و مشرق و مغرب از آن خداست*
محسن آزموده
پنجشنبه چهارم آذر يكي از دوستان علاقهمند به فلسفه و الهيات تصوير يك آگهي ترحيم به زبان آلماني برايم فرستاد كه ترجمه ضمني پيام آن چنين است: «ما سوگوار همسري دوستداشتني و پدر و پدربزرگمان هستيم: پروفسور دكتر يوزف فان اس: تولد: 18/4/1934، درگذشت: 20/11/2021، با مهر و سپاس» زير آن هم نام چند تن از وابستگان متوفا ذكر شده كه تقريبا همه دكتر و پروفسور هستند. پايين اطلاعيه هم چنانكه معهود و مالوف است، نشاني و زمان خاكسپاري ذكر شده بود.
پروفسور يوزف فان اس را علاقهمندان به الهيات و كلام اسلامي به واسطه اثر سترگ و جاودانهاش، يعني كتاب شش جلدي «كلام و جامعه: در سدههاي دوم و سوم هجري. تاريخ انديشه ديني در صدر اسلام» ميشناسند. اين كتاب بزرگ كه شاهكار اين استاد فقيد دانشگاه توبينگن است، حاصل بيش از دو دهه تلاش اوست كه بين سالهاي 1991 تا 1997 در برلين منتشر شده. درباره اين اثر و شيوه تاليف آن بسيار گفته شده. عجيبترين و جالبترين آنها اينكه در مقدمه اين كتاب، پروفسور فان اس از «انجمن پژوهش و بنياد فولكس واگن» به علت تامين «هزينهها و مخارج مرتبط با اين پژوهش» بين «سالهاي 1984 تا 1988» تشكر كرده است. ظريفي با تاكيد بر اين نكته يعني حمايت يك شركت خودروسازي در غرب از پژوهشي نه درباره الهيات مسيحي و تاريخ آلمان، بلكه راجع به كلام اسلامي، به مقايسه آن با وضعيت ما پرداخته بود.
خوشبختانه كتاب مرجع كلام و جامعه، چند سالي است كه به همت گروهي از مترجمان كارشناس زبان آلماني به سرپرستي دكتر محمدرضا حسيني بهشتي، استاد فلسفه دانشگاه تهران به فارسي در حال ترجمه است و سه سال پيش جلد نخست آن با ترجمه فرزين بانكي و احمد علي حيدري و ويراستاري علمي سيد محمدرضا بهشتي توسط انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب منتشر شده است. جلد اول كلام و جامعه، از دو بخش تشكيل شده، بخش اول به مسائلي همچون ختم نبوت، تحولات خاص ديني در اوايل سده دوم، پيدايش كلام جدلي اختصاص دارد و در بخش دوم به معرفي و بررسي جريانهاي كلامي در اين سده همچون قدريان، مرجئه سوريه، جهميان، شيعيان و مانند آن در سوريه و عراق پرداخته است.
اين مختصر فرصت پرداختن به اثري تخصصي و تحقيقي چون كلام و جامعه نيست. بزرگداشت و ياد پروفسور فان اس هم مجالي بيش از اين ميطلبد. گراميداشت مختصر ياد او را با اشاره به ترجمه جملهاي كه بالاي آگهي درگذشت او منتشر شده به پايان ميبريم. «Gottes ist der orient! Gottes ist der okzident» با آشنايي بسيار اندكي كه به زبان آلماني دارم، ترجمه تحتاللفظي اين تعبير چنين ميشود: «خدا در شرق است! خدا در غرب است». از دوستي كه در اتريش فلسفه ميخواند، خواستم كه دلالت معنايي دقيقتري براي اين جمله بيابد. پس از جستوجويي برايم نوشت: به آيه 142 سوره بقره مراجعه كن: «بگو مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر كه را خواهد به راه راست هدايت ميكند.» (ترجمه محمدمهدي فولادوند)
از دوستم تشكر كردم و از انتخاب هوشمندانه و عميق خانواده پروفسور فان اس شگفتزده شدم. تعبير مشابهي در آيه 115 همين سوره يافتني است: «و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو كنيد، آنجا روي [به] خداست. آري، خدا گشايشگر داناست.» (همان ترجمه) از منظري كه يوزف فان اس به تحقيق ميپرداخت، شرق و غرب و شمال و جنوب تفاوتي باهم نداشت. او به دنبال حقيقتي غايي و جاودانه بود، پس هر سو رو ميكرد، آن را مييافت. يادش گرامي. با اميد.
* آيه 115 سوره بقره، ترجمه محمدمهدي فولادوند