ما هميشه در حال مبادله هستيم
خشايار قديرينژاد
ما همواره در حال مبادله هستيم. وقتي ما كالا و خدمات مورد علاقه خود را انتخاب ميكنيم معمولا مجبور ميشويم چيز ديگري را كه آن هم مورد علاقه ما بوده از دست بدهيم. تصميمگيري مستلزم مبادله يك هدف با هدف ديگر است. خانوادهاي را در نظر بگيريد كه در مورد نحوه خرج كردن خود تصميم ميگيرد. اين خانواده ميتواند درآمد خود را صرف خريد مواد غذايي، پوشاك كند.
علاوه بر اين خانواده ميتواند درآمد خود را براي تفريح يا آموزش فرزندان خرج كند. وقتي خانواده تصميم ميگيرد يك ريال بيشتر براي كالايي بپردازد، قطعا بايد از صرف يك ريال روي ساير كالاها خودداري كند. دانشجويي را در نظر بگيريد كه در طول ترم درس نخوانده و يك روز براي امتحان پايان ترم خود فرصت دارد. شب امتحان مصادف ميشود با بازي تيم ملي فوتبال ايران در جام جهاني.
در اين شرايط اين دانشجو بايد مبادلهاي را انجام دهد و تصميم بگيرد كه از لذت تماشاي اتفاقي كه هر چند سال يك بار ميافتد بگذرد و دو ساعت بيشتر درس بخواند تا احتمال قبولي خود را بيشتر كند يا ريسك قبول نشدن را بپذيرد و از فوتبال لذت ببرد و احتمالا ترم آينده 4 ماه دوباره سر كلاس بنشيند.
تصور كنيد فردي 500 ميليون تومان دارد و قصد دارد سرمايهگذاري كند؛ او بايد تصميم بگيرد در مورد خريد آپارتماني كوچك در تهران، دلار، سكه، طلا، ورود به بورس و .... در سطح كلان نيز چنين مبادلههايي را داريم، همانند مثال كلاسيك مبادله بين «اسلحه و كره» يعني هر چه كشوري هزينه بيشتري را صرف توليد سلاح به منظور جلوگيري از تعرض دشمنان خارجي كند، درآمد كمتري براي كالاهاي مصرفي و افزايش سطح رفاه زندگي خانوارها (كره) خواهد داشت. مبادله بسيار مهم ديگر مبادله بين «محيط زيست سالم و سطح درآمد» است.
قوانيني كه بنگاهها ملزم به كاهش آلودگي ميكنند باعث افزايش هزينه توليد كالا و خدمات نيز ميشوند. با افزايش هزينه بنگاهها، درآمد آنها كم ميشود، سطح دستمزد پرداختي به كارگران كم ميشود و قيمتها افزايش مييابد يا آنكه تركيبي از سه تحول فوق به طور همزمان اتفاق ميافتد. پس در اين حالت نيز ما در حال مبادله هستيم، مبادله بين انتخاب محيط زيست سالم، بهبود سلامت مردم، كم شدن هزينه بهداشت و درمان با انتخاب كاهش درآمد بنگاهها، كارفرمايان، كارگران و مصرفكنندگان. مبادله مهم ديگر، مبادله بين «كارايي و عدالت» است.
برخي از سياستهاي توزيع عادلانه درآمدهاي اقتصادي جامعه بين مردم را در نظر بگيريد. مثلا بيمه بيكاري يا ماليات بر درآمد اشخاص كه سهم مهمي در تامين بودجه دولت دارد. هر چند فايده اين سياست رسيدن به عدالت بيشتر است، اما هزينه آن كاهش كارايي است. وقتي دولت با سياستهايي به توزيع درآمد افراد ثروتمند به افراد فقير اقدام ميكند، در واقع پاداش تلاش اقتصادي بيشتر را كاهش ميدهد و در نتيجه انگيزه براي كار كمتر ميشود و به دنبال آن كالا و خدمات كمتر توليد خواهد شد. در نتيجه كيك اقتصاد كوچكتر ميشود. البته بايد توجه كرد كه مثالهاي بالا فقط به بخشي از انتخابهاي روزانه ما توضيح ميدهند و فقرا و محيط زيست بسيار مهم هستند و نبايد فراموش شوند.
در مثالي ديگر شما تصميم ميگيريد كه در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل كنيد. اين تصميم هزينههايي دارد، نظير هزينه تحصيل، هزينه از دست دادن امكان كار تمام وقت در طول تحصيل (مثلا شما ميتوانستيد در اين ۲۴ ماه كار تمام وقت و حقوق كاملي داشته باشيد ولي به خاطر دانشگاه مجبور شديد كار پارهوقتي را انتخاب كنيد) و ...، اما منافع حاشيهاي نيز دارد، نظير موقعيتهاي شغلي بهتر در آينده و دستمزد بيشتر در طول زندگي و...
به عنوان آخرين مثال بايد يادآور شد كه شما در اين لحظه نيز در حال مبادله هستيد به عبارتي شما زماني را به خواندن اين مطلب در روزنامه اعتماد اختصاص داديد كه به جاي آن ميتوانستيد در اين زمان فيلم ببينيد، فوتبال نگاه كنيد و...
هزينه به دست آوردن هر چيز برابر است با ارزش ساير چيزهايي كه به خاطر به دست آوردن آن از دست ميدهيم. افراد عقلايي هميشه به منافع حاشيهاي فكر ميكنند. يك شخص عقلايي فقط و فقط زماني تصميم خود را عملي ميكند كه سود نهايي آن اقدام از هزينه نهايي بيشتر باشد.