یا حضرت جمله!
رضا شكرالهي
یکی از هزاروهفتصدجایی که ویراستاران انگشت حیرت به دهان میبرند و میگیرند و میگزند، هنگام روبهروشدن با متن لایحهها و احکام قضایی است. زبان معیار یا، بهتر بگویم، زبان رایج در ادبیات قضا، ترکیبی است از نگارش فارسی و عربی. جملهبندیهای اغلب این احکام تقریباً مطابق دستور زبان فارسی است، اما آکنده از اشارات و اصطلاحات و پارهجملههای عربی. حیرتزدگی ویراستاران به این سبب است که حقوقدانان کارآزموده و قاضیان کارکشته تخصص خارقالعادهای در نوشتن جملههای بس طولانی دارند. جملههای نفسگیر. گاه متن کامل یک حکم یا لایحهی دوصفحهای فقط یک جمله است و وکیل یا قاضی توانسته کل دفاعیه یا حکم را چنان جمله در جمله بپیچد که وقتی «است» یا «میباشدِ» آخر را میخوانید، نفستان از عمق دویستمتری سینهتان رها میشود.
ابزار ایشان برای اینکار عبارتهای آشنایی چون «با توجه به اینکه» و «با عنایت به اینکه» و «از آنجا که» و کلی «که»ی دیگر است که مثل انبوهی پیچ و مهره تکههای پراکنده را با آنها کنار هم مینشانند و با یکی دو «لذا» و «فلذا»، از دل آن یک جمله به قدِ تریلی میسازند. مهارت ایشان در این ساختوساز واقعاً حیرتآور است. چون وقتی که شروع میکنیم به اوراق کردن متن، میبینیم درست است که متن هزار دستانداز دارد و به هزارتو میماند، ولی نگارنده حواسش بوده که هیچ جملهای را بیفرجام و بلاتکلیف رها نکند تا منطق کلام از دست نرود. هرچند، این متون به قصد انتشار عمومی نوشته نمیشوند و مخاطبان خاص آنها باز همان حقوقدانان و قاضیان و متصدیان قضایی هستند که با اینگونهی خاص از متون آشنا هستند. نهایت میماند یک نفر متهم نگونبخت یا شاکی خوشبخت که اهل این صنف نیست و تهِ حواسش فقط به این است که محکوم شده یا تبرئه و پیروز شده یا سرشکسته. [...]