• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5127 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۸ دي

خيلي دور خيلي نزديك

محمد خيرآبادي

سايه مرگ در يكي، دو سال اخير سنگين بوده. سنگين‌تر از گذشته. هرچند آدم از روزي كه به دنيا مي‌آيد در زير اين سايه نفس مي‌كشد و نبايد چندان با آن بيگانه باشد. 
اما به هر حال تا زماني كه مرگ به سراغ يكي از نزديك‌ترين كسان ما نيايد، خيلي دور و كم‌خطر فرض مي‌شود. وقتي كه مرگ نزديك مي‌شود، همه مي‌پرسند چرا چنين شد؟ چه اتفاقي دارد رخ مي‌دهد؟ در حالي كه هميشه همين بوده و چيزي تغيير نكرده است. 
فقط تا پيش از اين خبرش را مي‌شنيديم و حالا به چشم خود مي‌بينيم. اغلب ما معتقديم مرگ نتيجه تصادف، بيماري يا كهولت است و سعي مي‌كنيم مرگ را از يك ضرورت حتمي به پيشامدي احتمالي تقليل دهيم.
 فرويد در مقاله «انديشه‌هايي در خور ايام جنگ و مرگ» نشان مي‌دهد كه «اساسا هيچ‌كس باور ندارد كه خواهد مرد. 
هريك از ما در ضمير ناخودآگاهش خود را فناناپذير مي‌پندارد» و همين باور ناخودآگاه متناقض با واقعيت، خيلي زود با نزديك شدن مرگ، فرو مي‌پاشد. مرگ مثل يك حكم لازم‌الاجراست كه راه فرار از آن و حتي راه فرار از فكر كردن به آن هم، بسته است. اين سرنوشت محتوم همگاني، مقوله مهيبي است و همه ناچارند به آن فكر كنند، ‌گر چه كنار آمدن با آن به اين راحتي‌ها نيست. 
در حرف راحت است ولي در عمل به ناممكن‌ها پهلو مي‌زند. 
ويژگي بارز مرگ‌انديشي متوقف نماندن در خود است. فكر كردن به مرگ خواه ناخواه به انديشه زندگي مرتبط مي‌شود، چه بخواهيم و چه نخواهيم. مثل زمستان كه هر كار كند و هر چقدر سوز و سرما فراهم كند باز در نهايت به بهار مي‌رسد. 
فكر مرگ در ابتدا ترس و اضطراب پديد مي‌آورد اما خيلي زود ما را مي‌فرستد به دنبال پاسخي براي اين سوال كه: «حالا كه مرگ دير يا زود مي‌آيد، چطور بايد زندگي كرد؟»
 در واقع جدا از خودِ مرگ و پرسش‌هايي كه احيانا درباره «پس از مرگ» وجود دارد، يافتن يا نوشتنِ سناريويي براي فاصله ميان تولد و مرگ دلمشغولي اصلي انسان مرگ‌انديش است. آلبركامو در يادداشت‌هايش مي‌نويسد: «وقتي همه‌چيز بي‌معناست و پوچ، انسان بايد بكوشد تا به زندگي معنا دهد.» 
در واقع حتي از ديدگاه كسي مثل كامو هم كه مرگ را پايان همه‌چيز مي‌داند، اشاراتي به سوي حيات وجود دارد. كامو مي‌نويسد: « تنها راه رهايي از پوچي عشق است.» عشق از نظر او همان روزنه‌اي است كه به زندگي تاريك ما در زير سايه مرگ، نور مي‌تاباند. از كامو مي‌توان آموخت كه انديشيدن به مرگ زاينده و مولد است و نه فقط بعد از مرگ و زمستان كه هميشه و همه وقت زندگي منتظر ماست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون