• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3573 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۲۳ تير

مردم، ماييم

سيد علي ميرفتاح

«مردم» يك چيزي بيرون از ما – دور از دسترس ما- يك مفهوم انتزاعي، يك اصطلاح جامعه‌شناسانه يا يك تعبير همين‌طوري الكي، نيست كه در همه احوال و در همه شرايط در يك وضعيت متعالي بسر ببرد و شايسته هر نوع تكريم و تحسيني باشد و راه به راه هر كس از هر طايفه و مسلكي او را بالا بالا ببرد و عين «سلام» و «بسم‌الله» جمله‌اش را با آن شروع كند. هم ضدانقلاب‌هاي خارج نشين قربان‌صدقه مردم مي‌روند و دم به دم، به بهانه‌هاي مختلف آنها را تكريم مي‌كنند، هم مجري‌هاي تلويزيوني، قبل از شروع هر برنامه‌اي فداي اين ملت شريف مي‌شوند و هم مديران و مسوولان سياسي و اجتماعي، بيانيه‌هاي خود را با تعابير «مردم شريف»، يا مردم عزيز يا مردم ادب دوست يا مردم بزرگوار و از اين قبيل شروع مي‌كنند... اما آيا واقعا اين چيزي/ امري كه مردم مي‌ناميمش شايسته اين همه تقدير و ستايش است؟ آيا اين مردم بزرگوار و مودب و والامقام مصداق‌هايي روشن و واضح و قابل ديد هم دارد كه وقتي ملاقاتش كنيم با رفتار و گفتار خود اين بزرگواري و ادب و والامقامي را گواهي دهد؟ يكي مي‌گفت آنقدر درخت زياد بود كه نتوانستم جنگل را ببينم. حالا ما هم فضا طوري است كه اهل كوچه و بازار نمي‌گذارند «مردم» را ببينيم. انگار كه مردم چيزي پشت اين چهره‌هايي هستند كه هر روز در كوچه و بازار مي‌بينيم‌شان. انگار مردم چيزي غير از خودمان و بيرون از خودمان هستند، غافل از اينكه مردم، همين ما هستند؛ مردم، همين ماييم... ‌همين ماييم كه به خوبي و بدي آغشته‌ايم و هيچ صفتي به خودي خود به اسم و رسم‌مان نمي‌چسبد مگر آنكه اسبابش را جلوتر آماده كرده باشيم. ما هم مثل همه، خوبي‌هايي داريم و بدي‌هايي. خوبي‌ها و صفات پسنديده‌ با ما خويشي ندارند كه دايما به دنباله‌مان بچسبند. از اتفاق گاهي كارهايي مي‌كنيم، حرف‌هايي مي‌زنيم كه يكي بايد بيايد دعواي‌مان كند، سرمان داد بكشد، نهيب‌مان بزند تا به خود بياييم و خود را اصلاح كنيم. نمي‌شود ميزان بددهني‌مان از همه‌جاي دنيا بيشتر باشد بعد مجري‌هاي تلويزيون اديب و فرهيخته‌مان بنامند. منكر اين نيستم كه ما سوابق درخشاني داريم و در مواقعي سزاوار تكريم و تحسين بوده‌ايم. اما آنچه الآن در شرف وقوع است اتفاقا سزاوار سرزنش و ملامت است. بزرگان بايد اعلام خطر كنند و ما را متوجه زشتي گفتار و كردارمان كنند. نه فقط بزرگان كه خودمان هم بايد تعارفات و تشريفات را كنار بگذاريم و واقعيت‌مان را توي آينه، نه آينه رسانه‌هاي رسمي، كه آينه‌هاي واقع‌نماي مردمي، ببينيم و به يكديگر تذكر دهيم كه قوم برگزيده نيستيم وكسي تضمين نداده كه تا ابد قهرمان و بزرگوار و بي‌نظير خواهيم ماند. بله؛ ما گاهي آنقدر خوبيم كه صفت قهرمان يا بزرگوار براي‌مان كم است. زمان جنگ و انقلاب از ما رشادت‌هايي سرزده كه باعث سربلندي‌مان است. اما حالا وقتي به سراغ پيج‌هاي فوتباليست‌ها مي‌رويم و با فحش‌هاي ركيك، غريبه‌ها را به توپ مي‌بنديم و خروار خروار حرف زشت روي سرشان مي‌ريزيم سزاوار چيز ديگريم. ما گاهي از شدت خوبي از سوراخ سوزن داخل مي‌شويم و گاهي از شدت بدي از در و دروازه هم تو نمي‌رويم. بايد به خودمان بياييم و يك جايي جلوي اين بدي‌ها را بگيريم. عدد اينهايي كه مي‌روند در پيج غريبه‌ها و فحش‌هاي ناجور مي‌نويسند آنقدر زياد است كه نمي‌شود به روي خودمان نياوريم و همچنان بگوييم مردم‌مان بزرگوارترين و والاترينند. عجيب اينكه در اين جور مواقع كسي هم به روي خود نمي‌آورد و هيچ متوجه وخامت اوضاع نيست. بدترين چيز را قدما مي‌گفتند اين است كه از كشوري و از دست مردمي، «غريب» آزرده خاطر بيرون بيايد. شما الآن به اين آقاي «پايت» هزاري هم ثابت كنيد كه مردم ما مودبند و تاريخي چندهزار ساله دارند و بسيار متدين هستند و به خدا و آخرت ايمان دارند، باور نخواهد كرد. از او بپرسيد ايراني‌ها چه موجوداتي هستند احتمالا پرينتي از دنياي مجازي‌اش را نشان‌تان خواهد داد و خواهد گفت مشت، نمونه خروار... واقعيت اين است كه ما بددهن شده‌ايم، بي‌منطق شده‌ايم، رفتار غيرعاقلانه از خود بروز مي‌دهيم، لذت بردن‌مان در گرو رنجيدن ديگران شده است. عادت‌هاي بد پيدا كرده‌ايم. غريبه‌ها چيزي كه از ما مي‌بينند به هيچ‌وجه تناسبي با تاريخ و فرهنگ‌مان ندارد... البته كه مشت، نمونه خروار نيست اما موضوع اينجاست كه اتفاقا الآن وقت خوبي است كه تعارفات و تشريفات را كنار بگذاريم و چيزهايي را كه بديهي فرض مي‌كنيم به دور بريزيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون