شب و روز كرگدن
حسن لطفي
دلم ميخواست ساعت پنج عصر روز شنبه از درگاه تالار فردوسي خانه انديشمندان علوم انساني عبور ميكردم و روي يكي از صندليهاي تالار مينشستم و با صحبتهاي همه كساني كه در شب كرگدن سخن گفتن حالم را خوبتر ميكردم اما نشد. طبيعي هم هست، همهچيز كه دست خود آدم نيست. خيلي وقتها خيلي جاها كه دوست داري بروي، نميروي. نميشود كه بروي. درست مثل رسيدنها توي خواب و بيداري، كه بعضي وقتها هر چه ميدوي نميرسي. اگر هم برسي دير ميرسي. به قول شخصيت فيلم سوتهدلان علي حاتمي، همه عمر دير رسيديم. يار رفته است و ما تنها ماندهايم. شايد قشنگي دنيا به همين نرفتنها و نرسيدنها باشد. لابد اينطوري قدر آنچه در كنار ما هست را بيشتر ميدانيم. اما نه اين حس همگاني نيست. اگر ميدانستيم حال و روز كرگدن و نشريات وزين و درجه يكي مثل آن اينطور نبود. ناشكري نميكنم. همين كه علي دهباشي نامي هست كه جور قدرناشناسيهاي زمانهاش را بكشد و شب كرگدن براه كند شكرگزارم. همينكه دوستي پيامك ميدهد و انتشار يكصدمين شماره كرگدن را تبريك ميگويد و مينويسد كرگدن نماد، راستي، درستي و پايداري است قدر دانم. با وجود امثال اين دو نفر و تلاش گردانندگان مجلاتي از نوع كرگدن، هنوز ميتوان به جان سالم به در بردن فرهنگ از سيل ويرانگر به راه افتاده توسط فالوورهاي سلبريتيها اميدوار بود. هنوز ميشود وقتي يك نفر توي اينستاگرام شوخي پرت و پلايي را ميگذارد و هزاران نفر لايكش ميكنند وحشت نكرد و با خود گفت، ميگذرد، نگران نباش. مهم اين است كه طاقت بياوريم. كاري كه شك ندارم براي رسيدن به آن بايد همچون كرگدن عمل كرد. قدرتمند و پوستكلفت. تنهايش را نميگويم. همچون كرگدن تنها سفر كردن كار امثال دكتر شريعتي بود. آن هم در زمانهاي كه اينستاگرام، تلگرام و واتساپي وجود نداشت. فرصت تشخيص خوب و بد فراهمتر بود. امروزِ روز بايد سعي كنيم از تنها سفر كردن پرهيز كنيم. پوستكلفتي و مقاومت كرگدن را داشته باشيم، اما شب و روزمان را با حضور ديگران رونق ببخشيم. مثل همين شبي كه برگزار شد. بخارا براي كرگدن شب برگزار ميكند و در آن كساني سخن ميگويند كه آدم سختگير، بيحوصله، حرفگوشنكن و سر شلوغي مثل من هم حاضر است ساعتها آنجا بنشيند و حرفهاي آنها را گوش كند. حق هم دارم، نه كرگدن زرد است كه توي ذوق آدم بزند و نه سخنرانانش سلبريتي كه توي پرده سينما، زمين ورزش و... دلبرتر باشند. خدا زياد كند اينطور آدمها، اين نوع مجلهها، اين شبها و اين قدرشناسيها را. به اميد هزار و يكمين شماره مجله كرگدن و بخارا و....