جامعه هميشه معترض
داوود حشمتي
علي مطهري با اعتراض بيگانه نيست. حتي تندتر از آنچه در گلپايگان در مقابلش حرف زدند را ديده است، مثلا زماني كه در سال 92 به شيراز رفت و با سنگ و آجر مورد استقبال قرار گرفت. اما ماهيت اين اعتراض تازه با اعتراضهايي كه پيشتر به او شده كمي متفاوت است؛ اين بار حضور فيلمبردار مساله را كاملا دگرگون كرد. جوان معترض بي ادبي نكرد، اما جانب «ادب» و «ادب» مقام را نگاه نداشت، اما به كارگيري واژه «احمق» مطهري را در موقعيت ضعف قرار داد تا ناچار باشد از خودش در مقابل اعتراضات دفاع كند. تصور اينكه اين اعتراض سازمانيافته باشد را بايد از ذهن دور كرد. تصور اينكه اين آخرين اعتراض به مسوولان است را هم به همين ترتيب. احتمالا در ماهها و سالهاي پيش رو حجم اين اعتراضات بالاتر هم خواهد رفت چرا كه اين مساله تابعي است از «رضايتمندي» شهروندان نسبت به عملكرد مسوولان. اما اعتراض جوان در آن جلسه بيمورد بود. مطهري اساسا براي حرف زدن درمورد غدير به آنجا رفته بود. در اينگونه مراسم رسم است كه پيش از انجام آن حتي موضوع جلسه نيز در تابلوها و بنرها اعلام ميشود. قطعا موضوع سخنراني براي مطهري هم ميبايد متناسب با روز غدير به همين مساله مرتبط باشد. اتفاقا برخلاف آن جوان كه ظاهرا مطهري را فقط از مجلس ميشناسد بايد يادآور شد كه او كار سياست را از مباحث انديشهاي و نوشتن در اين حوزه آغاز كرد. لذا كاملا بجا و شايسته ميتوانست از نقش و جايگاه غدير حرف بزند. اعتراض جوان اين بود كه چرا «وقت مردم را مطهري گرفته است» او خواهان حرف زدن از «پرايد 40 ميليوني بود». به عبارت روشن او ميخواست مطهري همان چيزي را بگويد كه خود او بارها و بارها گفته بود و يا بارها و بارها از زبان ديگران شنيده بود. اگر به جلسه سخنراني حسن روحاني در مجلس برگرديم به جملهاي بر ميخوريم كه اتفاقا به همين مساله اشاره ميكند. جايي كه گفته بود: «مردم از من و تو بهتر ميدانند كه وضعيت چگونه است. وقتي سوار تاكسي و اتوبوس ميشوند، وقتي وارد مغازه ميشوند وضعيت را ميبينند.» واقعيت اين است كه جامعه ما دچار يك اشتياق عجيب به تكرار اخبار و وقايع بد شده است. جامعه ايران دوست دارد حتي آنچه خودش ميداند از زبان ديگران بشنود. دوست دارد انتقادش حتي اگر راهحلي عاجل هم ندارد، اما از زبان همه تكرار شود.
تصور ما ظاهرا اين است كه با تكرار و تكرار اعتراض ميتوانيم به خواسته خود برسيم. نكته كليدي آن اعتراض به علي مطهري همين جا است. اين روند مخرب هر روز بيشتر پايههاي همبستگي جامعه را متزلزل ميكند. جامعهاي كه فقط به خبر بد عادت كرده و انتقاد مهمترين وسيله براي اظهار وجودش شده است. براي او ديگر فرقي نميكند «اجتماع» يا «گردهمايي» براي چه چيزي شكل گرفته است. وقتي اعتراض گسترده ميشود، تلاش ميكند از هر وسيلهاي براي بيان اعتراض استفاده كند. امروز جامعه ما در اين نقطه ايستاده است و صداي معترضان به علي مطهري اگر روزي در درون مجلس از زبان رسايي و كوچكزاده شنيده ميشد، امروز از زبان نمونههاي آن در بيرون از مجلس شنيده ميشود. مطهري اما همان مطهري است. چه آن زمان كه آن عبارت را به كوچكزاده گفت، (و بعد عذرخواهي كرد) چه حالا كه در مقابل اعتراض يك جوان و براي فهماندن اينكه «نميداند چه زماني چه حرفي را بزند» او را با عبارت تند احمق از خود ميراند.اين ميان بايد به حال اين جامعه فكري كرد. بايد يادمان باشد كه اعتراض به نمايندگان مجلس و مسوولان تنها دردولتهاي احمدينژاد بود كه با محدوديت روبه رو بود. در دورههايي كه اصلاحطلبان به هر نحوي درقدرت قرار بگيرند، اعتراض به مسوولان نه تنها عقوبت ندارد، بلكه مورد تشويق و استقبال هم قرار ميگيرد. كافي است به رفتار رسانه ملي در اين رابطه دقت كنيد كه چگونه به اين خبر در 20 و 30 ميپردازد.