• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5814 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۳۰ تير

ترامپ؛ عكسي براي تمام فصول

علي آهنگر

رد خوني بر چهره‌اش نشست اما روز شغال برايش ساخته نشد. پسرك، تامس متيو كروكس روستازاده‌اي درس‌خوان، بچه مثبت از پارك بتل در ۷۰ كيلومتري شهر باتلر پنسيلوانيا بود. بيست سال بيشتر نداشت. همه درس‌هايش را ۱۹ و ۲۰ مي‌شد. از قضا يك جمهوريخواه هم بود. خب چه مي‌شود كرد جوان است و رويا و آرزو. شايد فيلم‌هاي سينمايي پليسي زياد ديده بود. شايد همين فيلم روز شغال را هم ديده باشد. ما نمي‌دانيم. شايد دست بر قضا عاشق فرد زينه‌مان هم بوده است. هر چه كه بود خيلي روان و ساده بود. به رواني و سادگي تا پشت بام ساختماني در مزرعه باتلر در ۱۴۰ متري جايگاه سخنراني ترامپ خود را بالا كشيد. تفنگ هم كه در آنجا فراوان است. روياپروري هم آسان. چه رويايي برتر از قهرمان اسكارهاي فرد زينه‌مان شدن؟! روياي امريكايي يك سويش هم همين مي‌شود. متيو كروكس برخلاف شغال اما كارگردان نداشت. خودش سينماي مولف بود. رويايش را خودش ساخت، داستانش را خودش پرداخت، ميزانسن را خودش چيد، آفتاب دم غروب باتلر نور مي‌داد. صدا نمي‌خواست. بعدا بيرون مي‌آمد و در آني جهاني را طنين‌انداز خود مي‌كرد. تصوير هم كه معلوم است، شهر پر بود از دوربين. فقط يك تصميم مي‌خواست: فشار دادن انگشت بر ماشه. تق تق تتق تق. از اينجا به بعد بازيگران سرويس مخفي به صحنه آمدند. زناني كه حفظ عينك‌هايشان بسي از جان ترامپ‌ برايشان اساسي‌تر مي‌نمود. حركاتشان هيجان هاليود بود. اما بحق كه عالي‌ترين سكانس را ترامپ خودش آفريد. سكانسي كه بي‌گمان حتي اگر اورسون ولز و آلفرد هيچكاك هم بودند از آفريدنش برنمي‌آمدند. لباس سرمه‌اي بر تن. پيراهن سفيد آشكار. رد خون بر چهره. آسمان آبي مزرعه باتلر بالاي سر. پرچم امريكا بالاي سرش در اهتزاز. سرهاي محافظان پيچيده در كمر او رو به پايين. او سرش رو به آسمان با مشت گره كرده: عكسي براي تمام فصول. بله. عكسي براي تمام‌فصول و درسي براي تمام سينما از همشهري كين تا همين آخرين: اوپنهايمر. سازنده بمب اتم. كشنده هزاران انسان در ناكازاكي و هيروشيما. معلمي براي اورسون ولز تا كريستوفر نولان.  اينجا اما هاليود نبود. هزاران دوربين و ميزانسن بود اما سينمايي در كار نبود. ترامپي بود اما آن قامت ژنرال مارشال دوگل نبود. اينجا دست بر قضا پنسيلوانيا بود. پنسيلوانيا همان جايي كه ما در دره‌هايش به دنيا آمده‌ايم. بله همه ما در دره تيتو سويل به دنيا آمده‌ايم. با دست‌هاي زمخت نواشگري به نام سرهنگ ادوين دريك پرورش يافته‌ايم. ما از نفت متولد شده‌ايم و دره تيتوسويل نخستين گهواره نفت است. اويل كريك يا جويبار نفت قرن‌ها در اين دره جاري بود. چوپان‌ها از آبش چاي درست نمي‌كردند. گوسفندها از آن چشمه نمي‌نوشيدند كه بوي نفت مي‌داد. تا آنكه سرهنگ اريك دريك از آن نوشيد. دونالد ترامپ كه از پنسيلوانيا در شنبه ۱۳ ژوييه يا ۲۳ تير به نوك قله دست‌نيافتني اورست براي فتح دوباره كاخ سفيد صعود كرد، از قضا عاشق نفت است. پيمان آب و هوايي پاريس را بر سر امانوئل مكرون مي‌كوبد. براي ما فرقي نمي‌كند اما شركت‌هاي نفتي آمدنش را جشن گرفته‌اند. 
هوا آلوده‌تر خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون