منتقد اصلاحات ظاهري
جلال خوشچهره
كار روزنامهنگاران كشف رمز از اتفاقات و وقايع در محيطي است كه روزنامهنگاران در آن زندگي ميكنند. هنر آنها اين است كه بتوانند درباره چرايي و چگونگي يك اتفاق تحليل و تفسير ارايه كنند. همين نقطه قوت كار يك روزنامهنگار است كه او را به يك نخبه و فرد قابل اعتماد نزد مخاطبان تبديل ميكند. عموما نظامهاي بسته و استبدادي از روزنامهنگاران و روزنامهنگاري به همين دليل نگرانند. اين نظامها از آگاهيبخشي به مردم نگرانند و تمايل ندارند مخاطبان از چرايي اتفاقات گذشته و پيش رو مطلع شوند. اين هنر يك روزنامهنگار است كه ميتواند اين «چرايي»ها را به دقت براي مخاطبان تبيين كند. نظامهاي بسته سياسي همواره نگران كاركرد و «كار ويژه» رسانهاند. اين نظامها تلاش ميكنند خودشان را به عنوان دولتهاي مدرن معرفي كنند. يكي از مختصات دولت مدرن وجود رسانه است. اين دولتها كوشش ميكنند براي نشان دادن چهرهاي مدرن از خودشان، رسانه را بپذيرند اما در عين حال كاركرد اصلي رسانهها را نميپذيرند. از همين رو در نظامهاي بسته تحمل روزنامهنگار با ويژگيهاي خاص خودش بسيار سخت است. ما شاهديم در كشورهايي با نظامهاي اقتدارگرا روزنامهنگاران اصليترين اهداف سركوب هستند و تلاش ميشود كار آنها محدود شود. براي مثال يكي از اصليترين اختلافات دولت عربستان با دولت قطر بر سر شبكه الجزيره است، زيرا اين شبكه از نقد عملكرد نظام حاكم بر عربستان ابايي ندارد و تلاش كرده جنبههاي مختلف مترتب بر اين نظام را بررسي و نقد كند. يكي از اصليترين درخواستهاي عربستان از قطر هم اين است كه اين شبكه را محدود كند. يعني عنصر آگاهيبخش را تحت تاثير قرار دهند. دولت عربستان نتوانسته دليلي ارايه كند كه اين شبكه بيطرفي را نقض كرده است.
درباره نوع مواجهه نظامهاي بسته با رسانهها نمونههاي ديگري هم هست. از جمله نظام شوروي سابق كه هيچ رسانهاي در آن آزاد نبود. يكي از كاستيهاي بزرگ كه خلأ آن باعث فروپاشي نظام شوروي شد؛ نبود رسانههاي مستقل و مورد اعتماد افكار عمومي بود. اين وضعيت در بسياري از كشورهاي خاورميانه هم حاكم است. اتفاقي كه براي «جمال خاشقجي» روي داد را هم بايد در همين چارچوب تحليل كرد. ساختار اجتماعي و سياسي عربستان يك پوسته دارد و يك هسته؛ هستهاي سنتي و بسيار سخت. حتي اصلاحاتي كه همين حالا دارد در اين كشور روي ميدهد مانند غذاي قوي براي معدهاي ضعيف است. دولت عربستان دارد يك رفرم از بالا به پايين انجام ميدهد؛ رفرمي كه البته نتيجهبخش هم نخواهد بود. جامعه عربستان وقتي ميتواند به اين اصلاحات پاسخ مثبت بدهد كه از درون دچار اصلاح شود. عربستان با آن تصويري كه دولت اين كشور علاقهمند است نشان دهد؛ فرسنگها فاصله دارد. اين رفرمها و شكل تبليغ آنها فقط جنبه شكلي دارد و براي خريد زمان در چارچوب استراتژي بقا براي نظام سياسي عربستان انجام ميشود. من البته در اينجا در مقام ارزشگذاري نيستم و نميخواهم بگويم كه اين اصلاحات خوب هستند يا بد. گاهي اين كشور اتفاقاتي مانند رانندگي زنان در اين كشور را با آب و تاب تبليغ ميكند در حالي كه اين موارد جزو بديهيترين حقوق انسانها است. واكنش هسته دروني عربستان هنوز به اين اتفاقات روشن نيست و چون فضاي اطلاعرساني شفافي هم وجود ندارد ما از مخالفتهاي احتمالي با همين تغييرات شكلي هم اطلاع دقيقي نداريم. روزنامهنگاراني مانند جمال خاشقجي هم دقيقا همين موارد را مورد نقد قرار دادهاند. اينكه اين تغييرات شكلي است و منجر به تغييرات عميق در ساختار سياسي و اجتماعي اين كشور نميشود. پس طبيعي است كه نقدهاي روزنامهنگاراني چون همين روزنامهنگار مقتول تحمل نشود. هر چند عربستان همين حالا هم به عنوان يك نظام سياسي پيشامدرن، براي ادامه اين روند زمان ميخرد اما حادثه قتل يك روزنامهنگار منتقد نظام اين كشور ميتواند موجب تعميق اين وضعيت بغرنج شود.