اختيار داريد
محمد خيرآبادي
از همان ماههاي اول شيوع كرونا گروهي بودند كه ماسك را زير چانه و روي آرنج ميگذاشتند، براي حفظ ظاهر.
براي اينكه جايي اگر ماموري بهشان گير داد يا بزرگتري عتابشان كرد، دستشان خالي نباشد. اما گروه دوم كه به اهميت و تاثير استفاده از ماسك باور داشتند، نميتوانستند آنها را متقاعد كنند كه ماسك بزنند. چرا؟
گروه دوم مدام حرص و جوش ميخوردند و هنوز هم ميخورند كه چرا گروه اول ماسك نميزنند؟ به آنها تذكر ميدهند و سعي ميكنند به زبانهاي مختلف اين موضوع را به آنها منتقل كنند كه ماسك نزدن كار درستي نيست. اما تقريبا موفقيتي در اين زمينه كسب نميكنند.
چرا؟ در چند ماه اخير هم با سريع شدن روند واكسيناسيون اين قضيه كه آيا بايد واكسن زد يا خير، تبديل شد به بهانهاي براي تقابل دوباره اين دو گروه. فارغ از اينكه كدام درست ميگويند و كدام نادرست و فارغ از اينكه تعداد اعضاي كدام گروه بيشتر است، پرسش اين است كه چرا داستان ماسك به نحوي در داستان تزريق واكسن بازتوليد شد؟ در پاسخ به اين پرسشها به دو نكته ميتوان اشاره كرد:
1- همه ما به ذهن درستكار مبتلاييم. يعني همانطور كه جاناتان هايت در كتاب «ذهن درستكار» ميگويد ما باورهاي خود را درست ميپنداريم و براي آنها دليل ميتراشيم. او ميگويد اغلب آدمها مدام در حال يافتن اسناد، شواهد و ادلهاي هستند كه از موضع كنوني و گروهي آنها پشتيباني كند و در اين كار موفق هم ميشوند. اين براي هر دو گروه صادق است. اگر 100 مقاله و مطلب در دفاع از واكسن زدن وجود داشته باشد، مخالفان واكسن هم بيكار ننشستهاند و لااقل 30 مقاله كه نوشتهاند.
جاناتان هايت ميگويد: «ما به راحتي به گروههايي متخاصم تقسيم شويم كه هر گروه به حقانيت و درستكاري خود يقين دارد.»
ما سريعا همفكران خود را پيدا ميكنيم، با آنها يك گروه ميشويم و از عضويت در گروهي كه مويد و همراه ماست، احساس خوش پيدا ميكنيم و نه فقط احساس خوش پيدا ميكنيم، بلكه به كل مكانيسمهاي ذهنيمان تغيير پيدا ميكند و هر قدر نگاه ميكنيم و فكر ميكنيم، ميبينيم كه حق با ماست. در واقع بخشي از اين تقابل ناشي از گروهگرايي است كه در كتاب «ذهن درستكار» مفصل به آن پرداخته شده است.
2- جنبه اخلاقي ماسك زدن و تزريق واكسن از جنبه حقوقي و قانوني آن متفاوت است. اگر براي ماسك زدن و تزريق واكسن قانوني تصويب شود، همه ملزم به رعايت آن هستند و يك شهروند ميتواند به شهروند ديگر از منظر رعايت قانون تذكر دهد. اما وقتي از منظر خوبي و بدي، درستي و نادرستي و به عبارتي از منظر اخلاقي به اين دو كار تاكيد ميكنيم، پاسخي كه ممكن است بشنويم اين است: «درس اخلاق ندهيد. اين به خودم مربوط است».
چون اساسا فضاي اخلاق فضاي اختيار است. اخلاق مثل قانون نيست كه ضمانت اجرايي داشته باشد. در حوزه درستي و نادرستي اعمال، بايدها و نبايدهاي اخلاقي بايد از درون فرد بجوشد. هيچ كس نميتواند ما را براي راستگويي و دلرحمي قانع كند يا به دليل تواضع نداشتن و ايثار نكردن جريمهمان كند. اصولا اخلاق در فضايي مبتني بر آزادي معنا دارد. اگر به اجبار ماسك بزنيم يا واكسن تزريق كنيم نهايتا شهروندي خوب و قانونمداريم و خيلي نميتوانيم كباده اخلاقي بودن بكشيم. در نتيجه فكر ميكنم وقتي بحث درستي يا نادرستي ماسك زدن و تزريق واكسن پيش ميآيد، بايد به اين نكات توجه داشت و پايههاي گفتوگو را با در نظر گرفتن اين دو نكته و در جاي صحيح خود استوار كرد.