بازي با كلمات
اسمعيل اميني
اسم كرمانشاه را گذاشته بودند باختران. اگر ميگفتي: كرمانشاه، معلوم بود كه ريگي به كفش داري و از فرهنگ شاهنشاهي، دل نبريدهاي! اسم مدرسه خصوصي را گذاشتند غيرانتفاعي، تا معلوم بشود كه در تعليم و تربيت، پول گرفتن از مردم و دل بستن به منافع مادي، پسنديده نيست. اسم وام بانكي را گذاشتند تسهيلات، تا بانك خيال نكند كه وام ميدهد و توقع سود (زبانم لال نزول) داشته باشد. پس اسم سود را هم گذاشتند كارمزد. الحمدلله! خيالمان راحت شد.
به رقص، ميگويند حركات موزون
به چهارشنبه سوري ميگويند سهشنبه آخر سال
به سيزده بدر ميگويند روز طبيعت
به اخراج كاركنان ميگويند تعديلِ نيرو
بقيهاش را خودتان ميتوانيد فهرست كنيد.
فهرستي بيپايان از بازي با كلمات؛ سرگرمي سالهاي دور و نزديكمان و ترفندِ دلبستگان به ظواهر و پوستهها. انگار تمام دعوا بر سر ظواهر، كلمات و اسمگذاريها بوده است و با تغيير ظواهر و اسمها همهچيز تغيير ميكند. انگار وقتي به كسي كه از كار بيكار شده، بگويي تو اخراج نشدهاي بلكه تعديل نيرو شدهاي! او ديگر بيكار نيست و خرج زندگياش از شنيدنِ تركيبِ جادويي «تعديل نيرو» تامين خواهد شد. دلبستگي به ظواهر و غفلت از مباني به تدريج شرايط را به جايي رساند كه اگر بگويي مسوول فلان اداره، اهل دروغ و غيبت و تهمت و دنياطلبي و پارتي بازي و رشوه است، كسي تعجب نميكند. حتي ممكن است كسي با اين رذايل اخلاقي، سالها در پستهاي مختلف باشد و رياست كند. اما اگر بگويي مدير فلان اداره مدتي است كه كراوات ميزند و به اداره ميآيد، همه شگفتزده ميشوند و ميگويند غيرممكن است چنين مديري حتي يك روز دوام بياورد و اخراج نشود. همين الان كه اين سطرها را مينويسم، بيم آن دارم كه شيفتگانِ ظواهر و بازي با كلمات، سري به تاسف تكان بدهند و بگويند: وااسفا! ديدي كه فلاني هم غربزده است و از كراوات طرفداري ميكند؟ انگار فقط طرز لباس پوشيدن و آرايش سر و صورت است كه نشانگرِ فرهنگ و اعتقادات افراد است و از آن عجيبتر اينكه انگار، پليديهايي مانند دروغ، غيبت، تهمت، پارتيبازي، رشوه و حرص و حسد، خصايل بومي شده است و ربطي به از خود بيگانگي ندارد. حرص رياست و اشتهاي قدرت است كه مديرانِ بازنشسته را ترغيب ميكند كه به صندليهاشان بچسبند و در برابر تغييرات مقاومت كنند. حرص رياست و اشتهاي قدرت كه مهمترين دليلِ ناشايستگي براي عهدهداري مسووليت است.