صحنهسازيهاي خطرناك
سيد علي ميرفتاح
گفت: «من ارچه در نظر يار خاكسار شدم/ رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند». به هيچوجه باورم نميشود كه اين همه ترور و تخريب اتفاقي صورت بگيرد. با چشم غيرمسلح هم كه به دور و برمان نگاه كنيم، ميبينيم ارادهاي و به ضميمهاش عِده و عُدهاي وجود دارد تا اشخاص محترم را در چشم مردم بيحرمت كند و شأن و منزلتشان را از بين ببرد. تا همين 10 سال پيش اگر ميخواستيد فهرستي از اشخاص وجيهالمله آماده كنيد با انبوهي اسم مواجه ميشديد كه بيچون و چرا محبوب مردم بودند، حرفشان خريدار داشت و راي و نظرشان محترم بود و اگر نه همه مردم، لااقل گروههايي از مردم، رسم ايشان را پيروي ميكردند. اما از روزي كه سايه سنگين اين شبكههاي مجازي و شبكههاي ماهوارهاي بر سرمان افتاد، سر و كله تروريستهاي جوان و خشن هم پيدا شد كه به زنده و مرده نامداران رحم نكردند و بالا تا پايين بزرگان را بد گفتند. خاتمي مرد محترمي بود و در بين طبقات مختلف مردم كلامش نافذ بود. تا همين يك سال و نيم پيش يك تكرار سادهاش كاري كرد كه دهان دوست و دشمنش باز ماند. علي مطهري كم كسي نيست. نماينده اول تهران است، فرزند شهيد بزرگوار استاد مرتضي مطهري است و شجاعت و حقگويي و عدالتطلبياش زبانزد خاص و عام است.
او حرفهايي زده و اظهارنظرهايي كرده كه بعضا ديگران جرات بازگويياش را نداشتهاند. مهم نيست كه با علي مطهري موافق باشيد يا مخالف، مهم اين است او كاراكتر قابل احترامي دارد و ما بايد بابت گفتهها و نوشتههايش ممنون او باشيم. كسي نميگويد از علي مطهري انتقاد نكنيم. انتقاد سرجاي خودش خيلي هم لازم و ضروري است بلكه ميگويم بزرگش نخوانند اهل خرد/ كه نام بزرگان به زشتي برد. علي مطهري بزرگ است و جزو سرمايههاي ملي است و نبايد كسي بد و زشت و بيادبانه با او سخن بگويد. نه فقط با او كه با ديگر نامداران و بزرگان و رجال هم نبايد بيادبي كرد. عرض من منحصر به رجال سياسي نيست. ما در عرصه فرهنگ و هنر و اقتصاد و رسانه تا دلتان بخواهد بزرگمرد و صاحبنظر و نخبه و متفكر و عزيز داشتيم و داريم و بيبرو و برگرد همه آنها جزو سرمايههاي ملياند و بايد شأن و منزلتشان مخدوش نشود. جواني كه از سر بيمبالاتي و ناداني به استاد شفيعيكدكني بد ميگويد در اصل دارد به چهره يكي از مفاخر عظيمالشأن ادبي كشور خنج ميكشد.
بحث شخص نيست، احترام به اشخاص را نيز نبايد با شخصپرستي يكي بگيريم. همه اشخاص قابل نقدند و شك نكنيد كه خطا و اشتباه به اقوال و افعالشان راه مييابد. بحث اين است كه اولا براي نقد نيازي به بيادبي و بددهني نيست، ثانيا بايد ملاحظه شأن و مقام اشخاص را هم كرد. چيزي كه ما را بيملاحظه، بلمه پرخاشگر و بيادب كرده، همين رسم ناخوشايندي است كه به واسطه دنياي مجازي بنيان گذاشته شده است.
اگر ذهن توطئهانديشي داشته باشيم بايد بگوييم كه بدخواهان اين ملك و ملت نشستهاند و نقشه كشيدهاند و تخريب و ترور عزتمندان نامدار را در دستور كار قرار دادهاند. نميبينيد شبكههاي ماهوارهاي چطور بيپروا به اعتقاد مردم حمله ميكنند و بزرگان را كه پيش از اين حرفشان حجت بود زير سوال ميبرند. براي اين شبكهها و كانالهاي خلقالساعه هيچ خط قرمز و حريمي وجود نداشت و ندارد. آنها با بيمبالاتي هرچه تمامتر هم دين و فرهنگ و تاريخ و جغرافياي مردم را نشانه رفتهاند و هيچكس و هيچچيزي را محترم نميشمرند. ما مردم بيادبي نبوده و نيستيم اما متاسفانه اين تصويري كه از جوانان در شبكههاي مجازي ترسيم ميشود، منطبق است بر جوان خشمگيني كه كمربند انتحاري بسته و خود را در ميان سياستمداران و فرهنگيان و روحانيان و... انداخته. مواظب باشيد فريبتان ندهند و گناه ديگران را به حساب خاتمي و مطهري و مسوول دهه شصت و استاد دانشگاه و فرهنگيان و معلمان اخلاق ننويسند. حتي در جوامع دموكراتيك هم ما به اشخاص محترم و موجه نياز داريم. كار دنيا، حتي كار دنياي مدرن، بيقهرمان پيش نميرود. اين حرف، حرف معقولي نيست كه ميگويند «واي به حال مردمي كه نياز به قهرمان دارند.» اتفاقا مردم به قهرمان نياز دارند و خدا را شكر ما هم قهرمان كم نداريم. اما با ناسزا و بمب و لودر و خاكستر و دروغ و تهمت افتادهاند به جان قهرمانان تا بيحيثيتشان كنند و مردم را به ياس و نااميدي و پوچي بكشانند. مراقب باشيد تا اسير اين صحنهآراييهاي خطرناك شبكههاي ماهوارهاي و كانالهاي بوته اينترنتي نشويد.