• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4904 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۸ فروردين

‌گر تو قرآن بر اين نمط خواني

جابر-تواضعي

براي نماز و ناهار، گرسنه و تشنه مي‌رسيم به پايگاه دريايي شهيد نظافت. پشت ميز و صندلي‌هاي پلاستيكي، پلومرغي را مي‌خوريم كه سربازها زحمتش را كشيده‌اند. 
سالاد هم هست. توي آن برهوت، طراوت و سبزي كاهو و خيار با سرخي گوجه‌ها تضاد شديد و اشتهاآوري دارد. وسط اين بيابان بي‌آب‌وعلف لابد مي‌خواهند سر به تن‌مان نباشد كه آسايش‌شان را به‌هم ريخته‌ايم. بعد ناهار، يك سرباز با لختي و بي‌حوصلگي شروع مي‌كند به تميز كردن ميز و صندلي‌هاي پلاستيكي، و ناخدا شريف‌نژاد برايمان مي‌گويد شهيد نظافت كه اسمش روي اين پايگاه است، از سال ۵۵ به نيروي دريايي پيوسته و سال 67 در درگيري با ناوهاي امريكايي شهيد شده. بعد از شروع طرح توسعه مكران در سال ۸۶ مي‌گويد و اينكه مكران در قديم جاي بسيار پررونقي بوده. 
اما ارتش و نيروي دريايي تازه متوجه پتانسيل‌ها و كاركردهايش شده و يكي از مهم‌ترين كشفياتش هم در اين زمينه اين است كه به آب‌هاي آزاد راه دارد. از وظايف مهم‌ نيروي دريايي، رصد كشتي‌هاي نظامي و تجاري و محافظت آنها از دست دزدان دريايي است. انگار ماجراي دزدي دريايي جدي‌تر از اين حرف‌هاست و به همان تصوير ما از «سندباد» و «سفرهاي گاليور» محدود نمي‌شود. 
ناخدا كمي هم درباره تفاوت و كارايي مدل‌هاي مختلف زيردريايي بر اساس سوخت اتمييا ديزلي مي‌گويد. 
نظامي‌جماعت مدام روي محرمانه بودن اطلاعات تاكيد مي‌كنند. او هم معذور است تعداد زيردريايي‌هاي نيروي دريايي را بگويد. بين حرف‌هايش نگاهم روي ديوار مي‌چرخد. دست‌خط يادگاري‌ علي لاريجاني را بنر كرده‌اند و زده‌اند به ديوار. 
او تنها مسوول بلندرتبه‌اي است كه سال قبل از سفر ما جگر كرده و آمده اينجا؛ آن هم با خانواده.  دوباره راه مي‌افتيم و غروب جايي نگه مي‌دارند كه صخره‌اي است رو به دريا. شبيه كارت پستال است. 
جان مي‌دهد براي خيره شدن به افق و گرفتن عكس‌هاي رمانتيك. بعد دوباره راه مي‌افتيم تا شهر و جلوي ميداني مي‌ايستيم كه مي‌گويند قلعه پرتغالي‌هاست. گمانم كنارك باشيم و تا چابهار هنوز مانده. 
فكر مي‌كردم فقط جزيره هرمز قلعه پرتغالي‌ها دارد. حالا مي‌فهمم قلعه‌اي به اين اسم در قشم هم هست. قلعه پرتغالي‌هاي كنارك نزديك روستايي به اسم تيس است و به اين اسم هم معروف است. 
چرا جاي ِبه اين مهمي كه پرتغالي‌ها با كلي سازوبرگ از آن سر دنيا مي‌كوبيده‌اند و توش قلعه مي‌ساخته‌اند، فراموش شده؟ دريا - آن هم درياي آزاد- هميشه درياست و قابليت‌هاي خودش را دارد. اين وسط چرا چيزي را كه براي پرتغالي‌ها بديهي بوده، فراموش كرده‌ايم و چرا دوباره بعد از آنها نتوانسته‌ايم احيايش كنيم؟ مي‌گويند الان برويم بازار محلي كنارك و قلعه بماند براي فردا. بازار محلي هم خوب است. با فرهنگ و آداب و رسوم مردم منطقه بيشتر آشنا مي‌شويم. 
ادامه دارد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون