براي خالي نبودن عريضه
سيد علي ميرفتاح
در مجلسي دوستانه به مناسبتي مجبور شدم بد شبكههاي ماهوارهاي را بگويم و اتصال آنها را به منابع زر و زور و تزوير يادآور شوم. شبيه همين حرفهايي كه در كرگدننامه مينويسم، شفاهي سر رفقايم را درد آوردم. اما دريافتم كه حرف من يك كجتابي هم به ضميمه دارد. فهميدم در ذهن عموم يك دايكوتومي نقش بسته كه نفي ماهواره را مساوق اثبات شبكههاي داخلي ميگيرند. دوستم جواب داد: «هر چه تو ميگويي درست؛ قبول كه اين شبكهها جيرهخوار سعوديها و صهيونيستها هستند. من هم تاييد ميكنم كه اينها پيادهنظام امريكا هستند و خيلي رو پروژه براندازي را پيش ميبرند. اما آخر تلويزيون خودمان هم چنگي به دل نميزند. بيشتر برنامههايش را نميشود ديد؛ در ديدنيهايش هم تقليدي رفتار ميكند. بلكه از همان ضدانقلاب موردنظر تقليد ميكند. كارگر و معلم و راننده و اداري و كاسب، شب خسته و كوفته به خانه ميروند كه جلوي تلويزيون استراحتي بكنند. آنطرفيها كه تا روشن ميكني لابه لاي رقص و آواز توي دلت را خالي ميكنند و از زندگي سيرت ميكنند و تخم كينه را نسبت به هر كس جزخودشان در دلت ميكارند، اما درد اينجاست كه داخليها هم همچه بهتر نيستند و برنامهاي قابل ديدن ندارند. نه فقط حوصلهسربرند كه در بسياري از مواقع اعصاب خردكنند. خبر خواندنشان هم حرص درآر است چه برسد به...»ادامه حرف دوستم را درز ميگيرم. او نكاتي گفت كه حرف دل خيلي از مردم است. من البته خودم خيلي تلويزيون نميبينم. نه داخلي و نه خارج خيلي وقت نميكنم كه جلويشان بنشينم و دل به دلشان بدهم. اما از وضع و حالشان بيخبر نيستم. ضمن اينكه من تا همين چند سال پيش جلودار نقادي از رسانه ملي بودم، چوبش را هم خوردهام. بحث يكي، دوتا برنامه يا شبكه نيست. مشكل آنچنانكه اين حقير فقير سراپا تقصير تشخيص داده، مشكل رويكرد است. تلويزيون ما در ابتداي سالهاي دهه هفتاد به اين نتيجه رسيده بود كه روي «ميل» و «مصلحت» و «نياز» مخاطب كار كند. خيليها پيشبيني ميكردند كه بعد از چند سال «مخاطب» از سه ضلع اين مثلث كنار برود و ميل و مصلحت و نياز، معطوف به مديران و مسوولان و مقامات شود. متاسفانه پيشبينيشان هم درست از آب درآمد. همينكه دقايقي پاي تلويزيون بنشينيد ميبينيد كه اصولا ميل و مصلحت و نياز مخاطب موضوعيتي ندارد و هم و غم برنامهسازان و مديران مياني اين است كه از چشم بالادستيها نيفتند و يكوقت ناخواسته كاري نكنند و حرفي نزنند كه موجبات توبيخشان فراهم شود. در اين ميان يك اتفاق ناگوار ديگر هم افتاده. از آنجايي كه زور نهادهاي فرهنگي و انتظامي به پديده ماهواره نرسيد و نتوانستند مردم را از تماشاي شبكههاي ماهوارهاي منصرف كنند، ناچار آن را به عنوان يك واقعيت تلخ پذيرفتند. وقتي شهر را از روي بامها ببينيد اين واقعيت تلخ را ميپذيريد كه ما از پس برودكستينگ نظام سلطه برنيامديم. ضمن اينكه نظام سلطه زيركتر از آن است كه پشت ديوار پارازيت يا فيلترينگ گير كند. چو دربندي، سر از روزن برآرد. نه فقط از پشتبام داخل خانههايمان ميشود كه مثل مار ميخزد و از درون گوشيهاي موبايل سر بيرون ميآورد و... همينكه مديران صدا و سيما ماهواره و اينترنت را به مثابه تقدير شوم پذيرفتند يكباره منفعل شدند و دست از مبارزه با آن برداشتند. سهل است به تقليد و تكرار رو آوردند. در اين ميان اما يك اتفاق بدتر هم افتاد. مديران رسانه ملي، طوعا كرها، با ماهواره كنار آمدند و ناگفته بين خودشان و ايشان تقسيم وظيفه كردند. رقص و آواز و قر و قمبيل را به آنها واگذاشتند، سياسي/ عقيدتي را خود به عهده گرفتند. مردم جاهايي كه بخواهند بزنند و بكوبند و تفريح كنند ميزنند آنطرف آب، وقت نماز و روزه و زلال احكام ميزنند اينطرف آب. وقت گريه و زاري اينجا، وقت رفعالقلم، آنجا... غافل از اينكه اتفاقا آنها تمام پيام سياسي خود را به ضميمه نقشههاي شوم در دل همين رقص و آوازها تعبيه كردهاند. چيزي كه تلويزيون ما اشتباه كرد اين بود كه قدر مرتبه خود را نشناخت و خود را تبديل به كلاسهاي سياسي- عقيدتي كرد. شبيه به كلاسهاي معارف دانشگاه. دانشجو براي خودش زندگي ميكند و تفريح ميكند و درس ميخواند يا نميخواند، اين وسط براي خالي نبودن عريضه دو واحد هم معارف پاس ميكند. رسانه ملي همين است: چيزي براي خالي نبودن عريضه. شبكههاي ماهوارهاي از همين نقطه ضعف بهره بردند و هوشمندانه روي بستري سوار شدند كه تلويزيون داخلي داوطلبانه از آن كنار رفته بود و جلوجلو با آن كاري نداشت. تازه حالا كه زور و قدرت رسانهاي ضدانقلاب معلوم شده، فهميدهايم كه خبط و خطا كردهايم و فرصتها را سوزاندهايم. ميگويند ماهي را هر وقت از آب بگيريد تازه است. ايضا ميگويند جلوي ضرر را هر وقت بگيريد منفعت است. سلمنا. خيلي هم حرف درستي است.
اما شرمندهام كه بگويم رسانه به همين سادگي صبر نميكند تا شما متوجه اوضاع و احوال دنيا شويد. وقتي مشتري را به هر دليلي از دست داديد، با هزار زور و ضرب و خواهش و تمنا هم نميتوانيد برشگردانيد. براي همين از من ميشنويد نه آنها را ببينيد، نه اينها را. مراقب گوشي موبايل هم باشيد كه از هر دو خطرناكتر است.