نقد دولت؟
عباس عبدي
يكي از مسائلي كه مطرح ميشود اين است كه طرفداران آقاي پزشكيان و كساني كه براي پيروزي او فعاليت كردهاند، آيا بايد از او و دولت را انتقاد كنند يا خير؟ اين پرسش عجيبي است، زيرا پاسخ آن به صورت پيشفرض مثبت است و بايد دولت و شخص آقاي پزشكيان را نقد كرد. به چند دليل مشخص. اول اينكه نقد خدمت و دوستي است و نه خيانت يا دشمني. به علاوه از او به اين علت حمايت شده كه راه نقد را نميبندد و از نقد استقبال هم ميكند و سوم اينكه اغلب از شخص حمايت نميكنند، بلكه از اهداف و شعارها و ايدهها و تعهدات افراد حمايت ميشود، پس ملاك تداوم حمايت، پايداري و تعهد به شعارها و برنامهها است. از اين نظر نه تنها ميتوان نقد كرد، بلكه ضروري هم هست. براي نمونه پزشكيانگفته: «اگر بنده پس از گرفتن رأي شما و تصدي پست رياستجمهوري به خواست شما عمل نكردم رأي خودتان را پس بگيريد. اگر نتوانم تغييرات حداقلي را صورت دهم كنار ميكشم»، پس اين مردم هستند كه بايد اين وعده را راستيآزمايي و ضمانت كنند. حمايت از فرد بدون توجه به محتواي عملكردش خدمت به او نيست. روزنامهنگاران و رسانهايها متعهد و ملزم به اجراي وظايف نظارتي خود هستند، اتفاقا اين كار را براي دولتهاي مورد حمايت بيشتر بايد انجام دهند، چون شكست آنان، شكست خودشان هم تلقي ميشود. از همه مهمتر اينكه نبايد ميدان نقد دولت را خالي كرد تا منتقدان غير مسوول آن را به اشغال در آورند. بايد چنان نقدهاي عالمانهاي نوشت كه نقدهاي غير مسوولانه و ناروا رنگ ببازند. با اين ملاحظات ميتوانيم نسبت به ويژگيهاي يك نقد خوب و موثر توافق كنيم. اول از همه و البته به نظر من نقد هر پديدهاي بايد معطوف به تحليلي باشد كه از آن داريم. در واقع نقد معنادار از يك پديده، جرياني پيوسته و معطوف به تحليل كلان ما از آن پديده است. براي مثال من هم دوست دارم كه همه اعضاي يك كابينه همسو با مطالبات حداكثري مردم و تحولخواه و توسعهمحور باشند. ولي براساس تحليل معتقدم كه سياست وفاق بايد بر هر چيز ديگري مقدم باشد و الا كابينه ايدهآل، يا شكل نميگيرد يا به علت تنشهاي ناشي از عدم مشاركت ديگران شكست ميخورد. از اين رو با معرفي يك كابينه يكدست و آوانگارد مخالف بودم و هستم. با اين معيار متوجه نميشوم كه برخي از دوستان چگونه شعار وفاق را پذيرفته بودند، ولي نوبت به كابينه كه ميرسد، مطالبات حداكثري را در دستور كار قرار ميدهند؟ در واقع منتقد بايد چارچوبدار باشد و براساس تحليل كلان نقد كند و به آن ملتزم باشد. با اين ملاحظه مهم نميتوان هر رفتاري را جدا از تحليل كلان خود مورد نقد قرار داد. نكته دوم اينكه در نقد مسائل احتياط كنيم. هر پديدهاي ابعاد ناپيداي زيادي دارد. اخبار آنها معمولا ناقص يا حتي با زوايدي به دست ما ميرسد، اگر از اساس جعلي نباشند. حتيالمقدور در اظهار نقد نبايد عجله كرد و تا حد ممكن منتظر ماند تا حقايق آن روشن شود. براساس فرهنگ آقاي پزشكيان از امام علي نقل ميكنم كه: «تا سخن را به زبان نياوردهاي، سخن در بند توست، همين كه آن را به زبان آوردي، تو در بند سخن در ميآيي. » بنابراين نيازي به عجله نيست چون هنگامي كه نقد نادرستي را بنويسيم، احتمال دارد كه در اصلاح آن تأخير يا مخالفت كنيم و اين نيز به اعتبار نقدهاي ما لطمه ميزند. نكته ديگر تعيين مخاطب است. هميشه مخاطب خود را در نظر داشته باشيد. براي مردم عادي مينويسيد يا حكومت يا نخبگان؟ براي طرفداران كدام جناح مينويسيد؟ براي همه مينويسيد؟ در هر حال بايد قدرت تخيل داشت و خود را به جاي مخاطب قرار داد و ديد كه داوري و ارزيابي او از نقد ما چگونه است؟از ادبيات متين استفاده كنيم. طنز و تكهپراني در حد اندك، مشروط بر اينكه جايگزين اصل محتوا نشود، ايرادي ندارد. ولي در مجموع محترمانه بايد نوشت.
نبايد شخصيت طرف را مورد هجوم قرار داد. دنبال كسب همدلي او باشيم تا عصباني كردنش. خودمان را جاي طرفي كه نقد ميشود قرار بدهيم و ببينيم اگر اين نقد عليه ما بود چه واكنشي ميداشتيم؟ كل متن بايد منطقي، مستند و مستدل باشد. دنبال مچگيري و تحقير نباشيم. مثل برخي حشرات فقط روي زخمها ننشينيم. البته زخمها را بايد گفت ولي نقزني در شأن ناقد نيست.