• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۸ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4210 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۵ مهر

دلهره‌هاي راديويي

علي ولي‌اللهي

برعكس خواهر و برادرم، من وقتي بچه بودم به قول مامانم خواب نداشتم. صبح‌ها كله سحر بلند مي‌شدم و شروع مي‌كردم به شيطنت و نق زدن. حوصله‌ام سر مي‌رفت و مي‌خواستم همه را بيدار كنم. اين تقريبا حكايت شش روز از هفت روز هفته بود. 6 روزي كه پدرم ساعت 7:30 صبح رفته بود سركار. اما داستان جمعه‌ها
فرق داشت.

روزي كه پدر تعطيل بود، اما مثل من صبح زود از خواب پا مي‌شد. كار روتين پدر روشن كردن راديو بود. راديو آن موقع نقش پررنگي توي زندگي ما داشت. مثل همه
مردم. تلويزيون دو تا كانال بيشتر نداشت كه آن هم نصف روز برفك پخش مي‌كرد. صبح‌هاي جمعه راديو از ساعت 7:30 در خانه ما مشغول به كار مي‌شد. هميشه يك ساعت بعد از شروع به كار، برنامه‌اي پخش مي‌شد كه يكي از پررنگ‌ترين خاطرات دوران كودكي من را به وجود آورده. اين را همين چند وقت پيش دوباره متوجه شدم. با چند تا از دوستانم در مورد راديو، تلويزيون و برنامه‌هاي زمان كودكي‌مان حرف مي‌زديم.

هر يك از رفقا يك برنامه يا يك شخص در ذهن‌شان حك شده بود؛ راه شب، ميتي‌كومان، اسكندر كوتي و ورزش و مردم. اما من اولين چيزي كه از راديو و تلويزيون در زمان كودكي‌ به خاطرم آمد، يك صدا بود. صدايي كه هر جمعه صبح ساعت 8:30 مي‌آمد روي آنتن زنده و مي‌گفت: بررسي راديوهاي بيگانه. صدايي كه مرا ميخكوب مي‌كرد و نمي‌گذاشت مثل باقي روزها خواب ديگران را
به هم بزنم.

بايد اعتراف كنم كه اين صدا هميشه دلهره عجيبي در من به وجود مي‌آورد. مي‌ترسيدم و ساكت مي‌نشستم كنار پدر و گوش مي‌دادم. مخصوصا با آن ديزالوهاي صدايي كه با افتتاحيه راديوهاي خارجي انجام شده بود. يك صدا شبيه صداي اسلحه‌‌ آدم فضايي‌ها در فيلم جنگ ستارگان مي‌آمد و بعد يك صداي محكم مي‌گفت: اينجا
لندن است.

بعد نوايي شبيه زنگ كليسا. دينگ دينگ دينگ. صداي خش‌خش. بعد يكي مي‌گفت اين صداي امريكاست. صداي ما را از واشنگتن مي‌شنويد. كلمه واشنگتن را هم يك جور خاصي ادا مي‌كرد. همين‌طور همه افتتاحيه‌ راديوهاي كشورهاي خارجي پخش مي‌شد. در پس زمينه هم صداي يك موزيك دلهره‌آور به گوش مي‌رسيد. از آن نوع موزيك‌هايي كه توي فيلم‌هاي جنايي موقعي كه قهرمان در معرض كشته شدن است، پخش مي‌شود. موزيكي كه نشان‌دهنده خطر است. اما هيچ يك از اينها اندازه صداي كسي كه مي‌گفت: «بررسي راديوهاي بيگانه» در ذهن من حك نشده. هر چه گشتم، پيدا نكردم صاحب آن صداي مرموز، بم و تاثيرگذار را.

همان كسي كه تنها همان يك جمله را مي‌گفت. يا لااقل من اين‌طور گمان مي‌كنم. كسي كه با گفتن همان 3 كلمه نشان مي‌داد آن چيزي كه در ادامه خواهد آمد، چيز خطرناك و غيرقابل اعتمادي است و من تمام اين دلهره و غيرقابل اعتماد بودن را به طور كامل دريافت
مي‌كردم.

آن زمان كلا مردم سياسي‌تر بودند. سياسي درست و حسابي. يادم مي‌آيد، پدرم يك كتاب خريده بود به اسم «سرويس‌هاي جاسوسي دنيا». كتاب به درد بخوري نبود. فقط اسمش دهن‌پر‌كن بود. هيچ اطلاعات خاصي به آدم نمي‌داد. اين كتاب را وقتي نوجوان شدم، خواندم.

اما زمان بچگي از دور و اطراف شنيده بودم و مي‌دانستم كه سرويس‌هاي جاسوسي دنيا چقدر سازمان‌هاي خفن و مخوفي هستند؛ سي‌آي‌اي، كا‌گ‌ب و ام‌اي‌سيكس. در ذهن كودكي من يك ارتباط مبهم بين راديوهاي بيگانه و سرويس‌هاي جاسوسي دنيا برقرار شده بود. به خاطر همين هر وقت مي‌خواستم، اسم كتاب را براي كسي بازگو كنم يا براي خودم بخوانم، سعي مي‌كردم سه كلمه اسم كتاب را شبيه همان كسي كه مي‌گفت: بررسي راديوهاي بيگانه، ادا كنم. صدايم را مي‌انداختم ته گلوم. بعد خيلي شمرده شمرده و خش‌دار مي‌گفتم: سرويس‌هاي
جاسوسي دنيا !

برنامه «بررسي راديوهاي بيگانه» هنوز هم جمعه‌ها صبح پخش مي‌شود. با يك تغيير كوچك در نام. اسم برنامه شده «بررسي رسانه‌هاي بيگانه» منطقي هم هست. آخر آن موقع فقط راديو بود و خبري از سايت و شبكه‌هاي مجازي و اين چيزها نبود. برنامه‌اي كه از سال 59 شروع به كار كرده و سنش 7 سال از من بزرگ‌تر است. برنامه‌اي كه به تحليل اخبار رسانه‌هاي معتبر خارجي در هفته‌اي كه گذشت، مي‌پردازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون