• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5857 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۶ شهريور

حماسه‌اي از اميد و مقاومت عليه فراموشي

آريامن احمدي

نمايش «سي‌صد» داستاني حماسي از اميد و مقاومت مردمي است كه زير پوست استبداد، ققنوس‌وار سربرمي‌آورند، تولدي ديگر مي‌گيرند براي زيستن در آزادي. «سي‌صد» نوشته محمد رحمانيان و كاري از سهراب پوناظري و بازي نويد محمدزاده، بهرام رادان، دلينا آرام، گوهر خيرانديش، بهرام افشاري كه اين روزها در كاخ سعدآباد روي صحنه است، تصويرِ باشكوهِ تاريخ مردمان سرزميني هفت‌هزارساله است كه داستان‌شان توسط ابوالقاسم فردوسي در «شاهنامه» به نظم درآمده است.

فردوسي شخصيت اول و قهرمان اصلي نمايش است كه با كلماتش به نبردِ استبداد و فراموشي مي‌رود. او با ذكرِ ‌دعاي داريوش بزرگ در كتيبه‌ بيستون، كه گفته بود اهورامزدا اين كشور را از «دروغ»، «خشكسالي» و «دشمن» دور بدارد، مورد چهارمي هم به آن اضافه مي‌كند و آن «فراموشي»است. او با صداي بلند از هزار سال پيش، به مردمي كه هزار سال بعد «شاهنامه»ي او را كه سي سال رنج بُرد تا عجم را بدين زبان پارسي زنده نگه دارد، هشدار مي‌دهد: «دور باد فراموشي از اين مردم و سرزمين».
اينجاست كه اهميت نوشتن شاهنامه مشخص مي‌شود و اينكه چرا آلتاي دختر چنگيزخان مغول در تلاش بود تا سي‌صد نسخه شاهنامه را از بين ببرد، و بعد سي‌صد جواني كه شاهنامه را از بر بودند. آلتاي، «جامِ جم»ِ ايرانيان را در «شاهنامه» يافته بود؛ كتابي بود كه روح و زبان ملي ايرانيان است و با هيچ شمشير زهرآگيني نمي‌شود آن را نابود كرد. اما همانطور كه پدرش چنگيز گفته بود «آمديم، مانديم، سوزانديم، كشتيم، مانديم»، او هم آمده بود، مانده بود، سوزانده بود، كشته بود و مانده بود تا جامِ جم را از ايرانيان بگيرد و به جايش فرهنگ و نام و زبان مغولي بدهد.
اما اين همه حقيقتِ حمله مغول (و ديگر مهاجمان مثل اسكندر و عرب) به اين سرزمين نيست؛ شايد از اين زاويه است كه نمايش «سي‌صد» اهميت دوچندان پيدا مي‌كند. داستاني از اميد و مقاومت و برخاستن از ققنوسِ ايران؛ همانطور كه روحِ فردوسي در لحظه‌لحظه نمايش بر پهلوانان ايران حاكم است: از گُلشاه كه از توس شهر فردوسي برمي‌خيرد و از شهرهاي سوخته با مردمان آواره و مُرده عبور مي‌كند تا برسد به شيراز، شهر پهلوان نامي «دارا» و دخترش «خورشيد» تا همراه با آنها به نبرد عليه مغول برود؛ جايي‌كه آلتاي مي‌خواهد تخت‌جمشيد را ويران كند و جامِ جم ايرانيان را بسوزاند.
«سي‌صد» داستانِ حافظه جمعي مردمي است كه از پسِ‌هزارسال، هنوز در جست‌وجوي اميد در كتابي هستند با شصت‌هزار بيت، كه در آن، هشت‌صد بار نامِ نامي «ايران» آورده شده است. به تعبير دكتر شفيعي‌كدكني، اين كتاب «تاريخ ايرانيان» است و زباني فصيح‌‌تر از شاهنامه نيست. همين زبان فصيح و تاريخِ رفته بر اين سرزمين است كه «شاهنامه» را به تعبير بهرام بيضايي «بزرگ‌ترين كتاب سياسي» ايرانيان كرده است؛ كتابي كه نشان مي‌دهد چگونه هربار كساني مي‌آيند و وعده‌اي مي‌دهند براي بهبود عدالت؛ و كم‌كم اين قدرت فاسد و تبديل به چه گندي مي‌شود و اين تكرار و تكرار مي‌شود و تا اكنون و امروز هم تكرار شده و مي‌شود. در اين تكرارِ بي‌رحمانه تاريخ است كه استبدادسربرمي‌آورد و ايرانيان هم ياد مي‌گيرند يك زندگي دوم زير پوست استبداد به وجود بياورند؛ يك زندگي پنهاني براي ساختن حماسه‌اي ديگر در زندگي واقعي، آن‌طور كه نمايش «سي‌صد»، شكوهِ آن را در رقص و نور و موسيقي براي مردمانِ هزارسال بعد از «شاهنامه» و «فردوسي» بازنمايي مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون