• 1404 سه‌شنبه 2 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6025 -
  • 1404 سه‌شنبه 2 ارديبهشت

ادراك رنج مردم

قادر باستاني تبريزي

ما ايراني‌ها در عبور از بحران، بارها نشان داده‌ايم كه اهل ايستادگي و همراهي هستيم؛ اگر احساس كنيم عدالت هست، صداقت هست و اگر بدانيم كه مسوولان در كنارمان ايستاده‌اند. اما آنچه امروز بيش از تحريم‌ها روان ما را فرسوده كرده، نه فشار بيروني، بلكه حس رهاشدگي و دور خوردن است؛ نه از سوي بيگانگان كه گاه از سوي خودي‌ها. ايران ما سرزميني پُرظرفيت و پُرانرژي است، با مردمي كه در سخت‌ترين روزها هم تسليم نشده‌اند. بارها در برابر توفان‌هاي تحريم و فشار ايستاده‌ايم، چون باور داشتيم قرار است با هم از اين مسير عبور كنيم. اما امروز بيش از هر زمان ديگري نياز است كه مسوولان نه از بالا، كه در كنار مردم تصميم بگيرند، از دل زندگي واقعي آنها. اگر چنين شود، تحريم تنها يك مانع بيروني خواهد بود، نه بهانه‌اي براي بازتوليد فاصله، رانت و بي‌عدالتي. لابد يكي از دلايل اصلي ناكارآمدي در مديريت كشور، چيزي است فراتر از تحريم، كمبود بودجه يا فشار خارجي؛ آنچه ما را زمين‌گير كرده، فاصله مزمن ميان مسوولان و واقعيت‌هاي زندگي روزمره مردم است. بسياري از مديران ما- به‌ويژه در رده‌هاي مياني و بالاي اجرايي- هرچند از مشكلات مردم خبر دارند، اما كمتر آن را لمس كرده‌اند و همين فاصله، فهم دردهاي جامعه را دشوار كرده است. حتي وقتي فهرستي از چالش‌هاي اقتصادي و اجتماعي روي ميزشان قرار مي‌گيرد، آن چالش‌ها را بيشتر به عنوان آمار و نمودار مي‌بينند تا تجربه زيسته مردم. چون خودشان و خانواده‌شان - به لطف مسيرهاي ويژه و رانت‌هاي نانوشته- با آن رنج‌ها روبرو نمي‌شوند، پس كمتر دغدغه رفع‌شان را دارند. مكانيزم‌هايي كه در دل سيستم شكل گرفته- از انواع رانت‌هاي اداري و مالي تا امكانات خاص در حمل‌ونقل، درمان، آموزش، خدمات بانكي و...-  به گونه‌اي است كه مسوولان نه فقط تحريم‌ها، بلكه «زندگي معمولي» مردم را هم دور مي‌زنند. در نتيجه، محروميت‌ها، صف‌ها، انتظارها و نارضايتي‌هايي كه مردم هر روز تجربه مي‌كنند، براي برخي از مديران بيشتر شبيه قصه‌هايي از يك دنياي موازي است.

مردم از سختي زندگي شكايت دارند، اما مسوولاني كه با يك تماس مشكل اداري‌شان حل مي‌شود، با راننده به ادارات مي‌روند.

 براي درمان دغدغه ندارند و مدارس فرزندانشان تفاوتي چشمگير با مدارس دولتي دارد، چگونه مي‌توانند خود را جاي مردم بگذارند؟ چگونه مي‌توان از پشت شيشه‌هاي دودي، واقعيت كوچه‌ها را ديد؟ شايد به همين دليل است كه مسوولان ما در سخنراني‌هايشان از مردم مي‌خواهند «صبر داشته باشند»، ولي هيچگاه از خود نمي‌پرسند چرا خودشان هرگز نياز به صبر ندارند؟ چون اصلا در صفي نمي‌ايستند كه مجبور به صبر باشند. در كشورهاي پيشرفته، مسوولان حتي اگر در رأس باشند، در متن زندگي مردم باقي مي‌مانند. نخست‌وزير با زنبيل خريد مي‌رود، وزير با دوچرخه سر كار حاضر مي‌شود، و اين نه از سر نمايشي رسانه‌اي، كه بخشي از فرهنگ پاسخگويي و همدلي است. چرا ما از اين الگوها دور شده‌ايم؟ در كشور ما، از همان بدو ورود به قدرت، سيستم طوري طراحي شده كه مسوول به سرعت از مردم جدا شود و در يك مدار امن و اختصاصي بچرخد. اين همان «گسست همدلي» است كه به مراتب ويرانگرتر از گسست سياسي است. اگر تحريم، دشمني است كه از بيرون فشار مي‌آورد، فاصله مسوولان با مردم، نوعي «تحريم داخلي» است كه اعتماد عمومي را مي‌فرسايد. مردمي كه بار مشكلات را به دوش مي‌كشند، وقتي ببينند مسوولان از همان مشكلات گريزانند، اميدشان را از دست مي‌دهند. وقتي مسوولي با يك تلفن همه كارش راه مي‌افتد، وقتي حقوقش به دلار محاسبه مي‌شود، ولي خرجش به ريال، وقتي فرزندش خارج درس مي‌خواند ولي درباره مزاياي مدارس دولتي سخنراني مي‌كند، وقتي نانش را از نانوايي نمي‌گيرد و دارويش را از داروخانه پيدا نمي‌كند، چطور مي‌خواهد درك كند كه مردم چه مي‌كشند؟ چگونه بايد باور كند كه تحريم فقط يك بازي ژئوپليتيك نيست، بلكه نان شب مردم را نشانه گرفته؟! بعضي از مسوولان گاهي در جلسات ژست مردم‌فهمي مي‌گيرند و از قول راننده‌شان مي‌گويند كه «وضع بازار خراب است». يا اگر خيلي بخواهند همدردي كنند، اشاره مي‌كنند كه «در جلسه قبلي شنيدم مرغ گرون شده». از نظر آنها همين شنيده‌ها براي طراحي راهكار كافي است! اما واقعيت اين است كه دور زدن مردم از دور زدن تحريم خطرناك‌تر شده است؛ چون تحريم‌ها شايد روزي لغو شود، اما اگر اعتماد مردم دور زده شود، ترميم آن كار حضرت فيل است. بياييد با خودمان صادق باشيم؛ مسوولاني كه نه با مشكلات روزمره مردم مواجه مي‌شوند و نه انگيزه‌اي براي حل آنها دارند، براي آنها بحران صرفا فرصتي است براي توجيه ناكارآمدي، نه انگيزه‌اي براي اصلاح. اميد كه روزي مسوولان ما، فارغ از كانال‌هاي ويژه و رانت‌هاي پنهان، دمي را در كنار مردم بگذرانند و طعم تلخ زندگي بي‌واسطه را با تمام وجود بچشند. ادراك رنج، آغاز اصلاح است. شايد وقت آن رسيده كه يك‌بار ديگر مفهوم ساده‌اي را به‌خاطر بياوريم: «درد را بايد چشيد تا درمان را جدي گرفت». ايران ما در همين وضعيت هم ظرفيت بهبود دارد، اگر مديرانش در دل مردم زندگي كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون