تجربه سرخوشانه در طبيعت
محمد عظيمي
به اعتبار مدارك متعدد علمي، كودك تا سن 12سالگي نياز به ارتباط مداوم، مستقيم، ملموس و واقعي با عناصر تشكيلدهنده طبيعت و بازي سرخوشانه با كودكان ديگر و بودن در محيطهاي طبيعي دارد. رشد متعادل استعدادهاي حسي، حركتي، عاطفي و شناختي، همچنين سازگاري و مهارتهاي اجتماعي او در گرو اين تعامل خودانگيخته و آزادانه است. بهعلاوه عشق به طبيعت و سرزمين و حساسيت به محيطزيست در بزرگسالي نيز به اين تجربه كودكانه عميقا وابسته است. لذا نبود يا نقصان اين رابطه علاوه بر اينكه در بروز استعدادهاي پيش گفته اثرات ناگوار و جبرانناپذير دارد، براي آينده طبيعت و محيطزيست نيز فاجعهبار است، چراكه به اعتبار همين مستندات علمي، كودكاني كه در اين بازه زماني به قدر كافي طبيعت را درك و لمس نكرده باشند، در آينده، با هر اندازه آموزش هم نميتوانند شهروندان شايستهاي براي زمين باشند. به عبارت ديگر، درك و تجربه آزادانه طبيعت در اين سنين سرنوشتساز در زمره حقوق طبيعي هر انسان است. امروزه كودكان در شهرهاي بزرگ، گرفتار در فضاهاي عقيم و سيماني، از اين تجربهها بيبهرهاند، براي جبران آن هرچه سريعتر بايد كاري كرد. همراه با شكلگيري اجتماعات متراكم انساني در شهرها و سكونت در آپارتمانها و گسترش شهرها، فضاهاي آزاد و زمينهاي رها به عنوان يك منبع صميميت و يادگيري كودكان نيز از بين ميرود. در پژوهشهايي در ارتباط با مناطق آشنا دوران كودكي افراد، پرسششوندگان در برابر اين سوال كه آيا ميتوانند يك منطقه ويژه كه به عنوان دختر يا پسر، اولين برخوردهايشان با زمين را در آنجا تجربه كردهاند به ياد آورند، اكثر پاسخدهندگان، مناطق آشناي دوران كودكيشان به نوعي زمينهاي رهاي اطراف محل سكونت يا شهر محل زندگي آنها بوده. وجه اشتراك اين مكانها، ويژگيهايي نظير نزديكي به شهر، دستنخورده بودن، رازآميز بودن و پر از امكانهاي مختلف بودن است.