خوب شد نرفتيم جشن سينما
امير جديدي
خوب شد نرفتيم سينما. اين جمله يكي از پركاربردترين جملاتي است كه در يك جمع خانوادگي بعد از ديدن يك فيلم در شبكه نمايش خانگي گفته ميشود. پشت بندش هم انبوهي تحليلهاي صحيح و ناصحيح رديف ميشوند كه اگر اين فيلمسازي است كه خب ما هم كارگردانيم. اگر فيلمبرداري اين است كه با موبايل بهتر از اين ميشود فيلم گرفت و اگر به طراحي لباس است كه پيج استايليست توي اينستاگرام صدبرابر طراحان اين فيلم طراح هستند و اگر موسيقي فيلم اين است، هانس زيمر بايد برود بميرد ... من منتقد سينما نيستم و اينجا هم قصد ندارم كه نقد فيلم كنم و فيالمثل بگويم «تنگه ابوقريب» فيلمنامه ضعيفي داشت يا «بدون تاريخ بدون امضا» چيزي براي عرضه نداشت يا «هزارپا» و «مصادره» چيزي در حد و اندازه «خالتور» هستند و در آخر هم نتيجه بگيرم كه فاتحه سينماي ايران را بايد خواند... اما از اتفاق ديروز صبح به عادت هر روزه بعد از روشن شدن كامپيوتر روزنامه، سرويس عكس همه خبرگزاريها را باز كردم تا عكسهاي همكارانم را در خبرگزاريها ببينم. تقريبا همه خبرگزاريها بيستمين جشن سينماي ايران را پوشش تصويري داده بودند. عكسها را كه ديدم ياد همان جمله معروف افتادم. همين اول كار با اجازه از دوستان سينماگر و شما خواننده گرامي و با اين توجيه كه سينما نسبت به ديگر حوزههاي هنر به صورت زيباي ظاهر وابسته است. فارغ از رفتار و شخصيت و پرنسيپ و صرفا از روي ظاهر با هم نگاهي بيندازيم به ظاهر اهالي سينما و عيار سينماي ايران را از روي ظاهر دايرمدارانش بررسي كنيم.
1- صابر ابر: كت و شلوار مشكي، پيراهن يقهديپلمات، آستين كت تا زير آرنج تا خورده، جوراب آبي فيروزهاي و كفش هشت ترك سفيد و مشكي به سبك «لات جوانمرد».
2- جواد عزتي: اضافه وزن، پيراهن چهارخانه قرمز، آستين را بالا زده، شلوار جين، جوراب سفيد و كفش سورمهاي چيزي شبيه تبليغات تن تاك.
3- نويد محمدزاده: اول با تحليل سردستي گفتم حكما عكاسها به عمد خواستند كه او را دست بيندازند و در موقعيت نامناسب وقتي كه پايش روي سن ليز خورده از او عكس گرفتند. اما ديري نپاييد كه با ديدن عكسهاي ديگر متوجه شدم كه بازي خود ايشان بوده تا وقتي كه روي سن ميرود به حالت دو به سمت بازيگر ديگري برود و او را در آغوش بگيرد. اين اتفاق اگر براي اولينبار براي ايشان ميافتاد، ميگفتيم نتوانسته جلوي فوران احساساتش را بگيرد و حق داشته اما با مروري بر جايزههاي اين چند سال متوجه ميشويم كه فوران احساسات كم نداشته. قرار نبود كه رفتار بازيگران را نقد كنيم با اين همه اگر خودتان هم جاي من بوديد بدون كامنت رد نميشديد. ايشان كت و شلوار سورمهاي پوشيدند، دكمه كت را باز گذاشتند، جوراب نپوشيدند و بند آبي رنگي همچون خلخال به پا كردهاند.
4- حسن فتحي: كت طوسي روشن هر دو دكمه بسته، تيشرت پولو روي شلوار، شلوار سورمهاي و كفش اسپرت مايل به خاكستري.
5- وحيد جليلوند: تيشرت پولو قرمز و سفيد و سورمهاي، كت جير سورمهاي، شلوار جين، كفش اسپرت سورمهاي.
6- عليرضا زريندست: كاپشن كرم، شلوار كرم، پيراهن سفيد كفش قهوهاي بنددار، كيف پول قهوهاي كه از جيب پشت بيرون زده.
7- حامد بهداد: خشمگين، پيراهن سورمهاي، شلوار مشكي، كفش مشكي.
8- ستاره اسكندري: روسري سورمهاي، پيراهن آبي، زير پيراهن مانتو سورمهاي، روي پيراهن مانتو آبي، بعلاوه شلوار جين، كفش سورمهاي احتمالا اسيكس.
9- آتوسا قلمفرسايي: روسري سبز روشن، تيشرت زرشكي، مانتو چروك سبز روشن، شلوار كتان با چند تاي دم پا و كفش سورمهاي ساقدار.
10- هومن سيدي: پيراهن مشكي، دو تا دكمه را باز گذاشته و آستين تا دم آرنج تا زده. شلوار مشكي جنسي بين جين و چرم، كمربند دولچه گابانا و كفش مشكي جير با بند باز و جلوي طلايي، چيزي شبيه چكمههاي هارلي ديويدسون سواران امريكايي.
من همچنان نميخواهم سينماي ايران را از روي صورت نقد كنم اما با اين حجم شلختگي پيش خودم ميگويم خوب شد نرفتيم جشن سينماي ايران.