نسخه پيچيده
سينا قنبرپور
همه ما در تهران حداقل يك بار براي دورزدن ترافيك يا صرفهجويي در وقت ترك يك موتوسيكلت نشستهايم؛ اگر هم اين تجربه را نداشتهايم دستكم براي ارسال بسته يا حتي انجام كار بانكي سراغ پيكهاي موتوري را گرفتهايم. چه اين روزها كه با ورود استارتآپهايي گرفتن پيكموتوري هم با گوشي هوشمند و اينترنت تسهيل شده چه قبلتر كه مثل تاكسيسرويسها دفاتري هم در شهر مخصوص ارايه خدمات موتوسيكلتي بود. البته هنوز هم تاكسيسرويسها و دفاتر پيكموتوري در تهران فعالند. آمدن استارتآپها دستكم در ظاهر پيكهاي موتوري نظير كلاهايمني متحدالشكل و پوشيدن كاورهاي يكسان موثر بوده است. اما نكته اينجاست كه هنوز موتوسيكلتها همان موتوسيكلتهايي هستند كه براساس تحقيقات دانشگاه صنعتي شريف در سال 94، بيشترين آلايندگي تهران پس از خودروهاي سنگين را ايجاد ميكنند. از چندي قبل سازمان حفاظت محيط زيست جايگزيني موتوسيكلتهاي برقي به جاي موتوسيكلتهاي كاربراتوري را راهي براي كاهش آلودگي هواي تهران معرفي كرد. درحال حاضر و بنابرگفته «محمدخادم منصوري» رييس اتحاديه صنفي فروشندگان دوچرخه و موتوسيكلت نهايتا ٢ درصد از بازارمصرف داخلي توسط موتوسيكلتهاي برقي اشغال شده است؛ يعني چيزي حدود ٧٠هزار دستگاه. در مواجهه با بازار بايد مولفههاي مختلفي را محاسبه كرد. بحث مزاياي يك محصول در يكسو قرار ميگيرد و بحث تقاضاي مشتري و مطلوبيت نزد او سوي ديگر. ماجراي موتوسيكلتهاي برقي هم تابعي از خودروهاي برقي است. هنوز در كشورهاي توسعهيافته نيز خودروهاي برقي نتوانستهاند رغبت عامه مردم را به خود جلب كنند و بازار هنوز براي پذيرش اين نوع محصول كه مزاياي بسياري براي محيط زيست و زندگي شهرنشيني دارد موفقيت گستردهاي كسب نكرده است. حال فرض كنيد يكي از راهكارهاي كاهش آلودگي هواي تهران كه گفته ميشود ۱۵ تا ۲۰درصد را شامل ميشود در جايگزيني موتوسيكلتهاي كاربراتوري باشد.
در تهران دست كم ۳ميليون و ۵۰۰هزار دستگاه موتوسيكلت در حال تردد هستند. عمده استفاده از موتوسيكلت براي كار است. يعني همان پيك موتوري. شايد اگر روزي تهران پيك موتوري نداشته باشد شهر مختل شود، بازار متوقف شود و شهر به اصطلاح اهل فن كامپيوتر هنك كند. ميتوان گفت به طور كلي عمده دارندگان موتورسيكلت از آن براي كسب درآمد استفاده ميكنند. بنابراين چنين موقعيتي يعني اشتغال و اقتصاد زندگي اين افراد هم با آلودگي هوا و كاهش آن گره خورده است. در چنين موقعيتي اگر بخواهيم از طريق جايگزيني موتوسيكلتهاي كاربراتوري به كاهش آلودگي هوا برسيم به اقدامها و برنامههاي فرهنگي براي اقناع راكبان و دارندگان اين وسيلهها نيز نيازمنديم. شايد بتوان با ممنوعيت تردد محدوديتهايي ايجاد كرد ولي لزوما با محدوديت نميتوان اين حجم از وسيله نقليه را جايگزين كرد. فارغ از بحث قيمت، چند مولفه هست كه نميتوان از كنار آن ساده گذشت. تهران شهري وسيع با جغرافيايي غيرهموار است. شيب بسياري از خيابانهاي شمال تهران نيازمند حركت با دندههاي سنگين و پرگاز است. اين در حالي است كه موتوسيكلتهاي برقي توان محدودي در شيب دارند. از سوي ديگر سرعت آنها نيز محدود و بسيار كمتر از موتورسيكلتهاي كاربراتوري است. اين را به محدوديت شارژ باتري اين وسيله نقليه هم اضافه كنيد. در شرايط حاضر راكب موتوسيكلت به محض خالي شدن باك به اولين پمپبنزين سر راه خود وارد و ظرف مدت كوتاهي بنزين ميخرد و به حركت ادامه ميدهد. اما موتورسيكلت برقي براي شارژ مجدد نيازمند صرف زمان است. اين به جز محدوديت وزن براي تحرك يك خودروي برقي است. اين موارد به خودي خود ميتواند رغبت راكبان كنوني موتوسيكلتها را به خريد و جايگزين كردن وسيله نقليه خود با موتوسيكلت برقي كم و كمتر كند. با اين توضيحات بايد پرسيد آيا صرف اينكه آلودگي هوا با جايگزيني موتورسيكلتهاي كاربراتوري با برقي كاهش مييابد ميتوانيم اميدوار باشيم كه از اين طريق بر آلودگي هواي تهران و ساير كلانشهرها فايق آييم؟ توجه به محيط زيست حتي در ساير وجوه يعني در مواردي از جمله سلامت رودخانهها، حفاظت از گونههاي حياتوحش و مواردي از اين دست با فقرشديد فرهنگي مواجه است. خبرهاي بسياري دل ما را درد ميآورد كه گونههاي در معرض انقراض نظير يوزپلنگ يا گربهساناني چون پلنگ كشته ميشوند بيآنكه به آينده محيط زيست و لزوم حيات آنها توجه شود. هنوز ايجاد و احداث كارخانههاي فولاد بيآنكه به جغرافياي بدون آب منطقه توجه شود در اولويت قرار دارد و پتروشيميها با اين توجيه كه اشتغال فراواني درپي دارند به جان محيط زيست ميافتند. چه كسي در برابر اين حركتها مقاومت كرده است. در چنين اوصافي از ۳ميليون و ۵۰۰ راكب موتوسيكلت تهراني كه مجبورند براي تامين معاش خود از صبح تا شب همين آلودگي هوا را نفس ميكشند، بگوييد بايد موتوربرقي بخريد تا هوا كمتر آلوده شود و به آنها محيط زيست را گوشزد كرد؟ همه اين شرح حال به اين معنا نيست كه نميتوان تغييري ايجاد كرد. نكته بسيار مهم اين است كه اگر ميخواهيم اين تعداد موتوسيكلت را جايگزين كنيم چه راه سخت و پرپيچ و خمي را پيش رو داريم و صرفا با جلسههاي كميته اضطرار كاهش آلودگي هوا و ساير جلسههايي كه دولتمردان در آن شركت ميكنند نميتوان اميد به تغيير داشت. اين كار به همت بلند و پشتكار فراواني نيازمند است. پس بهتر است راهكارهاي ارايه شده به مردم را لحظهاي با اين نگاه ببينيم كه خودمان اگر جاي آنها بوديم ميتوانستيم اجرايش كنيم و بعد براي آنها نسخه ميپيچيديم.