خواهرزاده خوشبخت اكبرآقا
محمد صادق جنانصفت
اكبرآقا از روستاهاي شهرستان قم و در اواخر دهه 1320 خود را به تهران رسانده و پس از مدتها اجارهنشيني در دروازه غار به محله امامزاده حسن آمده و يك حياط 60 متري با دو اتاق 12 متري براي خود درست كرده بود. اكبرآقا و همسرش از 1332 تا 1352 كه آخرين فرزندش زاده شد 10 فرزند به دنيا آوردند. اين 10 فرزند يكي از دلايل اشتهار اكبرآقا در محله امامزاده حسن بود كه ركورد شكسته بود. البته بودند كساني كه حتي 13 فرزند داشتند اما برخي مرده بودند. اكبرآقا با اينكه با همسر و فرزندانش به سختي در آن خانه جاي ميگرفتند اما خواهرزادهاش را كه او نيز از شرايط روستا فرار كرده بود نزد خود آورد و در بالاي طبقه اول يك جايي مثل اتاق ساخت. خواهرزاده اكبرآقا جواني خوشاخلاق، سختكوش و مردمدوست بود. او پس از آنكه با آن اتاقك كنار آمد و خود را به آن عادت داد شروع كرد به كار و درس خواندن . اهالي محل لبخند و خوشخلقي او را دوست داشتند و برايش دعا ميكردند و او ميگفت: من بالاخره كارهاي ميشوم. باوركردني نبود اما خواهرزاده اكبرآقا 6 سال در آن اتاقك زندگي كرد. او اهل سازگاري و مدارا بود و با همه اهل محل دوست و غمخوار شده بود و حالا كه كلاس يازدهم بود به پسران محل كه نياز داشتند درس ميداد. خواهرزاده اكبرآقا خوشپوش بود و به جواني برومند تبديل شده بود. روزي كه او ديپلم گرفت اهالي محل جشن گرفتند و او نيز كه حالا كارمند متوسط يك بانك بزرگ شده بود براي هركسي در محل كه نياز داشت از مسير قانوني وام تهيه ميكرد و حتي از مشتريان پولدار بانك براي نيازمندان محل كمك جمع ميكرد. او سرمشق مدارا و سازگاري شده بود و حالا براي خود خانه خريده و يك اتاق را براي درس دادن اختصاص داده بود. خودش ميگفت: خيلي سختي كشيدم، اما هرگز نااميد نشدم و ناسازگاري پيشه نكردم.