ضرورت احياي جريان طبيعي موسيقي
عليرضا اميني
اگر به گذشته بازگرديم، درمييابيم كه در دوره ضبط صفحات آثاري همچون جمال صفوي، با عصري روبهرو هستيم كه خوانندگان زن برجستهاي مانند قمرالملوك وزيري، روحانگيز و ملوك ضرابي در آن فعال بودهاند. اين هنرمندان نه تنها در بيان روايت آواز و اجراي تصانيف و ترانهها مهارت مثالزدني داشتند، بلكه چنان تاثيري بر فضاي موسيقايي آن دوره گذاشتند كه بسياري از خوانندگان مرد همعصر و همنسل ايشان، اجراي آثار خود را با آنها ميسنجيدند. در واقع، خوانندگان مرد براي آنكه به سطح ظرافت اجراي اين بانوان نزديك شوند، تلاش ميكردند تا ضمن حفظ قدرت صوتي، از ويژگيهاي شيرين و لطيف اجرايي آنها بهرهمند شوند.
در نسل بعدي، خوانندگاني همچون دلكش ظهور كردند كه همان مسير را با كيفيتي بينظير ادامه دادند. به جرات ميتوان گفت كه در آواز ايراني، نظير چنين بانواني ديگر تكرار نشد. برخي از جمله خودِ من موفقيت خوانندگان مردي چون قوامي و بنان را در گروی تاثير و پيشتازي همين بانوان خواننده ميدانيم كه اين، خود مبحث ديگري است؛ اين خوانندگان زن، دامنه آواز ايراني را گسترش دادند و درنتيجه، خوانندگان مرد براي رسيدن به آن سطح بايد ويژگيهاي خاص و ممتازي از خود نشان ميدادند. اين را به عنوان مقدمه بيان كردم تا به طور كلي بگويم كه زنان و مردان در تاثيرگذاري در آواز چيزي از يكديگر كم ندارند؛ مشكلي كه وجود دارد جاي ديگري است. بحران حذف صداي زن از فضاي رسمي موسيقي ايران در چهار دهه اخير موضوعي است كه اينجا به يكي از آسيبهاي بزرگ آن اشاره خواهم داشت؛ اول اين نكته را عنوان كنم كه صوت، ماهيتي شنيداري دارد و حتي جالب است توجه كنيم كه در گذشته نوازندگان مرد را براي حضور در مجالس زنانه با چشمبند ميبردند تا به اصطلاح محرك بصري حذف شود اما در چند دهه اخير ما شاهد حذف صدا بوديم، صدايي كه واقعا حذفش هيچ دليلي نميتواند داشته باشد.
در سياستگذاري فرهنگي ما تناقض عجيبي وجود دارد كه بحث آن فرصت و جاي ديگري ميطلبد حتي موضوعات فقهي مربوط به آن. حال با اين دادهها ميخواهم آسيب مهلكي را كه حذف صداي زنان به موسيقي وارد كرد، شرح بدهم.
از منظر فني و هنري حذف صداي زن صدمات جبرانناپذيري به موسيقي ايراني وارد كرده است. در دو دهه اخير، با وجود تربيت نسلي از جوانان كه رديف، فنون صداسازي و شيوههاي اجرايي را آموختهاند، اما صداي آنان حال و هواي لازم را ندارد. دليل آن نيز روشن است: متر و معيار آنها، در عرصه رسمي تكصدايي بوده و صداي خوانندگان زن از الگوي آنها حذف يا كمرنگتر شده است. جالب آنكه وقتي همين جوانان اقدام به بازخواني آثار زنان خواننده دهههاي ۳۰، ۴۰ يا ۵۰ ميكنند، آثارشان موفقتر ميشود. نمونه بارز آن آلبوم «ياد استاد» از عليرضا افتخاري است كه از ساختههاي استاد تجويدي بهره ميبرد؛ آثاري كه در گذشته براي خوانندگان زن ساخته شده بودند و در حافظه جمعي مردم ثبت شدهاند. اين همان منطق بازاريابي است كه مانند صنعت بستني، وقتي محصولي شناختهشده و محبوب باشد، در هر قالبي ارائه شود، فروش خواهد داشت. بسياري از خوانندگان مرد كه كرشمهها و لطافتهاي اجرايي را از زنان خواننده آموخته باشند، موفقتر عمل ميكنند. اصطلاحي قديمي با عنوان «دهان گرم» در توصيف خوانندگان پرجاذبه به كار ميرفت، اما امروز بيشتر خوانندگان اين ويژگي را ندارند و در مقابل بايد گفت كه دچار «دهان يخ» هستند؛ اصطلاحا صدايشان بيروح است و نميچسبد. دلايل زيادي براي اين موضوع وجود دارد ولي يكي از دلايل آن اين است كه اين افراد اغلب الگوهاي تكصدايي مردانه داشتهاند و اگر براي مدتي به صداي خوانندگان زن گوش بدهند، شايد بتوانند ناخودآگاه كرشمههاي بياني و حس لطافت را وارد اجراهاي خود كنند. از سويي مردم نيز از اين حذف بزرگ آسيب ديدهاند؛ بسياري از خانوادهها كودكاني با استعداد خوانندگي دارند، اما در غياب صداي زن و عدم دسترسي به نمونههاي خوب، امكان تربيت صحيح آنها از بين ميرود. جاي تأسف است كه بسياري از خوانندگان جوان با شنيدن آثار زنان آغاز به كار كردهاند و همين آثار باعث رشد و اثرگذاري در آنها شده اما در عرصه رسمي از آن بيبهرهاند. اين ميراث شنيداري يعني صداي زنان، نهتنها براي آموزش هنرمندان ضروري است، بلكه براي لطافت ذائقه عمومي هم حياتي است. متاسفانه در موسيقي ايراني، برخلاف موسيقي پاپ كه زنان از بكووكال شروع كردهاند و حتي كليپ دارند، حضور زنان بسيار محدود شده است. اين امر ظلمي آشكار به موسيقي اصيل ايراني است. در شرق جهان، از معابد بودايي تا كليساهاي غربي، صداي زنان جايگاه ويژهاي دارد. در بسياري از آيينهاي مذهبي و فرهنگي، خوانندگان زن نقش اصلي را ايفا ميكنند، اين موضوع در ريشههاي فرهنگي ما هم وجود دارد. در عرصه رسمي آموزش و ارائه آثار، كمرنگ بودن حضور زنان و حذف صداي زنان به نوعي منجر به تكصدايي و تكالگويي ميشود و اين در بُعد آموزشي تاثير منفي دارد؛ همچنين در حوزه شنيداري مردم. اگرچه امروز صداي زنان با وجود فضاهاي مختلف ديگر حذف نميشود اما جا دارد در عرصه رسمي، مديران فرهنگي براي احياي اين جريان طبيعي موسيقي، چارهاي بينديشند و از اين سرمايه بزرگ بهره ببرند و اين رويه اشتباه را اصلاح كنند.
* برنامهساز و منتقد موسيقي