رد پاي اسراييل در وقايع اخير عليه قطر
صابر گلعنبري
كارشناس مسائل خاورميانه
از ديرباز اختلافاتي ميان قطر با برخي اعضاي شوراي همكاري خليج فارس وجود داشته كه فراز و فرودهاي فراواني هم داشته است. جدا از مسائل اختلافي داخلي در شورا سياست خارجي نسبتا مستقل دوحه در قبال مسائل بين المللي و منطقهاي نسبت به سياست خارجي شوراي همكاري خليج فارس كه همواره تابعي از سياست خارجي عربستان بوده، عامل اصلي اين اختلافات است. پس از شروع بهار عربي، قطر جايگاه خود را در كنار قيامهاي عربي و جريان اسلام سياسي و عليه نظامهاي حاكم عربي در تونس، مصر و ليبي و يمن تعريف كرد و بقيه اعضاي شورا به خصوص عربستان و امارات در نقطه مقابل قطر قرار گرفتند. همين سياست قطر به تضاد منافع بزرگي ميان اين كشور و عربستان و امارات كه قاطعانه پشت نظامهاي عربي به جز سوريه ايستادند، ايجاد كرد. در طول شش سال گذشته، رياض و ابوظبي، اين سياست دوحه را خطري عمده و تهديدي اساسي براي منافع خود قلمداد ميكردند؛ منافعي كه پس از به قدرت رسيدن ملك سلمان و كودتاي نظامي مصر پيوند عميقتري با محوريت محمد بن سلمان، محمد بن زايد و عبدالفتاح سيسي يافت. هر چند در اين سالها پارهاي اوقات ختلاف نظرهايي ميان عربستان و مصر و يا عربستان و امارات به وجود آمد، اما اين اختلافنظرها هيچگاه آن منافع راهبردي مشترك را تحتالشعاع خود قرار نداد. در اين كشمش منطقهاي اسراييل خود را به جبهه سعودي، اماراتي و مصري نزديكتر ميدانست؛ چون آنچه اين جبهه دنبال ميكرد در راستاي منافع بلندمدت اسراييل هم بود. از يك سو سياستهاي قطر موجب تقويت جريانهاي مختلف اسلام سياسي و در راس آن اخوان المسلمين ميشد كه با اسراييل دشمني دارند و همواره از مقاومت مردم فلسطين عليه آن حمايت كردهاند. از سوي ديگر، سياستهاي قطر در حمايت مالي از نوار غزه و حماس همواره براي تل آويو ناخوشايند بوده است. در اين ميان هم، برخي روابط پشت پرده نتوانست كه نگاه اسراييليها را نسبت به قطر عوض كند؛ به نحوي كه همواره به اين روابط محدود به عنوان پوششي براي سياستهاي قطر در حمايت از اسلامگرايان و حماس نگريسته ميشد. در همين حال عدم همراهي جدي پنهان و آشكار قطر با سياست ايرانهراسي اسراييل و عربستان سعودي تاثير زيادي در افزايش خصومتها عليه دوحه داشته است. حتي گفته ميشود كه در جلسات مختلفي از مقامات قطري خواسته شده بود تا شبكه الجزيره دقيقا همان سياست ايرانهراسي شبكه العربيه را دنبال كند، اما قطريها مخالفت كرده و اين اتفاق روي نداد. همچنان كه اسناد فاش شده پس از هك شدن ايميل سفير امارات در امريكا نشان داد، پس از پيروزي دونالد ترامپ اين لابيها فعاليت خود را در اين خصوص از سر گرفتند و اين بار لابي اسراييل بيشتر از گذشته و قويتر وارد عمل ميشود و بخشي از مراكز قدرت در امريكا را با برنامه مشترك عربستان و امارات عليه قطر همراه ميكند تا اينكه بالاخره طرح جامعي براي مقابله عملياتي با اين كشور تهيه ميشود و در جريان نشست سران در رياض جزييات آن مورد توافق عربستان و ترامپ قرار ميگيرد. گفته ميشود كه مارك دوبوويتس، رييس اجرايي بنياد اسراييلي دفاع از دموكراسي در امريكا حلقه وصل لابيهاي عربي براي فشار بر دولت امريكا بوده است. سپس اين طرح مشترك عربي اسراييلي با چراغ سبز و موافقت امريكا وارد فاز اجرايي ميشود و دقيقا چند ساعت قبل از شروع جنگ تبليغاتي رسانهاي عربستان و امارات عليه قطر، كنفرانس مهمي در امريكا از سوي سازمان «گينزا» در اواخر ماه ميگذشته در يكي از تالارهاي كنگره برگزار ميشود. رابرت گيتس، وزير دفاع اسبق امريكا، معروفترين پژوهشگران متخصص در تروريسم و مسائل خاورميانه، مقامات امريكايي، مشاوران ترامپ و 500 شخصيت از چند كشور در اين اجلاس شركت كردند. اد ويس رييس كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان امريكا در اين نشست سخنان تندي را عليه قطر بيان ميكند كه بي سابقه بود. وي خواستار اعمال تحريمهايي در كنگره عليه دوحه شد. دقيقا در شب همان روز برگزاري اين اجلاس، جنگ رسانهاي عربستان و امارات به بهانه انتشار اظهاراتي منتسب به امير قطر در خبرگزاري رسمي اين كشور شروع ميشود تا اينكه روز دوشنبه پس از قطع روابط و اعمال تحريمها، فصل ديگري از اقدامات عليه قطر آغاز شد. لپ كلام اينكه اسراييل امروز در عرصههاي مختلف اشتراك منافع زيادي با محور عربي به رهبري عربستان سعودي پيدا كرده است و اين مساله به شكلگيري بلوك جديدي در منطقه انجاميده است كه عربستان و اسراييل دو ركن و هدايتگر آن هستند. واكنش موشه يعلون، وزير جنگ سابق تلآويو به تصميمات جديد عليه دوحه مويد اين مدعاست. وي به صراحت گفته است كه عربهايي كه در جنگ 6 روزه عليه ما ائتلاف كرده و با ما ميجنگيدند، اكنون همه به جز قطر با ما در يك كشتي حركت ميكنند و همه اينها نتيجه آن است كه ما ايران را دشمن شماره يك خود ميدانيم. هدف اساسي اين محور عاديسازي كامل روابط ميان جهان عرب و اسلام با اسراييل به موازات اقدام عملياتي جدي عليه جريان مقاومت و حذف آن در منطقه است، چه جرياني كه در قالب محور مقاومت به رهبري ايران ميگنجد، و چه طيف مقاومتي مخالف اسراييل كه پس از حوادث سوريه با تهران زاويه پيدا كرد كه عمدتا شامل جريانهاي اسلامگرا و در راس آنها اخوانالمسلمين است. بدون شك اين اتفاقات فرصتهاي تازهاي را براي سياست خارجي ايران در منطقه ايجاد ميكند، از يك سو، اين حوادث حدودي طرح جايگزين كردن ايران به عنوان دشمن اول به جاي اسراييل را به حاشيه خواهد برد، و از سوي ديگر، اين اتفاقات به شكل قابلتوجه نگاهها در جهان عرب و اسلام را به اين پروژه خطرناك به رهبري عربستان و امارات سوق خواهد دارد و موضع ايران در طول سالهاي گذشته مبني بر اينكه منطقه با توطئه خطرناك روبهرو است، تقويت خواهد كرد. در همين حال هم، ميتواند به نزديكي ميان محور ايران و محور تركيه ـ قطر براي مقابله با چالشهاي مشترك كه بسيار مهمتر از اختلافات فيمابين است، كمك كند.