چالشهاي توسعه اكوتوريسم و طبيعتگردي در ايران
فريد جواهرزاده
مركز آمار ايران در بخشي از گزارش خود در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت و گردشگري خانوار ايراني سهم طبيعتگردي را 2.6 درصد اعلام كرده و اين در حالي است كه اين رقم در بسياري از كشورهاي جهان بين 10 تا 15 درصد است. مقايسه اين دو نرخ به سوال درباره علت ريزنقش بودن طبيعتگردي در ايران ميرسد.
اگر بخواهيم در مورد چالشهاي اساسي حوزه طبيعتگردي (اكوتوريسم) نكاتي را متذكر شويم، بايد آنها را به چند دسته كلي تقسيم و ذيل هر كدام، ريزبخشهاي مربوطه را ذكر و براي هر يك راهكارهايي ارايه كنيم. بر اين اساس به نظر ميرسد در اكوتوريسم چالشهاي متعدد و متنوعي وجود دارد كه چالشهاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و همچنين چالشهاي محيط زيستي را شامل ميشود. شايد برخي دستاندركاران تاكيد داشته باشند كه موضوع چالشهاي سياسي را نيز به اين دسته اضافه كنيم، اما همانطور كه در ادامه ذكر خواهد شد، بخش قابل توجهي از اين چالشها كه بهزعم بسياري سياسي تلقي ميشوند به خودي خود ماهيت فرهنگي داشته و به مفهوم فرهنگي اكوتوريسم و نگاه ايدئولوژيك بر آن دلالت دارد. در بررسي موضوع پاسخ به اين سوال بسيار حياتي است كه حوزه اكوتوريسم چه سهمي از فرهنگ دارد تا پس از آن بررسي كنيم كه زيرساختهاي كشور به ويژه در موضوعات گردشگري و اكوتوريسم چقدر با مباحث فرهنگي كشور همراستاست.
اين نكته بسيار مهمي است كه چرا مردم ايران براي رفتن به سفرهاي خارجي حاضرند هزينههاي گزاف پرداخت كنند، اما براي سفرهاي داخلي و كوتاهمدت اين هزينهها را در نظر نميگيرند. كمتر ميبينيم كه فردي براي سفرهاي خارجي چانهزني كند، اما براي رفتن به يك سفر يك روزه مثلا به يك اقامتگاه بومگردي در نزديكي محل زندگي خود سعي ميكند آن را با هزينههاي حداقلي انجام دهد و به اصطلاح آن را ارزان تمام كند. زماني كه مردم ما به ديدنيها و ارزشهاي طبيعت اطراف جامعه خود بهاي كافي نميدهند يا به گونهاي آن را نميشناسند، طبيعي است كه حاضرند براي رفتن به نقاطي كه بسيار جلب توجه ميكند و تبليغات گسترده و شگرفي براي آن صورت ميگيرد هزينههاي گزاف پرداخت كنند. تراز منفي در اقتصاد امري مذموم، اما پذيرفته شده است؛ اما در حوزه فرهنگ و گردشگري يك معضل به شمار ميرود، چراكه ريشه در نبود كنشهاي فرهنگي جامعه و بيتوجهي يا كم توجهي به موضوع گردشگري دارد. به عنوان مثال يك گردشگر ايراني براي استفاده از تورهاي كويرنوردي و سافاري در بيابانهاي دوبي حاضر به انجام هزينه و سفر به كشور امارات ميشود، اما حاضر نيست حتي با پرداخت هزينه پايينتر اين تجربه را در بيابان لوت و كوير مركزي ايران انجام دهد! اين رفتار به تراز منفي گردشگري ايران منجر شده و در نهايت گردشگر ايراني سفر به خارج را ترجيح ميدهد. تصحيح اين روند جز در سايه برنامهريزي دقيق، شناسايي روندها و ديدگاههاي رايج و تحول فرهنگي ميسر نخواهد بود.
كنشگران صنعت گردشگري شامل گروه گردشگران يا بازديدكنندهها، جامعه محلي، دولتها، دستاندركاران يا كارگزاران صنعت هستند. يكي از اركان مهم در اين چارچوب، جوامع ميزبان هستند. اينكه به چه ميزان، جوامع محلي ما از رشد اكوتوريسم بهره برده و ايفاگر نقشي موثر در توسعه گردشگري هستند، از نكات قابل توجه و مهم در اين زمينه به شمار ميرود.
صرف داشتن منابع اصلي گردشگري در حوزه اكوتوريسم كه در يك كلام جاذبههاي متنوع زيست محيطي، طبيعي و زيست بوم به حساب ميآيد، اين نقش بيبديل جامعه محلي و استفاده از آن در پيشبرد امور بسيار مهم و حايز اهميت است. بهطوري كه به كرات عدم موفقيت بسياري از جوامع در توسعه گردشگري را به دليل عدم همكاري و همراهي جامعه محلي در آن مناطق ميدانيم و موفقيت سازمانهاي مديريت مقاصد در بسياري از كشورها را نيز منوط به سطح همكاري با جامعه محلي ارزيابي ميكنيم. آگاهيبخشي به جامعه ميزبان يك عنصر فرهنگي محسوب ميشود، به اين معني كه بايد در ابتدا به جامعه ميزبان آموزش دهيم كه چگونه با گردشگر برخورد كند، چگونه مهماننوازي خود را ترويج دهد و چگونه از وجود گردشگر بهرهمند شود؛ چراكه بايد براي قابليتهاي فرهنگي ارزشگذاري شود و فكر و انديشه مناسب وجود داشته باشد. اين مهماننوازي بايد به يك ساختار و راهبرد تبديل شود و براي اين كار لازم است مردم آموزشهاي لازم را ببينند تا در نهايت سهم متناسبي در ازاي توسعه اكوتوريسم و گردشگري براي آنها در نظر گرفت.
در بخش چالشهاي اقتصادي نيز بايد به عدم توسعه زيرساختها و كمبود ناوگان حمل و نقل، كمبود راههاي مواصلاتي و استانداردهاي لازم در زمينه طبيعتگردي در كنار كمبود نيروي انساني و آموزش ديده اشاره كرد. براي مثال به مسيرهاي كوهنوردي همچون دماوند يا هزار مسجد ميتوان اشاره كرد كه چه ميزان براي اين مسيرها، نقشه، تابلوهاي راهنما، بروشور، پستهاي امدادرساني، امداد هوايي و مسائلي از اين قبيل پيشبيني شده و اين خدمات در چه سطحي بوده است؟
در حوزه اقامتگاههاي اكوتوريستي (اكولوژها) نيز فاقد مزيت قابل توجه هستيم. به اين معني كه براي اين نوع اقامتگاهها شامل اكوكمپ، پناهگاه، چادرهاي متناسب و تسهيلات پذيرايي و راهنما اقدامات موثري صورت نگرفته و پاسخگوي نياز روزافزون نيست. عدم وجود عدالت اجتماعي، كمبود مديران متخصص، عدم درك ارزش واقعي منابع طبيعي كشور نزد مردم و عدم رشد آگاهي جامعه به منظور بهرهگيري از مناطق تحت مديريت گردشگري از مواردي هستند كه بايد در بحث چالشهاي اجتماعي به آنها توجه كرد. البته شنيدن صداهاي مختلف و اثرگذار در فرآيندهاي تصميمگيري نيز يكي ديگر از چالشهاي اجتماعي دركشور است.
در گردشگري مبتني بر طبيعت آن چيزي كه بيشتر شاهد هستيم، اثر سوء و جبرانناپذير بر پيكره محيط زيست كشور است. حضور گردشگر انبوه در مناطق ساحلي و آسيبهاي فراواني كه به جنگلها وارد ميشود، وجود زباله در محيط زيست از جمله چالشهاي اين بخش به شمار ميروند كه با روح توسعه پايدار در تناقض است.
در نهايت براي ديدن جاذبههاي اكوتوريستي حرف اول علاقه و اشتياق است كه خوشبختانه در ميان ايرانيها هر روز درحال افزايش است، اما زيرساختها متناسب با آن رشد نميكنند و فرهنگ لازم نيز ارتقا پيدا نميكند؛ بنابراين چالشهاي پيش روي اكوتوريسم همچنان فراخ وگسترده و در حال گسترش است. در نتيجه براي رفع اين چالشها نيازمند تدوين استراتژي توسعه گردشگري و اكوتوريسم در سطح ملي و همچنين اجراي سياستهاي حفاظت از محيط زيست هستيم كه اميدواريم با استقرار دولت چهاردهم ورود جديتري به اين موضوعات صورت پذيرد.
رييس انجمن علمي طبيعتگردي ايران
(دوره اول و دوم)