ايران و دو بال مذاكرات هستهاي
ساسان كريمي
دور دوم مذاكرات ميان ايران و ايالات متحده امريكا كه به ميزباني و وساطت عمان در رم ايتاليا برگزار شد، از اهميت دوچنداني برخوردار بود. هر چند ايجاد وضعيت و آغاز اين گفتوگوها خود نتيجه تلاشها و دقتنظرهاي چند ماهه بود، اما واقعيت آن است كه دور نخست كه در مسقط عمان برگزار شد بيش از هر چيز به استمزاج طرفين از يكديگر و سنجش اراده سياسي گذشت. تبادل چند پيام فيمابين تنها بسان يك آغاز بيتنش معنادار بود. گويي كه رفع هر چند موضعي تهديد از سوي ايالات متحده و آثار رواني آغاز گفتوگوها تاثير قابل توجهي بر بازار و فضاي اجتماعي داخلي ما داشت. اما دور دوم آغاز ورود به چارچوببندي مذاكرات بود: بهخصوص با توجه به اظهارات ترامپ و توييت ويتكاف در فاصله بين دور اول و دوم درخصوص موضوعات مدنظر امريكا و همچنين غنيسازي صفر، مهم بود كه بتوان به نتيجهگيري درخصوص موضع واقعي و نه رسانهاي آنها رسيد. آنطور كه از موضع مقامهاي ايراني و عماني دريافت شد، غنيسازي در سطح برجام (3.67درصد) ازسوي امريكا پذيرفته شده و اين خود موضع قابل قبول و اعتنايي است. اما هنوز براي اعلام ديده شدن دود سفيد از اختلافات ميان ايران و امريكا زود است. قطع نظر از آنچه ترامپ در دور قبل و اين دوره رياستجمهوري خود ضد برجام اظهار كرده و برمبناي آن از اين توافق سياسي خارج شد تا اينجاي كار آنچه شنيده شده منحصر به بازگشت دو طرف به تعهدات برجامي است. اما در عين حال ورود به مسائل جزيي هر چند نزديكتر ميشود، اختلافات بارزتر خواهد بود: هنوز مشخص نيست ما در قبال واگذاري امتيازهاي فني هستهاي خود كه بسيار بيش از زمان برجام در دست داريم چه مابهازايي را دريافت خواهيم كرد: در مقابل اورانيوم فلزي، غنيسازي 20درصد و غنيسازي 60درصد و نيز سانتريفيوژهاي ساخته شده نسل جديد كه عناصر اصلي چانهزني ما فراتر از زمان خروج ايالاتمتحده از برجام است.
در مقابل حتي تا اينجاي كار شنيده نشده است كه ويتكاف، ترامپ يا مقامات ديگر ايالات متحده از مابهازاي تحويلي خود سخن بگويند، مذاكره هستهاي ما دو بال اصلي دارد: بال هستهاي كه قرار است با تعهدات و محدوديتهاي مشخص، ايران نسبت به رفع نگراني آژانس بينالمللي انرژي اتمي و طرفهاي مقابل اقدام كند و بال رفع تحريمها كه در واقع انگيزه اصلي جمهوري اسلامي ايران براي ورود به اين گفتوگوها و بعد ايفاي تعهدات پيش گفته است. اگر بسان آنچه تا اينجاي كار شنيده شده، تمركز اظهارات بر محدوديتها و تعهدات هستهاي ما قرار بگيرد، جنس گفتوگوها «خلع سلاحي» خواهد شد و تبعات سياسي آن از جمله اين است كه جاي شاكي و متشاكي تغيير كرده و گويي مذاكرات نه از پي خروج غيرقانوني ايالاتمتحده از برجام و تعهدات متعاقبه آن است، بلكه انگار موضوع، كنترل عدم ايفاي تعهدات توسط ايران و نوعي تضمين خلع سلاحي ايران است.
هر چند مذاكرهكنندگان ما بهطور اصولي از موضع برابر و احترام متقابل مذاكره ميكنند، ولي اين موضعگيريها و فضاسازيهاي امريكايي ممكن است چه حين مذاكرات و چه پس از آن به فرو افتادن موضع ايران منتهي شود. از اين حيث توصيه به فعالان و موثران پيرامون اين مذاكرات اين است كه بيش از پيش بر تعهدات امريكا و آوردههاي اين گفتوگوها براي جمهوري اسلامي ايران متمركز شود.
شايد بتوان گفت مهمترين امري كه بايد در صدر فهرست اولويتهاي ما قرار داشته باشد به كار نيفتادن سازوكار حل و فصل اختلافات برجام موسوم به اسنپبك از طرف سه كشور اروپايي است، به ويژه كه اين سه كشور در فضاي كنوني چندان همسو با ايالات متحده نيستند: جز روابط و رويكرد تحقيرآميز ترامپ درخصوص آنها در روابط دوجانبه، بينقشي ايشان در اين مذاكرات فشار تحقير را دوچندان كرده است، به خصوص كه آنها اعضاي رسمي برجام هستند ولي امريكا يكجانبه از برجام خارج شده و سه كشور را مورد مشورت هم قرار نداده است ولي اكنون طرف اصلي نقشآفريني است، به علاوه آنكه نپذيرفتن آنها و بهطور كلي اروپا به عنوان ميانجي و ميزبان مذاكرات فشار بر فشار افزوده است.
در مورد چين و روسيه نيز بايد توجه كرد كه مشورت با آنها بسيار مهم است: نبايد اجازه داد اين دو كشور احساس مشابهي را با آنچه اروپا مبني بر به بازي گرفته نشدن دارند، تجربه كنند. اما در عين حال بايد قبول كرد كه منافع اين دو بسان آنچه در خصوص كشورهاي منطقه نظير عربستانسعودي نيز صادق است، در آن است كه روابط ايران و امريكا و در ابعاد گستردهتر ايران و غرب نه كاملا تنشآلود شود و نه كاملا اصلاح شود، بنابراين روسيه و چين و عربستانسعودي هر چند منافع مختلف سياسي، اقتصادي و امنيتي را از اصلاح روابط ايران و امريكا دنبال ميكنند، اما اين همراهي تا نقطهاي خواهد بود و از آن به سمت بعد به بازيگر مخرب يا ناهمراه تغيير خواهد كرد.
در مهمترين فراز بايد به نقش مخرب نتانياهو و اسراييل در اين تنشزدايي متوجه بود؛ نقشي كه هنوز به صورت فعال و كنشگرانه آغاز نشده و از قضا اين سكوت، خطرناك است، چراكه به ويژه با اعتبارزدايي دو سال اخير از نتانياهو و بهطور كلي اسراييل، بهبود وضعيت سياسي جمهوري اسلامي ايران آخرين چيزي است كه ممكن است اين رژيم بپسندد و هضم كند.
از حالا بايد توجه داشت كه ترامپ حتما خود را در هر صورت به عنوان «قهرمان صحنه مذاكرات» معرفي خواهد كرد. در واقع اين مذاكرات و به خصوص مشابهت پيشگفته آنچه اكنون مطرح است با بندهاي برجام، بيش از هر چيز مويد اين معناست كه او صرفا در پي ساختن و برجاي گذاشتن يك ميراث از خود است؛ بهطوري كه بگويد كاري كرده كه هيچ يك از روساي جمهوري قبلي امريكا از پس آن بر نيامدهاند. واجب است كه توجه كافي بذل شود و ما به واسطه اختلافات داخلي خود بسان آنچه در برجام رخ نمود در دام اين خودستايي و خودشيفتگي ترامپ نيفتيم و اين ويژگيهاي مردود او را به عنوان اهرمي براي كوبيدن موضع سياسي يكديگر استفاده نكنيم.
مدرس سياست خارجي در دانشگاه تهران