تنشآفريني جديد صدراعظم آلمان در قبال ايران
حافظه تاريخي ايرانيان هميشه روابط ايران و آلمان را نزديك و به دور از اميال امپرياليستي مورد اقبال و استقبال قرار داده و به آن مودت و ارادت نشان داده است. رهبران و سياستمداران جمهوري اسلامي ايران نيز همواره به آلمان به عنوان ستون خردمندي سياسي و خويشتنداري در قاره پرآشوب و دگرگوني اروپا مورد التفات و بالمال محل مراجعه و حتي اتكا قرار دادهاند.
در عين حال متاسفانه در برخي موارد مواضع غيراصولي و بتوان گفت ضدايراني اين قدرت بزرگ اروپايي بعضا چنان بوده كه حتي شركاي غربي و اروپايي او را نيز دچار بهت و شگفتي كرده است چه رسد به افكار عامه مردم آلمان كه بهطور تاريخي و باطني رويكردي موافق و مساعد با نقش تمدني و فرهنگي ايران دارند و جايگاه وزين جمهوري اسلامي ايران در منطقه آكنده از جنگ و ناامني و ترور را بس ثباتبخش و اطمينانآفرين درك ميكنند. شكي نيست كه حكومت آلمان نيز در چندين دهه اخير از قبل چنين رويكردي از سوي مردم و رهبران جمهوري اسلامي ايران همواره منتفع شده، از ارتباط با ايران بر حيثيت و اعتبار خويش افزوده و در وجوه سياسي و به ويژه اقتصادي و مراودات بازرگاني از آن بهرهها برگرفته است.
در بررسي رويكردهاي غيرمسوولانه و غيردوستانه چندساله اخير دولت آلمان تحت صدارت عظماي خانم آنجلا مركل رييس مقتدر حزب دموكرات مسيحي در دوران تحريمهاي هستهاي عليه جمهوري اسلامي ايران بايد گفت كه آلمان در بسياري موارد طلايهدار اعمال و اجراي تحريمها حتي فراتر از حيطههاي قانوني آن بوده و طي اقداماتي پيشدستانه و فراقانوني تحريمي چنان عمل كرده است كه تجار و بازرگانان آلماني را بهطور سنتي با شركاي ايراني هميشه خوشحساب خود، مراودات ديرينه داشتهاند دچار شگفتي و عصبانيت كرده، به گونهاي كه آنها در مواردي از ممانعتهاي فراقانوني حكومت خودشان، حكومتي كه خود را هميشه «حكومت قانون»!Rechtsstaat پنداشته به محافل و مراجع سياسي و حقوقي شكايت بردهاند. اين خوش خدمتيها و طلايهداريها كه ضد تجارت و مراودات سنتي قاره اروپا و مخصوصا آلمان با ايران عمل ميكرد فقط به مذاق آن سوي آتلانتيك و تل آويو خوش ميآمد و در مواردي حتي شركاي اروپايي از قبيل ايتاليا و فرانسه و حتي انگلستان و ديگران را نيز ناراضي و هاج و واج
ميكرد.
حالا هم در خبرها آمده كه خانم مركل در آستانه اجلاس سران ناتو در لهستان با استناد به گزارش نادرست و سر همبندي غيرمسوولانه سازمان امنيت اين كشور دوباره در واكنشي پيشدستانه برنامه موشكي كاملا دفاعي ايران را مغاير با برجام دانسته و افكار عمومي را نگران و فضاي اجلاس ناتو را به رويارويي با ايران و تضعيف برجام سوق داده است. هيچ ترديدي نيست كه برنامه موشكي ايران صرفا دفاعي بوده، از قابليت حمل كلاهكهاي هستهاي كاملا مبرا است و چنين موضوعي در مذاكرات برجام نيز صراحتا مورد تاكيد قرار گرفته است. تضعيف برجام در حالي از سوي رهبر سياسي يكي از كشورهاي بزرگ غربي در اجلاس مهم سران ناتو كليد زده ميشود كه تاريخيترين رويه حصول به يك رژيم معتبر حقوقي و بينالمللي در عدم اشاعه و كنترل تسليحات و به عنوان مبنايي براي تحكيم مباني صلح و امنيت جهاني در دنياي آكنده از نا امني و جنگ و ترور امروز متجلي شده است. خانم مركل متاسفانه در حالي دوباره رويه تند ضدايرانياش گل كرده كه اسلاف همحزبياش نظير هلموت كهل، صدراعظم اسبق يا شخصيتها و سياستمداران برجسته ديگري نظير هانس ديتريش گنشر، گرهارد شرودر و امثالهم در گذشته همواره به تعامل و همكاري با ايران به عنوان يك قدرت مهم و تاثيرگذار منطقه
روي نهادهاند.
ايضا دولت آلمان در شرايطي در اجلاس ناتو برنامه موشكي ايران را به همراه مواضع و عملكرد روسيه به اصطلاح تهديدي براي صلح جهاني و امنيت دنياي غرب و متحدانش به پيش كشيده كه قاره كوچك اروپا بيش از هر زماني دچار تشتت و جدايي، افراطيگري، تهديدات تروريستي و آماج ورود مهاجران و آوارگان جنگي از مناطق جنگزده و بحران و نا امني است. كيست نداند كه خانم مركل تا چند ماه پيش گرفتار همين موج آوارگان و مهاجران بود و دولت ائتلافياش تا آستانه بحران و فروپاشي پيش رفت و وزير خارجهاش را سراسيمه براي مهار جنگ و بحران روزانه تهران (دوبار) و جاهاي ديگر كرد و استمداد طلبيد. جنگ، بحران، ترور و ناامني در منطقه موج ميزند، اروپا و آلمان در تيررس مستقيم اين بحرانها است و بايد از دامنه و امواج بحرانها و بيثباتيها كاست نه اينكه با اظهارات نادرست و غيرمسوولانه بر آتش خصومتها و جدالها دميد.
خوب است اين نكات را به نحو مناسب به سياستمداران و مصلحان و انديشمندان آلماني تفهيم كرد، كه اين هيچ در شان مناسبات تاريخي و پابرجاي دو كشور نيست كه آلمان در موضوع موشكي دفاعي و مشروع ايران و در تضعيف برجام طلايهداري دوبارهاي را آغاز كند، آن هم در حالي كه اروپا و آلمان درگير معضلات فراوان اقتصادي، امنيتي، تروريستي، مهاجرتي و اجتماعي است. سفير آلمان در ايران نيز بايد مقامات ايراني را توجيه كند كه به چه دليل اين مواضع در آلمان اتخاذ شده و آيا اشتباهي صورت گرفته است كه اميدواريم صرفا يك اشتباه برداشت باشد. آري بايد به آنها حالي كرد كه: «آن كس در خانه شيشهاي صلح و رفاه نشسته را نشايد كه به سوي همسايگان درگير جنگ و بحران خود سنگ پرتاب كردن.»