دو نكته با وزير محترم بهداشت
سيداكبر ميرجعفري
1- وزير محترم بهداشت در جواب سوالي درباره واردات دارو براي يك بيماري خاص پاسخي ميدهد كه احساسات مردم ما را جريحهدار ميكند. خب بنده نيز قصد جريحهدار كردن احساسات ديگران را ندارم؛ بنابراين از نقل آن خودداري ميكنم. اما فرض كنيد ايشان در پاسخ به آن سوال
ميفرمودند:
«ما بودجه محدودي براي وارد كردن دارو داريم. براي همين بايد اولويتبندي كنيم. ما در كميسيون واردات دارو در اين باره جلسات متعددي برگزار كرديم و نهايتا به اين نتيجه رسيديم كه داروهايي كه تعداد بيشتري از افراد به آن نياز دارند و همچنين داروهايي كه مورد نياز كودكان- اين آيندهسازان ايران اسلامي است- در اولويتند؛ براي همين بيشتر بودجه واردات دارو صرف اين امور ميشود. اميدواريم بتوانيم براي وارد كردن داروي اماس و... نيز بودجه بيشتري احتصاص دهيم». آيا كسي اعتراض ميكرد؟ اما خب نتيجه اين پاسخ فرضي نيز همان خواهد بود كه هماكنون بر زبان وزير جاري شده است. گفتهاند: پادشاهي خواب ديد كه تمام دندانهايش ريختهاند به جز يك دندان.
معبري در تعبير آن گفت: «تمام اطرافيان پادشاه زودتر از خودش ميميرند». اين تعبير پادشاه را آزرده كرد؛ اما معبر ديگري خواب پادشاه را چنين تعبير كرد: «پادشاه بيشتر از تمام اطرافيانش عمر خواهد كرد». روشن است كه از آوردن اين حكايت چه قصدي دارم؛ اما به جناب وزير محترم يك نكته ديگر را نيز بايد يادآوري كرد: «درست است كه در علم پزشكي احساسات جايي ندارد؛ همانطور كه در سياست و اقتصاد يا اصلا هر علم ديگري احساسات جايي ندارد؛ اما حامل يا عامل اين علم آدميزاده است؛ و ديگران از آدميزادگان توقع دارند كه در سخن گفتن جانب احساسات انساني را رعايت كنند».
2- جان آدمي از آن گوهرهايي است كه با هيچ معيار مادياي نميتوان روي آن قيمت گذاشت. مثلا بارها شنيدهايم كه اطرافيان ما ميگويند: «حاضرم تمام زندگيام را بدهم تا فقط يك لحظه صدا و نفس عزيز ازدسترفتهام را درك كنم.» و در اين جمله صداقتي غريب نهفته است. پس هيچكس نميتواند بگويد: يك ساعت از عمر آقاي ب كمارزشتر از 10 سال عمر خانم ب است. عمر هركس براي عزيزانش عزيز است.
حتي گاهي شنيده ميشود كه بسياري از بيمارستانهاي كشورهاي فقير جايي براي آزمايش كردن داروهاي داروسازان غربي است! اما نه داروسازان از اين كارشان وجداندرد ميگيرند نه مسوولان آن بيمارستانها! احتمالا آنها براي توجيه كارشان ميگويند: «اين كار به مرگ چند نفر ميانجامد؛ اما نتيجهاش رسيدن به دارويي است كه جان بشر را نجات ميدهد!» و اين ميشود توجيه عقلاني ماجرا! اما واقعيت آن است ترجيح جان يك نفر بر جان كساني ديگر با هيچ منطقي سازگار نيست. و اصلا براي اين ترجيح چه معياري را ميتوان در نظر گرفت؟ اگر چنين بود حتما ديه يك انسان عاقل تحصيلكرده بايد چند برابر ديه يك انسان مثلا معتاد باشد. در حالي كه عملا چنين چيزي را هيچ انساني برنميتابد.