جاي خالي اعتماد
حسن هادي
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد، آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد. راه نجات را در كجا بايد جست؟ راديكاليسم اقتصادي به شيوهاي مرموز رخ نموده است. شالودههاي مدنيت تهي از ساختارهاي استوار بر مدار تقابل با ماديگرايي، قلب تكامل و پيشرفت كشور و ثمرههاي ارزشي انقلاب را نشانه گرفته است. آسيبهاي اجتماعي يكدست و گستردهتر شده و قشر متوسط جامعه را به سوي اضمحلال سوق ميدهد. شيوههاي سرمايهداري در اقتصاد با پراگماتيسم، مصلحتانديشي و انحصار اطلاعاتي در اختيار متصديان امر به بدترين شيوه درحال اجراست. قرينهاي ناقص از نظام اقتصاد نوين و يكپارچه جهاني در حال ديكته شدن است. مكانيزم برخوردهاي نظارتي بر محور گزينش و مصلحت، راه انتشار اعتماد را در جامعه بهشدت مسدود كرده است. ايفاي نقش مردم در كنترل اقتصاد خانواده ناشيانه بوده و با تمسك به اطلاعات و تحليلهاي نادرست و خياباني و تكيه بر شايعات شكل گرفته است و تبعات اين ناشيگري دركل جامعه اثر گذاشته است. علت را در كجا بايد جستوجو كرد؟ عدم اطمينان از آينده وعدم اعتماد به اقوال مسوولان يكي از مهمترين دلايل اين سردرگمي واگيردار ومسموم است. چنانچه مديران رده بالاي نظام با درايت، هوشمندي و دلسوزي فقط به اين موضوع به عنوان علت اصلي اين معضلات بنگرند و راهي براي اعتمادسازي واقعي در جامعه پيدا كنند به طور قطع اين وضعيت بيمارگونه از اقتصاد كشور عزيزمان رخت بر خواهد بست. با نهادينه شدن اعتماد، خود مردم وارد عرصه اقتصاد شده و مشكلات را به خوبي و با سرعتي باورنكردني حل خواهند كرد. اعتماد به زمامداران حكومت به عنوان جوهره اصلي حكومتداري در بسياري از تنگناها و بحرانها ميتواند نجاتبخش يك حكومت مردمي باشد.
اتفاقات اخير در بازار ارز تصوير نامباركي بود از تضاد گفتار و عمل. ارايه اطلاعات و آمار درست، برخورد قاطعانه و نظاممند با مفاسد اقتصادي و دوري از تبليغات شعارگونه بهخصوص در اين مورد خاص و همرنگي با مردم رمز اصلي ورود به اين عرصه است. قدرت اعتماد به حدي است كه همه اركان جامعه را به جانفشاني و ايثار وا ميدارد. نمونه بارز اين اعتماد، يكدستي و يكرنگي حاكم بر سالهاي دفاع مقدس بود؛ شخصيت كاريزماي امام(ره) و صداقت مسوولان در انجام وظايفشان عشق و شور جهادي را با وجود تمامي مشكلات در ميان مردم نهادينه كرده بود. راهي جز واگذاري مديريت جامعه به مردم نيست. براي اين منظور راهي جز اقبال عمومي از سياستهاي داخلي و خارجي از سوي مردم وجود ندارد و براي تحقق اين اقبال عمومي راهي جز اعتمادسازي و تزريق حقيقي اعتماد در تمام شؤون و لايههاي اجتماعي چه خرد و چه كلان نيست. راه نجات همين است، پردازش اعتماد طولي و عرضي در جامعه مردمسالار. بنيانهاي مدنيت در عصر رنسانس با جهشي شگرف تنها بر پايه اعتماد شكل گرفت. اعتماد يعني مشروعيت و مشروعيت يعني محبوبيت. همه اين عناصر فرهنگساز اركان انقلابهاي بزرگ و موفق دنيا بودهاند. مهمتر از همه اعتماد عامل اصلي ايجاد وحدت در عين كثرت است و اقوام و نژادهاي گوناگون را براي هدايت صحيح جامعه به زيباترين شكل در كنار هم قرار ميدهد. بهتر است از اين نعمت الهي براي سرافرازي ايران به بهترين شيوه استفاده كنيم.