از نيل گنگ تا مرتضي مرديها
محمدصادق جنانصفت
درباره پرواز خيال و فكر شنيده و خوانده بودم اما بلندي گستره و ژرفاي اين پرواز را تا ساعت 16 ديروز نميدانستم. ديروز در تاكسي نشسته بودم و به اين فكر ميكردم كه نام ستوني كه ميخواهم شايد براي صفحه آخر «اعتماد» هر از چندگاهي بنويسم چه باشد. نميدانم خيالم چگونه و از كدام مسير به سوي دكتر مرتضي مرديها پرواز كرد و رفت و رفت تا روي كتاب «مباني نقد فكر سياسي» اين – جامعهشناس نامدار ايران ايستاد. اين كتاب را سالها پيش خوانده بودم و از آن پس به درونمايه با شكوه و سرنوشتساز يكي از زيربخشهاي كتاب كه گيرا و دوستداشتني بود ميانديشيدم. با شتاب به خانه كه رسيدم كتاب را برداشتم و آن بخش را بازكردم. نام آن زير بخش «چشمانداز آينده» از بخش «جهان بود». مرديها نوشته است: ...روزي شايد برسد مثلا اصفهان به كارون افتخاركند، مشهد به سبلان... ميتوان چنين انگاشت حدود گستردهتر جغرافيايي و تاريخي هم بتواند از اين مضيق- او درباره ناسيوناليسم مينويسد -عبوركند. شايد در آينده پيرنه، البرز، و هيماليا يا گنگ و نيل و ميسيسيپي احساسات كمابيش مشابهي را در همه برانگيزند...» اينگونه شد كه نام ستون را نيل گنگ انتخاب كردم. در اين ستون از آرزوهاي دور و درازم براي دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم از كودكي تا امروز مينويسم، هرگاه شد و هرگاه زمانه مجال داد. آرزوهاي من از كلاس چهارم دبستان در سال 1345 تا امروز يك هسته مركزي داشته است و آن اين بود كه در خانهمان، در محلهمان، در دبستانمان در تيم فوتبال محليمان سازگاري و آشتي باشد. مهري ننه با مادرم. دخترعمو پري با عاليه آبجي سلطنت خانم با بتول خانم، اكبرسيبيل با اوستا رحيم، برادر اصغر با برادرم اكبر، اسلام جاهدي با محمود گلمحمدي، ابراهيم آشتياني با اصغر شرفي و همينطور تا جاييكه ميخواندم ويتناميها با امريكاييها، انگليسيها با فرانسويها. حالا كه به آن روزها نگاه ميكنم از خودم ميپرسم چرا من سازگاري را ترجيح ميدادم؟ شايد ترسو و بزدل بودم؟ شايد از اينكه هر روز ميديدم دو همسايه روبهروييمان كه يكي 10 فرزند و همه در يك خانه 12 متري و ديگري نيز 5 فرزند داشت با دستكم 30 گوسفند آن هم در يك خانه 50 متري هرروز در زمستان و تابستان پس از استراحت عصرگاهي همه ناسزاهاي آزاردهنده را به هم حواله ميدادند خسته شده بودم. از كودگي هوادار دوستي و آشتي و سازگاري بودم و حالا نيز. در اين ستون در همين باره اگر شد مينويسم.