• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4904 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۸ فروردين

قصه مارتين و وستروس

مرتضي ميرحسيني

داستان سريال بازي تخت‌ها كه نخستين قسمت آن آوريل سال 2011 در چنين روزي پخش شد، جز فصل‌هاي پاياني اساسا همان داستان ترانه يخ و آتش جرج مارتين بود. خود مارتين هم تا فصل چهارم با گروه نويسندگان اين سريال همكاري مي‌كرد، هر چند بعد براي تمركز كامل روي رمان، خودش را از آن جمع بيرون كشيد. بازي تخت‌ها كه در 8 فصل و 73 قسمت روايت شد و تا مه 2019 ادامه داشت داستاني تو در تو درباره جنگ قدرت ميان چند خاندان بزرگ و قديمي در سرزميني افسانه‌اي به نام وستروس است. برخي از اين خاندان‌ها باهم متحد و برخي ديگر دشمن يكديگرند و خاندان‌هاي كوچك‌تري هم هستند كه در اين نزاع، هر كدام‌شان به دليل و انگيزه‌اي به يكي از مدعيان خدمت -و گاهي هم به آنها خيانت- مي‌كنند. سريال در فصل‌هاي پاياني به سرازيري افتاد و در انتها هم بد و ضعيف تمام شد و توقعي كه از آن داشتيم برآورده نكرد. اما انصافا سريال جذابي بود كه گاهي، در بعضي قسمت‌ها به اوج مي‌رسيد و ميخكوب‌مان مي‌كرد. مهم نبود كه شخصيت‌هاي قصه به نظر ما چقدر مهم بودند و وجودشان چقدر براي پيشبرد داستان ضرورت داشت، از فصل دوم به بعد -كه ديگر با فضاي داستان آشنا شده بوديم- از زنده ماندن هيچ‌كدام‌شان اطمينان نداشتيم و واقعا نمي‌توانستيم با قطعيت، فرجام كارشان را حدس بزنيم. چند شخصيت اصلي، جايي در مسير داستان كشته شدند و كنار رفتند اما داستان، با همان جذابيت و قدرت ادامه پيدا كرد. پيش‌بيني نتايج جنگ‌ها و پيامدهاي شكست يا پيروزي يكي از طرف‌هاي درگير هم اصلا آسان نبود و اين تعليق، ما را تا انتها با خود مي‌كشيد. مي‌دانستيم كه داستان تخيلي است و واقعا سرزميني به نام وستروس وجود ندارد و نداشته، اما ماجرا براي‌مان بسيار جدي شده بود و حتي -برخي از ما- تولد سه اژدها از دل آتش را باور كرده بوديم. هرچه داستان جلوتر مي‌رفت، حوادث و سرنوشت شخصيت‌هايش هم براي ما جدي‌تر مي‌شد. آن زمان، پخش اين سريال و عبور داستان آن از بسياري خط قرمزهاي تلويزيوني، در خود امريكا اعتراضاتي را به دنبال داشت و گويا برخي محافل داخلي اين كشور، توقف آن و بازبيني و حذف بعضي صحنه‌هايش را مطالبه مي‌كردند. نويسنده اصلي يعني جرج مارتين به افراط و حتي جنون متهم شد و عده‌اي به‌زعم خودشان ويژگي‌هاي خاص و انحرافات اخلاقي شخصيت‌هاي داستان را به تمايلات پنهان خود او منسوب كردند. اما مارتين در مواجهه با اين حملات پا پس نكشيد و موضوع را شخصي نكرد. گفت كسي كه تاريخ خوانده باشد مي‌داند كه چنين چيزهايي ساخته ذهن من نيست و در همه جنگ‌هاي گذشته، حوادثي كم و بيش مشابه روي داده است‌ و من نمي‌توانم متفاوت با واقعيت، از ماهيت و حواشي جنگ‌ها و ويژگي‌هاي بارز انسان در زمانه آشوب بنويسم. منتقدان جز صحنه‌هاي برهنگي، به دگرآزاري شخصيت‌هايي مثل جافري و رمزي اشاره مي‌كردند و نوشتن و نشان دادن چنين رفتارهايي را، آن‌هم تا اين حد صريح، زياده‌روي مي‌ديدند. بحث درباره حد و حدود كار نويسنده و فيلمساز به كنار، اما ادعاي مارتين درباره اينكه در تاريخ حوادثي مشابه حوادث رمان روي داده است درست بود. ياد آن جمله از كتاب زندگي قيصرهاي سوئتونيوس مي‌افتم كه درباره كاليگولا امپراتور روم نوشته بود: «حتي زماني كه استراحت مي‌كرد يا سرگرم تفريح و جشن بود باز سخنان و رفتارش نشان از شقاوت داشت. در اغلب اوقات هنگام ناهار خوردن يا خوشگذراني، جدي‌ترين تحقيقات قضايي توام با شكنجه در حضور او انجام مي‌شد يا جلادي ماهر سر چند زنداني را مي‌بريد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون