كنسرت فرضي و تكثر مواجهات
علي مغازهاي
هنوز چند روزي از برگزاري يك رويداد موسيقي نگذشته كه اردوكشي تخريب و تحريف پيرامون اين رويداد آغاز شده و بيرقداران اين اردوگاهها برخي رسانهها و اصحاب رسانه هستند.
چند هنرمند در تحقق آرزويشان يك اجراي هنري شنيدني و كم نقص را به اجرا در آوردند و بديهي است كه خود بيش از ديگران به عواقب احتمالي آن انديشيده باشند، اما در مواجهه با اين اجرا كه بر اساس انتخاب هنرمندان نوازنده و خواننده آن، كنسرت فرضي نامگذاري شده بود، چهار نگاه از سوي چهار طيف پيرامون اين رويداد موسيقي قابل تمييز و تفكيك است.
بر خود لازم ميدانم همين جا عنوان كنم كه نامگذاري اين رويداد موسيقي از چنان استحكامي برخوردار است كه در ستايش آن بسيار سخنها ميتوان گفت و نوشت، اما اينجا به همين اندازه بسنده ميشود كه انسان را ياد افسانهها و قصههاي تاريخي و حتي اساطيري مياندازد. به آيروني ميماند عنوان «كنسرت فرضي». در مرز نقض غرض و امر محال است. رويا و تحقق روياست يا شايد شكوفايي يك ايده درون يك رويا را ميماند. اما بازخواني مواجهه با اين رويداد در چهار وجه را ميتوان به اين ترتيب مورد بحث قرار داد:
۱-موافقان ۲-مخالفان ۳-بدبينان ۴-آتشبياران
موافقان
مركب از اكثريت مردم هستند. بخش اعظمشان در ميان بيش از نيمي از جمعيت ايران هستند كه حاضر به مشاركت در انتخابات اخير نشدند و مابقي اتفاقا رايشان به پزشكيان بود. همگي اما خواهان تغييرات فوري و اساسي در كشور هستند. همگي بر حقوق برابر زن و مرد باور دارند. همگي خواهان آزاديهاي اجتماعي و سياسي هستند. منتقد سياستهاي دولت و حاكميت در بسياري از امور هستند. عموما كنشگرند و در هر بزنگاهي ميتوانند گرد يك ايده متحد شده به نيروي قدرتمندي بدل شوند.
مخالفان
غالبا از طيف اقليت متعصب هستند. خواهان اجراي سفت و سخت قوانين بازدارنده در هر زمينهاي هستند. هر گونه برابريخواهي در ذهن و نگاه اينان نوعي فروپاشي هنجارهاي مطمحنظر خويشند و شعائر را مافوق بر نيازهاي روز برميشمارند. داراي قدرت نامرئي هستند و غالبا درون گفتمان حاكميتي تعريف ميشوند و در آن از جايگاهي برخوردارند.
بدبينان
گروهي از شكاكان را شامل ميشوند كه در طول تاريخ ايران در بزنگاهها همواره در خنثي كردن نيروهاي متراكم تلاش داشتهاند و عموما به هر حركتي با عينك بدبيني نظر مياندازند و هيچ كنشي را زاييده انگارههاي اجتماعي نميشمارند و اصولا هر رويداد و هر كنش و كنشگري در اين طرز فكر پروژه محسوب ميشود. پروژههايي كه به جايي وصل هستند و در اين ميان بدترين تفسيري كه ارايه ميدهند، اين است كه حركتهاي مترقي و افراد تحولخواه پروژهگيراني بيش نيستند تا شرايط را عاديسازي كنند. همواره از بالا به همه چيز نگاه ميكنند و در نظرشان همگان نادانان و احمقهايي بيش نيستند. براي هر درد و بحراني هم نسخههايي در آستين دارند. بخش عمده اين گروه هم در داخل هستند كه هر كنش و كنشگري را عامل و خدمتگزار نظام ميدانند و بخش دوم مخالفان برانداز طرفدار سلطنت خارجنشين هستند.
آتشبياران
تعدادي افراد عموما داراي روابط خاص هستند كه با ارايه تحليل و تفسيرهايي در ظاهر همراه و همدل، اما جهتدار خود سعي دارند حساسيتهايي را در سطوح تصميمسازي برانگيزانند. با شيوههاي عجيبي ضمن پرداختن به رويداد، با بهرهگيري از ادبيات و نشانههاي امنيتي، پالسهايي را القا ميكنند كه گويي از يك شبكه نفوذ عجيب و پيچيده پرده برميدارند. با استفاده از عباراتي چون «چراغ سبز»، «كد» و... در گفته و نوشتههايشان اين تصور را القا ميكنند كه در غفلت يا خوشباوري مديريت كلان، با حمايت برخي عوامل و مديران مياني جرياني به تخريب اهداف و آرمانها مشغولند و عنقريب دين و دولت مورد تاخت و تاز دشمنان قرار خواهد گرفت. اخيرا در ارتباط با كنسرت فرضي جدا از مواجهه از سوي سه وجه موافق و مخالف و بدبين، شاهد بروز يك رويكرد تازه آتشبيارانه عليه معاونت هنري بوديم؛ طوري كه او را در مركز سيبل قرار ميدهند تا با دستاويز قرار دادن نگاه معاون هنري به اين رويداد كه ذاتي جايگاهش و جزو شرح وظايف او است، با تخريب وي درصدد حذف اين مدير جوان خوشفكر و خيرخواه برآيند. زن جواني كه هنوز مهر حكم معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد او خشك نشده است. اين افراد از هر فرصتي استفاده ميكنند و تيغ تيز تخريب را در زير روتوش ناشيانه و ادبياتي نخنما پنهان ميكنند و تمام تلاششان برانگيختن احساسات دسته دوم و لايههاي تصميمگير در نظام است. لازم است همه بدانند كه مديران هنري در اين دولت را هرگز از تيرهاي آتشين اين آتشبياران خلاصي نخواهد بود تا زمان استعفا، بركناري و عزل و در نهايت تا زمان شكست دولت كه خواسته و آرزوي مخالفان جز اين نيست. پس بر رييس دولت و وزيران است كه تمام قد در پشت مديران و معاونانشان و حتي مديران از اين دست بايستند تا شايد بتوانند اندك اندك رضايت و حمايت مردم را پشتوانه خود كنند.