گاز را دريابيد
عباس عبدي
يكي از نقدهاي جدي مخالفان مشاركت انتخاباتي اين بود كه فرض كنيم پزشكيان برنده شد، چه تغيير موثري براي حل مسائل اصلي كشور رخ خواهد داد؟ اگر بتوان چنين تحولي را ايجاد كرد، ميپذيريم كه در انتخابات شركت كرده و براي پيروزي او كوشش كنيم. ولي اگر چنين امكاني وجود نداشته باشد، در اين صورت شركت در انتخابات از دو حال خارج نيست يا او پيروز نميشود كه طرفداران وضع موجود خواهند گفت طرفداران اصلاحات يا منتقدان وضع كنوني، حتي در ميان مردم هم پايگاه نداريد و با شدت بيشتري به راه گذشته و نادرست خود ادامه ميدادند و ما هم چوب را ميخوريم و هم پياز را يا پزشكيان پيروز ميشود كه در اين صورت و بدون امكان تحول، مسووليتي را بر دوش كشيدهايم كه توان حمل آن را نداريم و مسووليت شكستي كه ديگران بايد بخورند بر دوش ما خواهد افتاد و اين براي سير تحولي جامعه ايران زيانبارتر است. پاسخ من اين بود كه ما در يك دو راهي قرار داريم. يك سوي آن شركت نكردن است كه نتيجه آن كاملا روشن و نااميدكننده است و از سرنوشت كشور در صورت تحقق اين سويه اطمينان داريم، ولي در سويه ديگر چنين قطعيتي را نميتوان ديد. ممكن است در بدترين حالت شكست كامل بخورد كه ميشود مثل سويه اول و در بهترين حالت نيز ميتوان از اين وضع عبور كرد. فرض من اين بود كه ساختار سياسي نيز آمادگي همراهي نسبي با سويه و حالت دوم را دارد. بنابراين با فرض ميان اين دو سويه، عقل و منطق حكم ميكرد كه سويه دوم را انتخاب كنيم، هر چند پيروزي و موفقيت اوليه اين سويه يعني انتخاب شدن پزشكيان تضمين شده نبود.
در هر حال اين حالت رخ داد و پيروز شد و اكنون توپ در زمين پزشكيان و همه كساني است كه براي تحقق اين سويه كوشش كردند و موفق هم شدند. اينجا و در ادامه يادداشتهاي پيشين به شرح برخي ناترازيهاي مهم ميپردازم كه آنها از ضروريات دولت است. به احتمال فراوان آنچه در ادامه خواهد آمد را تاكنون افراد زيادي به آقاي پزشكيان گفتهاند و برايشان تكراري است. ولي در عين حال كمتر كسي حاضر است درباره حل اين مشكل ايدهپردازي كند و تبعات آن را نيز بپذيرد. از انرژي و گاز شروع ميكنم. ايران كه دومين ذخاير گازي جهان را دارد به شكل تاسفباري دچار ناترازي گاز شده است. ناترازي گاز هم سالانه و هم فصلي و هم در اوج مصرف. در سال ۱۴۰۱ ناترازي در اوج مصرف سرماي زمستان روزانه ۳۱۵ ميليون مترمكعب (م.م.م) بود. مطابق برآوردها اين رقم امسال به حدود ۵۰۰ م.م.م خواهد رسيد. با توجه به ذخيره اندك ايران كه كمتر از ۲ درصد است، امكان حل ناترازي از طريق ذخيره نيست. راهحل مرسوم ناترازي گاز در ايران اين است كه ابتدا سوختهاي كمكيفيت و با آلودگي بالا را در نيروگاههاي برق، جانشين گاز ميكنند. سپس گاز صنايع و پتروشيميها را قطع كرده يا كاهش ميدهند تا گاز اماكن مسكوني تامين شود. در واقع مردم بهطور مستقيم متوجه كمبود گاز نميشوند، ولي آلودگي و گران شدن كالاهاي توليدي و كاهش توليد ناخالص داخلي و رسد بيكاري از عوارض اصلي اين سياستگذاري است. متاسفانه در چند سال گذشته نيز ناترازي گاز و شكاف عرضه و تقاضا كاهش نيافته كه تشديد هم شده است. نه اقدامي در جهت افزايش توليد و بالابردن فشار گاز ميشود، چون پول و سرمايه نيست تحريم هم هستيم، نه اقدامي جدي در جهت اصلاح مصرف و كاهش آن ميشود، چون نه پول هست و نه اعتمادي كافي به سياستگذاران وجود دارد. تنوعي هم در سبد انرژي به وجود نميآيد، زيرا نه سياست موثر و نه بودجهاي كافي براي حركت به سوي بهرهمندي از انرژيهاي ديگر وجود دارد. حالا پرسش اين است كه اگر توليد و مصرف گاز را نتوان به تعادل رساند و شكاف آن را كم كرد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ يك نهاد رسمي مطالعه كرده كه در سال ۱۴۲۰ فقط قادر به تامين گاز مصرفي بخش مسكوني و عمومي هستيم، ولي گاز براي نيروگاهها، پتروشيميها، صنايع، تزريق به چاههاي نفت و... وجود نخواهد داشت. تصور اين وضعيت به اندازه كافي ترسآور است. آقاي پزشكيان! فرصتي نيست. امكان جذب سرمايهگذاري خارجي وجود ندارد، اگر الان آغاز كنيد و هيچ مانعي هم نباشد 5/1 تا ۳ سال ديگر تا حدي گشايش خواهد يافت. اعتماد مردم هنوز در اندازهاي نيست كه با تصميمات مهم همراهي كنند، چون كارهاي اصلي كه بايد به سود مردم انجام شود، انجام نشده است. تدوين سياست جامع انرژي نيز فعلا در دستور كار نيست. در نتيجه فرصتي هم نداريد. هر كاري داريد همين الان بايد انجام دهيد. وضعيت اورژانسي است. در يادداشتهاي بعدي به برق و بنزين و گازوييل پرداخته خواهد شد.