مريم مهدوياصل
اشاره - پادشاهان ايراني، با تاسيس امپراتوري صفويه در طول ۲۳۵ سال، تلاش كرده بودند تا پس از ويرانيها و قتل و غارتهاي ۳۰۰ ساله تاخت و تاز مغولان به ايران، بار ديگر صلح، رفاه و آرامش را براي زندگي مردم ايران فراهم كنند كه طبق سفرنامههاي انگليسي، فرانسوي، هلندي و... بسيار هم موفق بودند. آنان احتمالا در زمان خود فكر نميكردند كه بار ديگر امپراتوري ايران، از سوي اقوام آسيايي و به ويژه كشورهاي نوظهور اروپاي غربي كه هرگز از پيشينه تاريخي روابط فرهنگي هزاران ساله امپراتوريهاي ايران و روم باستان برخوردار نبوده و نيستند، مورد تجاوز تازهاي از نوع جنس مرموز «استعمار» قرار گيرد. از همين روي، از ديدگاه ما، امروز اهميت پژوهش در حوزه «تاريخ سياست خارجي ايران» طي حداقل پنج قرن گذشته تاكنون كه ديپلماسي از دوبار معنايي قديم و تازه برخوردار است، چنان حياتي است كه نه تنها نياز به پژوهشهاي سازمانيافته براي استفاده از منابع آرشيوي اسناد وزارت امورخارجه را ميطلبد، بلكه براي فهم و درك بار «معنايي» و «مفهومي» اين اسناد ديپلماسي، حتما بايد استفاده از منابع دست اول بخش خطي كتابخانه مجلس را در اولويت كار پژوهش روزنامهنگاري قرار دهيم.
در همين راستا، از آنجا كه از روز يكشنبه ۱۷ فروردين ۱۴۰۴ براي نخستينبار در روزنامه اعتماد، مبادرت به رونمايي از «بخش خطي كتابخانه مجلس» در كنار ساير منابع آرشيوي و اسنادي كتابخانههاي شماره يك و ايرانشناسي، مركز اسناد، گزارشهاي دولتي و آرشيو مطبوعات طي هشت ماه گذشته كرديم و نخستينبار با انتشار ترجمه گزارش خبري لرد كرزُن در روزنامه تخصصي جغرافيا با تيتر «با ترسيم نقشه جديد ايران نظريهپردازي جغرافياي سياسي باب شد» كه برگرفته از كتاب «کُراسه المعي» در دوره ناصرالدين شاه قاجار است، به استقبال كامل از اين همكاري و هماهنگي دوجانبه بين روزنامه اعتماد و كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي رفتيم، از امروز تا چندين شماره به رونمايي از ديگر آثار خطي نفيس مجلس در كتاب ««كُراسه المعي» با قلم و گردآوري غلامحسين افضلالملك المعي ميپردازيم كه واژه «كُراسه» در فرهنگ فارسي معين به معناي «كتاب و دفتر» است.
انتشار اين نخستين سلسله گزارشهاي چند قسمتي برگرفته از ترجمه «كتابچه در تحقيقات آسياي مركزي» در كتاب خطي حاضر است كه به ترجمه «مقاله ژنرال اُسكيبِف سردار روس در باب لشكركشي بهندوستان» در ۸۴صفحه دستنويس به همراه حاشيهنويسي براي شخص ناصرالدين شاه قاجار ميپردازد.
ضمن اينكه آن را همراه ميكنيم با اشارهاي مختصر به تاريخ چگونگي انعقاد عهدنامههاي «گلستان ۱۲۲۸ق.» و «تركمنچاي۱۲۴۳ق.» در دوره حكومت فتحعليشاه قاجار كه طرح و اجراي آن از سوي انگليس آغاز شده و بر پايه تحريف تاريخي، در ميان افكارعمومي مردم ايران، فقط به نام روسيه تزاري ثبت شده است.
همچنين، از آنجا كه در اِملاي نوشتار خطي اين كتابچه، نام ژنرال روسي به درستي مشخص نيست كه «اُسكيبِف» يا «راسكبيف» است، ما فعلا از نام ««اُسكيبِف» در كل متن استفاده ميكنيم تا شايد در روزهاي آينده به نوشتار درست آن دسترسي پيدا كرده و مبادرت به اصلاح آن كنيم.
در حاشيه صفحه نخست اين گزارش با قلمي ديگر نوشته شده است: «مقاله ژنرال اُسكيبِف سردار روس است در باب لشكركشي بهندوستان كه مترجم دولتي ترجمه كرده و آقاي صنيعالدوله= اعتمادالسلطنه وزير در زير آن شرحي از خود نگاشته و كتابچه كرده بناصرالدين شاه داده است و در اينجا ثبت ميشود. در حواشي اين اوراق جناب آقاي ميرزا محمدحسين ذكاءالملك فروغي [پدر محمدعلي فروغي] رييس دارالترجمه بخط خود عبارت را تصحيح نموده و بعضي چيزها نوشته است غلامحسين افضلالملك مستوفي جامع اين كُرّاسه».
زياده از صد سال است كه روسها بخيال تسخير آسياي مركزي افتادهاند و بكرات ذكر پيشرفت دايمي آنها درميان آمده و هر دفعه اين مذاكره بوضع مخصوصي بوده چه هر دفعه سبك و جهه پيشرفت كارگذاران دولت روس بسمت اواسط نواحي آسيايي با دفعه سابق اختلاف داشته و تغيير در همراهانيكه باين دولت معاونت نموده، حاصل شده و اتفاقاتيكه از سيسال قبل تاكنون در ممالك فرنك بعرصه ظهور رسيده باهم متفاوت بوده است و اقدامات متوالي كه دولت روس براي تملك آسياي مركزي نموده هر وقتي بنحوي تعبير و توجه شده است و عقايد دانشمندان بنا بر وقايعي كه از سيسال پيش تا بحال روي [داده] مخصوصاً بتصور مختلفه درآمده است.
در اين چند سال يعني بعد از جنگ روس و عثماني و انعقاد عهدنامه برلن اين مساله آسيايي از حالت انحصار خارج و مساله قفقازي و ماوراءالخزري و افغانستاني بلكه مساله هندوستاني گرديده است و اتفاقات آسياي مركزي طوري منوط و مرتبط با اتفاقات پلتيكي فرنك بوده كه هر روز ميتوان گفت مساله معروف بمساله شرقيه در دشتهاي افغانستان يا در سرحدات هندوستان حل خواهد شد.
پس از تمهيد اين مقدمه براي مزيد توضيح گوئيم و پيش رفتن روسها بسمت آسيا بسه [به سه] دوره منقسم ميشود.
دوره اول از عهد پطركبير شروع كرده تا زمان جنگ [سواستاپول] امتداد مييابد در اين دوره چون خواستند راهي از وسط آسيا باز كنند و مراوده تجارتي فيمابين آسيا و اروپا برقرار نمايند و از اين راه تمام محصول و امتعه شرق زمين را ببازارهاي روس داخل نمايند و بنادر روسيه را كه در سواحل درياي بالتيك و بحر اسود [درياي سياه] واقع است و انبار حاصل و متاع هند و چين قرار دهند اينمساله وجود و اهميت بهمرسانيد يعني براي سياست و تنبيه دزدهاييكه در ممالك مجاور اين راه بغارت ميپرداختند و بجهه امن و مصفا نمودن طرق دولت روس مجبور شد كه بعضي ممالك وسيعه را متصرف شود پس از اقدام باينكار و مغلوب نمودن طوايف غارتگر يا بقول اهالي فرنك قبايل نيموحشي براي دولت روس ممكن نبود كه عقب بنشيند چه عقب نشستن او دلالت بر ضعف او مينمود.
دوره دويم پيش رفتن روسها بسمت آسيا از سال هزار و هشتصد و شصت و چهار ميلادي (حاشيهنويسي: ۱۲۸۱ هجري) بود تا سنه هزار و هشتصد و هفتاد و هفت (حاشيهنويسي: ۱۲۹۴ هجري) در اين دوره صلح و آسايش برقرار شده و دولت روس خسارت و ضررهاييرا [ضررهايي را] كه جنگ بمملكت او وآرد آورده تلافي و اصلاح نمود و مهيا بود كه مجدداً بمقاصد عمده كه پيش از سنه هزار و هشتصد و پنجاه و سه يعني قبل از جنگ سواستاپول داشت بپردازد و مقاصد و خيالات خود را پيروي نمايد اما درضرف [ظرف] اينمدت وضع امور تغييريافته باين معني كه كانال سوئز باز شد و از مسافت مابين انگليس و هندوستان كاسته و راه خشكي از روسيه بچين بدينوسيله از اهميت تجارتي خود افتاده علاوه بر اين در دولت روس مثل ساير دول كه همّ خود را فقط مصروف امور عسكريه مينمايند يك فرقه تشكيل يافته بودند و هواخواه اوضاع لشكركشي و كشورگشايي گرديده اين فرقه دور امپراتور را گرفته و مخصوصاً چون همه از نجباي دولت روس بودند اقتدار كلي داشتند نيز روسها به خاطر داشتند كه در محاربات اينكرمان و بالاكلاوا [جنگ كريمه ۱۸۵۴م.] سربازهاي انگليس جنگ ميكردند همچنين مساله شرقيه چون حل نشده بوده و همهكس انتظار داشت كه چگونه حل خواهد شد اين جمله سبب شد كه راه بزرگ تجارتي آسيا مبدل براه عسكريه گرديد هر قدر جنگ بالاخان قريبالوقوع ميشد دولت روس از بيم آنكه مبادا انگليس بامداد [به امداد] عثماني بپردازد مهيا و مستعد ميگرديد كه خود نيز از طرف هند حمله بانگليس نمايد و بجانب متصرفات اين دولت در آسياي جنوبي كه بمنزله بهترين جواهر تاج دولت مشاراليها ميباشد دستي دراز كرده او را بحفظ انجواهر [آن جواهر] مشغول سازد و امپراتور روس به خاطر داشت كه لُرد دالهوزي فرمانفرماي هندوستان گفته است (سلطنت هندوستان سلطنتي است كه در ضرف [ظرف] يكصدسال تشكيل يافته و بنا شده اما در يك ساعت منقرض خواهد شد) و اين گفته مويد خيال امپراتور ميگرديد.
دوره سيم پيش رفتن روسها بسمت آسيا دوره حاليه است كه از آن مساله آسياي مركزي بحالت حدّت و طغيان خود رسيده است توضيح آنكه دولت روس از سرحدي كه انگليسها براي افغانستان تعين كردهاند تخطي و تجاوز نموده و پيشقراولان روس در سرحدي كه خودشان رسم نمودهاند اردو زده بامير افغانستان بقدري نزديك شدند كه جنگ مختصري هم دريميانه [در اين ميانه] واقع شد حالا بايد دانست كه وقت بهمزدن و جنگكردن روس و انگليس با هم شده يا هنوز موقع آن نرسيده است بعقيده دانشمندان جنگي قهراً فيمابين روس و انگليس درخواهد گرفت و از آن گريزي نيست، اما ممكن است در اينوقت دولت انگليس بعضي گذشتها و اغماضها بنمايد و بدينواسطه منازعه چندگاهي عقب افتد ليكن بايد دانست كه زمان محاربه عساكر امپراتور روس با قشون امپراطريس هند نزديك شده و چندان از اين غايله دور نيستيم و خدا داند كه بعد از اشتغال نايره قتال فتح و ظفر كدام دولت را نصيب و قسمت خواهد شد اينقدر هست كه اگر روس مغلوب شود چندان براي او بد نخواهد شد و ناخوشي او علاجناپذير نخواهد بود و نهايت كار او اين است كه بسرحدات حاليه خود بازگشت نمايد و طوايف تابعه دولت روس را در حالت اطاعت نگاه دارد و مانع طغيان آنها گردد، اما اگر دولت انگليس در حدود افغانستان و در ميان افاغنه كه هنوز كينه قتل سه هزار و هشتصد و هفتاد و نه (حاشيه نويسي: ۱۲۹۶ هجري) را در دل دارند منهزم شود عواقب اينكار را چگونه ميتوان تصور كرد آيا غير از اين است كه تمام مملكت هندوستان كه انگليس را مالك ظالم و غاصب خود ميدانند بر آن دولت شوريده و رايت يا غيكريرا بلند كرده سلطنت انگليس را در آسياي جنوبي به دست زوال و فنا خواهند داد پس چنانكه ژنرال اُسكيبِف گفته است شكست دولت انگليس از روس ابتداي انقراض دولت انگليس ميباشد.
ادامه دارد.
روزنامهنگار و پژوهشگر منبع: كتابخانه خطي مجلس