وفاق، راه برونرفت از بنبستهاي ايران را نبنديد
علی ربیعی
شامگاه شنبه در همايش «دولت وفاق ملي براي ايران» كه در شهر قم برگزار شد، در خصوص پاسخ به اين سوال كه چرا پزشكيان يك ضرورت اجتنابناپذير براي شرايط در آستانه بحرانهاي متعدد در اين مقطع تاريخي است، سخن گفتم و در ادامه وفاق را به مثابه نظريه و روشي اجتنابناپذير در شرايط فعلي تبيين نمودم. شرايطي در كشور وجود داشت كه نه تنها اعتماد بين ملت و دولت بهشدت كاهش پيدا كرده بود بلكه اعتماد به گروههاي مرجع سنتي نيز كمرنگ شده و جابهجايي عظيمي در گروههاي مرجع به وجود آمده بود، نهادهاي اجتماعي دچار تغييرات زيادي شده، سياستهاي فرهنگي مبتني بر ارزشهاي رسمي در تقابلي فرسايشي با ارزشهاي جاري قرار داشت. اميد به آينده در نسلهاي سه دهه اخير با روند كاهشي مواجه بوده و زمينه ناامنيهاي رواني و حتي مهاجرت را سبب شده بود. بدينسان سبب پديد آمدن بحران نفوذ شده بود (بحران نفوذ پديدهاي است كه اكثر افراد جامعه به لحاظ ذهني و رفتاري در برابر قوانين، دستورات و خواستههاي حكومت مقاومت و كنشهاي مخالف را به صورت پنهان و آشكار بروز ميدهند). در اين ميان اظهارنظرها و سياستها هم نشان ميداد كه اساسا جريانهاي فكري مقابل پزشكيان، توسعه را به مفهوم رشد و توسعه اقتصادي، تغييرات اجتماعي، گشايشهاي جهاني و زندگي راحتتر مردم قبول نداشته و بيشتر به دنبال نظريه بقا، جامعهاي با زندگي حداقلي را عملا دنبال ميكردند.
با اين وصف و در وضعيتي كه گسلهاي بسياري از ناترازيهاي بحرانزا در كشور، بدون برنامهريزي موثر، يله و رها هر روز عميقتر ميشدند و سنجشها و آمارها نيز از كاهش مشاركت خبر ميداد؛ شرايطي پيش آمد كه «پزشكيان» پديده انتخابات شد و اتفاقا بنا بر ديدگاههاي عميقي كه در ساليان دراز با آن باورها زيسته و سخن گفته بود، دولتي ميانجي را شكل داد. امروز برخي شواهد شهودي و آماري نشان ميدهد كه حتي سي ميليون نفري كه در انتخابات مشاركت نكردهاند، به اين اتفاق اميد بستهاند. دولت ميانجي و مياندار با اعتقاد به ضرورت ائتلاف بزرگ براي حل مسائل كشور، نظريه وفاق را بسط داده و در عمل آن را به منصه ظهور رساند. متاسفانه، معمولا پس از روي كار آمدن هر دولتي، شاهد پديدهاي انقلابگونه (نه به معناي تعريف دقيق جامعهشناختي آن بلكه به واسطه نتايج انتخابات كه يك تغيير و تحول اساسي در نظام بوروكراسي و سياستها رخ ميداد) در جامعه بوديم. اين اتفاق در دولتهاي نهم، دهم و سيزده بر طبق نظريه خالصسازي با شدت و به صورتي گسترده به وقوع پيوست و اين در حالي است كه عبور از بحرانهاي متعدد، بدون ائتلاف همگان ميان نخبگان سياسي قواي مختلف، دولت با حاكميت و نهايتا دولت با نهادهاي اجتماعي و مردم و ايجاد مشاركت و رضايت مردمي ممكن نيست. عمده اين اتفاقات حاصل عدم فهم و اتفاق نظر مشترك است كه راهكاري جز وفاق ندارد. در روزگاري كه نظم جهاني در حال تغيير بوده و ژئوپوليتيك اقتصادي و سياسي جديدي در حال شكلگيري است كه متاسفانه ايران از آن جا مانده و در صورت تداوم، ايران را به رغم داشتن مزيتهاي فراوان به كشوري بدون مزيت جهاني تبديل ميكند، بايد با فهم مشترك و ايجاد ائتلاف در داخل بتوانيم سهم خود را از اقتصاد جهاني ستانده و به كشوري تاثيرگذار تبديل شويم. من معتقدم بنياد ناهماهنگيها و تخريبگريهاي سياسي، ناشي از عدم فهم مشترك از مسائل و علل آن است. يكي از كاركردهاي وفاق به مثابه روش، ايجاد همنظري با گسترش گفتوگوها در مسائل كشور است. روش پزشكيان بر اساس نظريه وفاق، تلاش براي ايجاد چنين فضايي است. در اين روزها كشور در شرايطي قرار گرفته كه رژيم اسراييل ميخواهد با تحريك امريكا، جنگي را بر منطقه و ايران تحميل كند. به نظر ميرسد ايجاد وفاق بين نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ايجاد يك همبستگي، بزرگترين بازدارنده جنگ افروزان عليه ايران است و قدرت دفاعي بزرگ، همانند روزهاي جنگ تحميلي، همين وفاق و كم شدن فاصله بين دولت و ملت است. من معتقدم تداوم شرايط پيشگفته كشور، جامعه را در وضعيت ضعيفتر شدن و ايران را منزويتر و كماثرتر ميكند. دولت پزشكيان با نظريه وفاق، برونرفتي براي خروج از چنين شرايطي است و هركس كه دل در گروي ايران ندارد نبايد به اين دولت و نظريه پشتپا بزند. با مسائل كوچك و تعلقات سياسي، تنها راه برون رفت از مسائل كشور را نبنديد.