مواردي كه حوزه زندگي سالمند بسيار اهميت دارد، ايجاد معناي زندگي و توجه ويژه به آن است. در كنار تمام اين موارد، نبايد از حضور سالمند در اجتماع غافل شويم. اين موضوع، براي ايجاد تغييرات مثبت در سالمند، بسيار اهميت دارد. از طرفي، ايجاد حركت در سالمند بسيار مفيد است كه اين حركت، الزاما به‌ معناي حركت جسمي و فيزيكي نيست. حتي براي افرادي كه قدرت حركت ندارند، توصيه مي‌شود كه در كارهاي جمعي كوچك، مانند كمك در پاك‌ كردن سبزي، غذا درست ‌كردن و به ‌نوعي هر فعاليت كوچك و امكان‌پذيري شركت كنند. تمام اين موارد مصداق حركت است كه اگر سالمند بتواند در جامعه (حتي اجتماعات كوچك) حركت داشته باشد، بسيار در مقابله با حس ناكامي او تاثيرگذار است. موضوع ديگر ايجاد شادي‌هاي كوچك و افزايش كيفيت سبك زندگي است كه اين موضوع با حضور در شبكه‌هاي اجتماعي از گروه‌هاي مجازي تا گروه‌هاي دوستي در پارك‌ها، امكان‌پذير است. كاهش شبكه‌هاي اجتماعي سالمند، ارتباط مستقيم با بروز بيماري‌ها و اختلالات و همچنين اختلال در يادگيري دارد.» اگر قرار است افزايش اميد به زندگي و سالمندي را موضوعي مثبت تلقي كنيم، بايد زندگي در يك‌چهارم پاياني عمر با آرامشي نسبي همراه باشد؛ در واقع اين عمر طولاني، نياز به رفاه و شادكامي دارد. در قدم اول، مي‌توانيم باور و نگاه فرهنگي را به سالمندي تغيير بدهيم و مهم‌تر از آن، سالمندان را به عنوان بخش جدانشدني از جامعه بپذيريم و حقوق‌شان را مجزا كرده و به رسميت بشماريم. شايد با اين روال در قدم بعدي بتوانيم دولتمردان، دستگاه‌ها و نهادهاي مرتبط را از ضرورت توجه به ايجاد زيرساخت‌ها و ابزارها آگاه كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون