قداست درختان نزد ايرانيان
پروفسور علي يخكشي٭
درخت و جنگل در اسطورهشناسي ايرانيان اهميت زيادي داشته است، تا آنجا كه از درختان به عنوان انسانهاي نيكي ياد ميشود كه پس از مرگ، تبديل به درخت شده و زندگي جاودانهاي يافتهاند. لذا قطع درختان قطور و مثمر، كاري ناصواب شمرده ميشد و مورد نكوهش بسيار بود.
به عقيده ايرانيان باستان، هر كس درخت كهنسالي را قطع كند، در همان سال، عزيزي را از دست خواهد داد. روز درختكاري نيز برخلاف ادعاي سازمان خواربار و كشاورزي جهاني (FAO) از دوران زرتشت و براي حفظ و توسعه فضاي سبز و جنگل آغاز شده كه همه ساله خود زرتشت در روز درختكاري، نهال غرس ميكرده است.
از ميان درختاني كه در ايران يافت ميشوند چنار، سرو و كنار نزد ايرانيان محبوبيت بيشتري داشتهاند. درخت عظيم چنار سايه وسيعي دارد و مردم معتقد بودند كه اين درخت از شيوع تب و بيماريهاي عفوني پيشگيري ميكند. همين اعتقاد را درباره درخت سرو كه در ادب و هنر ايران نقش مهمي داشته و دارد، داشتند. امروزه علم طب ثابت كرده است كه برخي درختان با متصاعد كردن انواع اسانس در هوا باعث نابودي بسياري از ميكروبها ميشوند.
درخت سرو مقام خاصي در بين گونههاي درختي ايران دارد و ايرانيان باستان همواره به آن با ديده احترام نگريستهاند. سرو براي پارسيان مقدس بوده و كرامت خاصي براي آن قايل بودند. همچنين تغذيه از گرده، برگ و جوانه آن را باعث طول عمر ميدانستند. افسانههاي پارسي اصل اين درخت را از بهشت دانسته و آن را درخت «مينو» ميناميدند. تاثير نفوذ روحاني اين درخت در ايرانيان به حدي بود كه در تمام مظاهر تمدن، هنوز هم نشاني از آن وجود دارد. اسلام نيز اهميتي حياتي براي درخت و جنگلها قايل است تا آنجا كه حضرت محمد (ص) شكستن شاخهاي از درخت را به مثابه قطع كردن بال فرشته ميداند و در احاديث مختلفي بر ثواب درختكاري و نكوهش بريدن حتي شاخههاي درختان تاكيد كرده است.
نخستين منطقه حفاظت شده جهان چند صد سال پيش از ميلاد مسيح از سوي خشايارشا ايجاد شد. به اين شكل كه در لشكركشي خود به منطقه آسياي صغير، حفاظت منطقهاي از جنگلهاي سرو را به گارد سلطنتي خويش سپرد. بر اساس متون معتبر تاريخي، ايرانيان 445 سال پيش از ميلاد مسيح (ع) عملا در امر جنگلكاري، جنگلداري و مديريت امور جنگل همت گماشته و قوانين مدون و لازمالاجرايي داشتهاند.
«اشيربر» معتقد است :«ايرانيان نخستين قومي بودند كه سازمان جنگلباني را تاسيس كرده و به توسعه پايدار توجه خاصي داشتهاند.» «ديگران كاشتند و ما خورديم/ ما بكاريم تا ديگران بخورند» در اصل مفهوم «توسعه پايدار» است كه پيرمرد روستايي ايراني در 14 قرن پيش در جواب انوشيروان گفت.
«فون هاگن» سرجنگلدار معروف آلمان در قرن 19 براي نخستينبار با الهام از همين جملات پيرمرد دهقان روستايي ايراني چنين مينويسد: «از جنگل حداكثر آنقدر برداشت كنيد كه توليد يا رشد ميكند و حداقل جنگل را به صورتي كه از گذشتگان دريافت داشتهايد به آيندگان بسپاريد.» اين جملات كه به «كلمات طلايي» فون هاگن آلماني معروف شدهاند در اصل آغازي است براي ايجاد تفكر علمي توسعه پايدار در اروپا و جهان. پس از آن ميبينيم كه بر اساس منافع اقتصادي كشورهاي اروپايي، قوانيني در خصوص برداشت از منابع طبيعي تصويب ميشود.
با اينكه كنفرانس بينالمللي حفاظت منابع طبيعي براي نخستين بار در 1913 در «برن» سوييس برگزار و پس از گذشت 35 سال يعني در سال 1984 انجمن جهاني حفاظت از منابع طبيعي (IUCN) تشكيل شد اما نخستين پارك بينالمللي جهاني را پايهگذاري كرد. آنجا كه در سال 1972 در كنفرانس بينالمللي حفاظت محيط زيست كه از سوي سازمان ملل متحد در استكهلم سوئد تشكيل شد كه پارك ملي «دشت ارژن» را به عنوان پارك بينالمللي در اختيار محققان جهان قرار داد. در اين كنفرانس براي نخستين بار كل جهان هستي مورد توجه قرار گرفت كه بايد از منابع آن بر مبناي اصل توسعه پايدار بهرهبرداري شود.
اما پرسش مهمي كه در اينجا پيش ميآيد اين است كه چگونه ممكن است در كشوري كه اين همه براي جنگل و درخت اهميت و حتي قداست قايل بوده سطح وسيعي از جنگلها نابود شود؟ تا آنجا كه تنها در نيمه اول قرن بيستم، دو ميليون هكتار از جنگلهاي شمال كشور نابود شود.
پاسخ به اين پرسش در حوصله اين نوشتار نيست اما در يك كلام ميتوان به تغيير نگرش و تغيير الگوي مصرف زندگي در دوران معاصر كه منجر به برداشت بيرويه و ناپايدار از منابع طبيعي از جمله جنگلها شد نام برد. اميد كه بتوانم در يادداشتي ديگر بيشتر به اين مقوله بپردازم و پاسخ اين پرسش حياتي را تشريح كنم.