غم زمانه خورم يا فراق يار كشم
يكسال از درگذشت شيده لالمي روزنامهنگار اجتماعي گذشت. در سالگرد او كاربران توييتر فارسي هشتگ «شيده لالمي» را داغ كردند و از او نوشتند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«همكاري مهربان و دلسوز را از دست داديم؛ دوستي كه سعي داشت هميشه تنشهاي تحريريه را كنترل كند و كسي از كسي دلخور نباشد. صبحها با روي خندان و نان تازه به دست دعوت به صبحانه ميكرد تا سگرمههاي يك تحريريه را باز كند»، «خدانگهدار شيده لالمي/يكسال از رفتن شيده لالمي گذشت»، «شيده از بهترين دوستانم بود از اونها كه به دوستي باهاش افتخار ميكني. از اونهايي كه وقتي ميديديش غرق لذت ميشدي و با خودت فكر ميكردي خوبه كه دنيا چنين آدمهايي هم داره. شيده رفت و براي هميشه يكي از خوبيهاي اين دنيا براي من كم شد»، «شيده لالمي نخواست پيش ما بماند اما هميشه پيش ماست. او ماندگار مطبوعات ايران است»، «نه تو دانشگاه نه بعدش كه باهاش همكار شدم نه سالهاي بعدترش، رابطه نزديكي با شيده نداشتم، اما از اون «حاضران غايب»ي كه اثرش توي اين يكسال از رفتنش همچنان مونده. يكسال از رفتن شيده لالمي گذشت»، «بياغراق بيشتر از هر كسي كه توي اين يكسال از دست داديم به ياد شيده لالمي بودم. ياد اولينباري كه در سالهاي اول كارم ديدمش. ياد صبحانههاي كاري شوراي شهر تهران كه كنار هم يواشكي و زيرچشمي به همه چي ميخنديديم.ميخوام بگم جات خاليه شيده، اولين سالگرد فوت شيده لالمي عزيز»، «سالگرد رفتن شيده لالمي است. ياد باد. شايد حافظه آخرين سنگر اميد باشد و ما اين سو نشسته، خسته انبوهي/ زن و مرد و جوان و پير/همه با يكديگر پيوسته، ليك از پاي/و با زنجير/اگر دل ميكشيدت سوي دلخواهي/به سويش ميتوانستي خزيدن، ليك تا آنجا كه رخصت بود/تا زنجير/مهدي اخوانثالث»، «ولي خاك، تو با او مهربان باش. اگر آتش با او مهربان نبود. اگر زندگي، اگر مرگ با او مهربان نبود. اگر انسانهاي ديگر با او مهربان نبودند، خاك، تو با او مهربان باش! رازهاي سرزمين من؛ رضا براهني»، «يكسال از روزي كه شيده لالمي در را روي رنجهاي جهان بست و رفت، ميگذرد. او روزنامهنگاري بود كه گزارشي درباره گورخوابها منتشر كرد. در همين روزها بنفشه سامگيس گزارشي از گودالخوابها در روزنامه اعتماد منتشر كرده»، «اينجا رنج، تمام نميشود. چاله به چاله ما را فتح ميكند»، «اعتبار آدمها به حضورشان نيست به دلهرهاي است كه در نبودنشان احساس ميشود بعضي از نبودنها را هيچ بودني پر نميكند...»، «در يكسال گذشته هيچگاه و حتي براي لحظهاي باور نكردم كه شيده لالمي مرده است؛ چه با هر خبر يا حادثه مهم اجتماعي و چه هنگام ديدن نوتيفيكشن تلگرام زندگي و زنده بودن چيزي غير از اين است؟»، «هر روز به يادت هستيم شيده خانم لالمي با ديدن قاب عكست در تحريريه، خوندن گزارشهات و مرور خاطراتت»، «غم زمانه خورم يا فراق يار كشم/ به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم» و «هربار كه گوگل اخطار پرشدن ظرفيت جيميل ميده، غمم ميگيره چون بايد سري به تاريخ بزنم كه اصلا چيز خوشايندي توش نيست!»