به بهانه پايان اجراي نمايش «مجلس ضربتخوردن»
همه ما ابنملجم درون داريم
اميرحسين ايزدپناه
«مجلس ضربت زدن»، نه تاكيد بر قدسي بودن خود علي، بلكه خوانش نيكيهاي منش علي است كه نه تنها، در لابلاي ذهنهاي سطحي و سنت زده و مميزيهاي فردي و اجتماعي ما، پنهان و مستور مانده، بلكه به ضد خود تبديل شده. اين سوژه ميتواند بخشي از پروژه فكري «روشنفكري ديني» باشد؛ جرياني كه در نجابت و مهجوريت زيادي به سر ميبرد و به دلايل گوناگوني هنوز نتوانسته است جايگاه خود را در جامعه پيدا كند. اينبار اما به بركت قلم وزين بيضايي و هنر پرداخت رحمانيان، اين شانس را پيدا كرده است كه از دريچه هنر تئاتر، اندكي رخ بنماياند.
به نظر ميرسد در «مجلس ضربت زدن»، «متن» بر «قالب» غلبه كرده است و كلام پرصلابت بيضايي چنان نمود دارد كه عرصه را براي كارگرداني رحمانيان تنگ كرده است. اين ويژگي گريزناپذير آثاري است كه در آن به سوژههاي ديني پرداخته ميشود. در عين حال نميتوان رحمانيان را نديد. طراحي صحنه ساده ولي خاص و ابتكاري و بازيهاي خوب و هماهنگ بازيگران اصلي و گروه بازيگران فرعي، هنر اصلي كارگرداني محمد رحمانيان در اين اثر است.
شخصيت «نويسنده» نمايش، خود را يك مسلمان معتقد نميداند و دليلي نميبيند كه بخواهد آن را پنهان كند و از اينكه بخواهد ريا كند و خود را به دروغ در زمره مذهبيون قرار دهد، بيزار است. او نويسنده است و اينبار سوژه قلمش (حضرت امير) را از بين شخصيتهاي مذهبي انتخاب كرده است. (به قول مولانا: خوشتر آن باشد كه سر دلبران / گفته آيد در حديث ديگران). او ميگويد چرا علي را به آسمانها بردهايد؟ او را به زمين بياوريد، تحليل كنيد، چرا فقط از اسم او استفاده ميكنيد و رسم او را فراموش كرده ايد؟ با مطالعاتش در تاريخ اسلام، فهميده است كه علي بيش از بقيه به علم و دانش توجه داشته است؛ به قول او، علي روشنفكر زمان خود بوده است، علي از تعصبهاي جاهلي دور بوده است (در اين نمايش، روي تعصبورزي جاهلانه و نژادپرستي، به عنوان مهمترين خصلتهاي ابن ملجم تاكيد ميشود)، علي حكمراني عادل و منصف بوده و نگاه علي به «زن» والاتر از نگاه ديگران هم عصر او به زن بوده است. شخصيت «نويسنده» با بيان اينكه با حذف نقش علي از نمايش، در واقع، نيكي را حذف كردهايم، ميگويد وقتي نيكي را حذف كنيم، طبعا بدي خود به خود پررنگ ميشود. اگر حتي به اسم اين نمايش دقت كنيم، اين ظرافت ذهن بيضايي را بهتر درك ميكنيم. در واقعيت تاريخي، علي ضربت خورد و ابنملجم ضربت زد ولي اين نمايشنامه، نه «مجلس ضربت خوردن» كه «مجلس ضربت زدن» ناميده شده است. يعني در واقع اين نمايش علي (ومنش او) نيست بلكه نمايش ابنملجم (و منش او) است و ما كه چهره زميني علي را حذف و رسم علي را فراموش كردهايم، ابن ملجمان هميشه تاريخيم! «ابن ملجم» و «قطامه» تنها دو شخصيت تاريخي صدر اسلام نيستند بلكه همه ما (و اجتماع ما) در درون خود «ابن ملجم» و «قطامه» داريم كه گاه سر ميكشند. قرينهاي كه براي اين موضوع در اين نمايش گنجانده شده بود، صحنهاي در اواخر نمايش بود كه ابن ملجم با پالتو و كلاه شاپو و قطامه با مانتو و چمدان، حضور داشتند.
با وجود تمام كاستيهايي كه شخصيتهاي «عوامل نمايش» درون نمايش، با آن مواجه هستند و در پس تمام پيامهاي اجتماعي و سياسي نمايش، خروجي كار، همان راز بودن و اسطورهاي بودن شخصيت علي را تداعي ميكند؛ دستكم براي تماشاگراني كه دل در گرو باورهاي مذهبي دارند، اينگونه است و به همين دليل در اواخر نمايش، دور نيست كه نم نم اشك، چشمان برخي تماشاگران را بخيساند و اين اشك نه از رهگذر روضه بر مصايب رفته بر علي، بلكه به دليل غيبت جايگاه واقعي علي در بين ما، حاصل ميشود و اين يعني وقتي اثر خوب باشد وقتي بيضايي بنويسد، «علي» را هم خوبتر و عميقتر از بقيه مينويسد. علي اگرچه در اين نمايش غايب است ولي همچنان نقش نخست نمايش است.