محسن غرويان در گفتوگو با «اعتماد»:
مصباح نميتواند رهبر اصولگرايان باشد
مرجان زهراني/ آيتالله مصباحيزدي چه پيش از فوت آيتالله مهدوي كني و چه بعد از آن و در خلال بحران رهبري كه اردوگاه اصولگرايي با آن مواجه است به عنوان يكي از جديترين گزينههاي زعامت در اين جريان فكري مطرح شد. او كه بارها در اظهارنظرات صريحي گزينه اصلح را به گزينه راي آور ارجح و وحدت را امري محال دانسته حالا محور جلسات وحدت اصولگرايان شده است. محسن غرويان، شاگرد سابق آيتالله مصباح در تحليل تحركات سياسي اخير آيتالله مصباح ميگويد: «تحركات اخير آيتالله مصباح نشان ميدهد او در تلاش است همين تفكر را در قدرت و حاكميت باقي نگه دارد.» او همچنين معتقد است مصباحيزدي با توجه به عقبه فكري و كنشهاي سياسي كه داشته است آمادگي وحدت با ديگران و هماهنگ شدن با نظرات ديگران را ندارد چون او وحدت را به سبك خودش دنبال ميكند.
تحركات اخير آيتالله مصباح را در فضاي سياسي كشور را چطور ارزيابي ميكنيد و با توجه به شركت در جلسات همگرايي اصولگرايان رفتار سياسي اخير ايشان را چطور تحليل ميكنيد؟
با توجه به گذشته رفتار آيتالله مصباح و عقبه فكري ايشان بايد اينگونه تحليل كرد كه آيتالله مصباح تفكري دارند كه افرادي مثل احمدينژاد و عموما افراد با مشي ايشان همخواني دارند. تحركات اخير آيتالله مصباح نشان ميدهد او در تلاش است همين تفكر را در قدرت و حاكميت باقي نگه دارد. در مورد وحدت اصولگرايان و حضور ايشان در اين جلسات همگرايي بايد گفت آيتالله مصباح همچنان برداشت خود را از وحدت دارد. صحبتهاي آيتالله مصباح در همايشي كه در تهران برگزار شد هم يادآور همان تفكرات پيشين در مورد وحدت و همان مشي سابق ايشان است كه وحدت به سبك خودشان را دنبال ميكنند. به هر حال ساختار فكري آيتالله مصباح اينگونه است كه آمادگي وحدت با ديگران و هماهنگ شدن با نظرات ديگران را ندارد. ايشان تحت تاثير فكر ديگران و حركتهاي گروهي و جمعي قرار نميگيرند و فقط آن چه را خودشان فكر ميكنند به عنوان تكليف ديني و شرعي مطرح و به آن عمل ميكنند. كلا ساختار فكري آيتالله مصباح به گونهيي است كه اگر ديگران با ايشان به وحدت برسند مطلوب است.
فكر ميكنيد با توجه به تحركات سياسي اخير آيتالله مصباح و حلقه اطراف ايشان اين امكان وجود دارد كه طيفهاي سنتيتر اصولگرا به نو اصولگرايان تندرو به رهبري آيتالله مصباح نزديك شوند و وحدت حول محور ايشان اتفاق بيفتد؟
البته بايد به اين نكته توجه كرد كه در ميان پايداريها هم اختلاف وجود دارد. با وجود اينكه آيتالله مصباح رهبر فكري و معنوي پايداريها هستند اما همه ميدانند كه در طيف قم و طيف تهران اختلافات جدي وجود دارد و همين موضوع احتمال اينگونه ائتلافها را كم ميكند.
اساسا آيتالله مصباح ميتواند به عنوان ضلع سوم مثلث آيتالله يزدي و موحدي كرماني پرچمداري اصولگرايان را بر عهده بگيرد؟
ايشان با توجه به عقبه فكري و فعاليت سياسيشان آمادگي وحدت و محوريت در ميان جريان اصولگرا را ندارد. موضعگيريهاي اخيرشان هم همين را نشان ميدهد. بزرگاني در جريان اصولگرايي حضور دارند كه آيتالله مصباح با اين افراد هم اختلاف عملي و نظري عميقي دارند. آيتالله مصباح با آيتالله يزدي از نظر عملي و نظري اختلاف دارند قبلا هم اين اختلاف نظرها بارها منعكس شده است. از سويي ايشان به آيتالله موحدي كرماني ارادت اخلاقي و عرفاني دارند اما از نظر بينش و مشي سياسي چندان به نظر نميرسد كه با هم هماهنگ باشند. از نظرمشي سياسي هماهنگي از اين دو شخص بروز داده نشده است و مشخص نيست آيتالله مصباح، آيتالله موحدي كرماني را از نظر بينش و مشي سياسي به عنوان يك ليدر قبول دارند يا نه. بعيد به نظر ميرسد كه از نظر مشي سياسي آيتالله مصباح، آيتالله موحدي كرماني را براي ليدري جريان اصولگرايي بپذيرد.
فكر ميكنيد ليدري آيتالله مصباح در جريان اصولگرايي امكان پذير است؟ آيا فضاي سياسي اصولگرايان آمادگي پذيرش ليدري آيتالله مصباح را دارد؟
محور قرار دادن آيتالله مصباح در ميان جريان فكري اصولگرايي بستگي زيادي به اين دارد كه در ميان طيف سنتي اصولگرا چقدر اين همراهي وجود داشته باشد و بايد رفتارهاي سياسي و كنشهاي سياسي طيف سنتي اصولگرا را در اين موضوع مورد بررسي قرار داد به اين دليل كه اين طيف تاثير زيادي در پيشرفت اين همگرايي دارند. با توجه به شرايطي كه وجود دارد اصولگرايان به اجماع و وحدت نميرسند. من بسيار بعيد ميدانم با توجه به شرايط فعلي و همينطور اظهارنظراتي كه از طيفهاي سنتي مثل موتلفه وجود دارد بعيد است كه وحدت مطلوب شكل بگيرد. جامعه روحانيت مبارز هم تاكنون در محوريت آيتالله مهدوي كني بوده است و تاثير زيادي در ميان جريان اصولگرايي داشته اما بايد اين موضوع را در نظر گرفت كه شخصيت آيتالله مهدوي كني هم با شخصيت آيتالله مصباح تفاوت زيادي دارد. بنابراين آيتالله مصباح نميتواند نقشي را كه آيتالله مهدوي كني در جريان اصولگرايي داشت ايفا كند. آيتالله مهدوي كني روحاني بازي بود كه سعه صدر زيادي داشت و نظرات مخالف را تحمل ميكرد اما اين ويژگيها را آيتالله مصباح ندارد. ايشان خيلي محدود و انحصاري فكر و با شدت و حدت رفتار ميكند لذا روحيات آيتالله مهدوي كني در ايشان ديده نميشود و همين است كه در صورت ليدري آيتالله مصباح براي اصولگرايان مشكل اساسي ايجاد خواهد كرد. از سويي اصولگرايان سنتي هم يكدست نيستند و طيفهاي مختلفي دارند. در مدت اخير در حزب موتلفه اسلامي هم افراد مختلف موضعگيريهاي مختلفي در اين مورد داشتهاند. در موتلفه هم افرادي مثل ترقي، حبيبي يا بادامچيان حضور دارند و با وجود اينكه در يك گروه و دسته قرار ميگيرند اما همين طور كه در مدت اخير هم شاهد بودهايم ديدگاههاي متفاوت و مواضع مختلفي دارند. الان نشريه 42 كه از طرف همين حزب موتلفه منتشر ميشود رويكرد جديدي پيدا كرده است و بازتر به مسائل سياسي روز نگاه ميكند. حتي به نظر ميرسد به جريان اصلاحطلبي آن چنان هم بدبين نيستند. به نظر من احتمال رفتن طيفهاي سنتي اصولگرايان مثل موتلفه به سمت اصلاحطلبان معتدل حتي بيشتر از احتمال پيوستن آنها به نيروها و تفكرات تندرو است. البته هر چه به سمت انتخابات خبرگان و مجلس پيش ميرويم جناحبنديها روشنتر ميشود اما من فكر ميكنم معتدلين از هر دو جناح شانس بيشتري براي كنشگري سياسي در سالهاي آتي پيدا كنند.
اخيرا تحركات سياسي از سوي طيف منتصب به احمدينژاد را شاهد بودهايم و حتي احمدينژاد اعلام كرده بود كه در صورت لزوم به عرصه سياست بازخواهد گشت. فكر ميكنيد چقدر احتمال پذيرش اين طيف در ميان فعالان سياسي وجود دارد و در صورت حضور در عرصه رقابتهاي سياسي چه طيفي از او حمايت خواهند كرد؟
بعيد ميدانم كه طيف افراطي احمدينژاد و مشايي ديگر در ميان مردم يا در ميان روحانيت و مرجعيت و حتي در ميان فعالان سياسي جايگاهي داشته باشند ولي قطعا اين افراد و اين طيف انگيزههاي لازم براي بازگشت به قدرت و عرصه رقابتهاي سياسي را دارند و براي اين بازگشت هم اينگونه كه مشخص است تلاش ميكنند، اما قطعا زمينههاي سياسي براي اين بازگشت وجود ندارد. در اين ميان بهترين فرصت براي گروه معتدلتر از هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا و همراه با دولت وجود دارد. قطعا اگر اين تحركات اخير هم حامي داشته باشد همان حاميان گذشته احمدينژاد يعني طيف تندرو حلقه اطراف آيتالله مصباح هستند كه اگر قصد بازگشت دارند باز هم از سوي همين طيف مورد حمايت قرار ميگيرند.