• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3136 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۹ آذر

تاملي در آموزه‌هاي عقلاني و وحياني امام رضا(ع)

حكمت رضوي، احياي سنت نبوي

عزت‌الله مهدوي

حكمت رضويه مرحله‌يي از بلوغ انديشه‌هايي است كه به دنبال نهضت فكري شيعه در طول سه قرن شكل گرفت. حركتي كه براي احياي سنت نبوي به وسيله علي (ع) آغاز شده بود در دوران امامت علي ابن موسي (ع) صورتي منسجم به خود گرفته وبار ديگر در محافل علمي عصر، محك خورد. امام رضا (ع) بايد توانايي و كارآمدي اين انديشه‌ها را، دست‌كم در چهار حوزه بيازمايد: در مقابله با اصحاب اديان مختلف و براي اثبات حقانيت اسلام و پيامبرش و دوم، در مقابل پيروان اهل سنت و جماعت كه در اين زمان يا به دنبال عقايد سنتي كلام نقلي بودند يا تحت تاثير گرايش‌هاي دستگاه خلافت مستقر در مرو (مامون) به كلام معتزلي علاقه‌مندند. سومين حوزه، موج گرايش‌هايي است كه شيعيان را دچار انشقاق، انشعاب و تفرق كرده بود. در اين زمان شيعيان غالي، زيدي، فطحيه و واقفيه فعال بودند. امام رضا(ع) سمبل استمرار مدار امامت و تكميل و انتقال آن به نسلي شمرده مي‌شد كه به خاتم‌‌الائمه مي‌رسيد. اما تقدير، ميدان عمل اين امام را به اين سه حوزه ختم نكرد، حكمت عملي شيعه بايد در برخورد و نزديكي با كانون قدرت نيز سنجيده شود. نوع اقدام و نسبتي كه ايشان با اين مساله برقرار مي‌كنند بسيار پندآموز است: چگونه مي‌توان به مركز قدرت نزديك شد اما در شبكه عنكبوتي روابط پيچيده آن به دام نيفتاد؟ و كليت و انسجام انديشه سياسي را كه در فراز و نشيب مواجهه با بني‌اميه و بني عباس حفظ شده بود از هم نگسيخت؟ و اين آزمون بزرگي براي اين دوره از امامت شيعي محسوب مي‌شد. براي درك درست وضعيت فكري حاكم بر اين دوره كافي است بدانيم كه از زمان خليفه عباسي، ابوجعفرمنصور (136-158هجري) نهضت ترجمه آثارمكتوب از زبان‌هاي ديگربه عربي و انتقال كتب طب و نجوم آغاز شده بود و به طوري كه ابن‌خلدون ثبت مي‌كند خليفه طي مكاتبات خود با روميان، درخواست كتاب مي‌كند. اين نهضت در زمان هارون الرشيد و مامون به اوج خود مي‌رسد به طوري كه نسل فرهيخته‌يي از مترجمان بزرگ ظاهر مي‌شوند كه جز در مواردي از اشتباه در انتساب آثار، با ترجمه‌هاي معتبري مواجه هستيم. ترجمه كتاب اقليدس، ترجمه المجسطي و ترجمه آثارمنجمان هندي در كنار علاقه مامون به فلسفه يوناني و شخص ارسطو، بيانگر ذايقه فكري است كه در جلسات بحث و مناظره‌ها مي‌توانسته وجود داشته باشد. نزديكي متكلمان سرشناسي همچون: ابي الهذيل العلاف و ابراهيم بن سيار به دستگاه خلافت مامون، مي‌تواندحساسيت‌ها و سطح و عمق اين مباحث را نشان دهد. امروزه مي‌دانيم كه معتزليان، بيشتر به چه مباحثي تعلُّق خاطرنشان مي‌دادند: پرداختن به توحيد، تنزيه وتشبيه، عدل و مبحث جبر واختيار و فعل عباد و مطمئنا مساله خلق قرآن. شيوه استدلال‌ها نيز كلامي است يعني استفاده از مبادي عقلي و شكافتن ظاهر متن مقدس براي رسيدن از منطوق به مفهوم مراد و البته به هدف اِسكات خصم. انديشه‌هاي شيعي در فرصت‌هاي به دست آمده در كرسي‌هاي درس امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، به تدريج كليت و انسجام خود را پيدا كرده بود. اما جداي از نوع مناسباتي كه امام رضا(ع) با شاگردان خاص خود و حتي توده وفادار به امامت داشت، اينك جلسات علني و پشتيباني شده از طرف حكومت، برگزار مي‌شد و هر نحله فكري مي‌توانست در مناظره شركت كند. اينكه دستگاه خلافت به دنبال چه هدفي بود بماند، به هر تقدير امام، وظيفه نمايندگي انديشه شيعه اثني‌عشري را بر عهده داشت.
مطالعه مكتوبات بجا مانده از مناظرات، نشان مي‌دهد كه شيوه امام در اين گونه مباحث، علاوه بر استناد بر قرآن كريم، استدلال مبتني بر براهين عقلاني است، به طوري كه گاهي از مبادي تصديقي خاص و گاهي استناد خود را بر مبادي تصديقي عام رجوع مي‌دهد. آن طور كه محققان مي‌گويند ايشان در اين گونه براهين، به استدلال‌هاي شرطيه هم توجه دارد. نقطه ثقل مباحث خود را توحيد نظري و نبوت و امامت قرار مي‌دهد تا همزمان جوابگوي حوزه‌هاي فكري معارض باشد. وقتي از توحيد سخن مي‌راند روش عقلاني و استفاده از مبادي مربوط به آن و حتي شيوه‌هاي اقناعي را فراموش نمي‌كند. وقتي ابن السكيت از ايشان مي‌پرسد: «امروز حجت خدا بر مردم چيست؟» مي‌فرمايد: «العقل» و اين تاكيد انديشه شيعي بر عقل است كه محققان را وا مي‌دارد كه اظهار كنند: «قضاياي منقول متواتر و مجربات، حجيت خود را وامدار عقل هستند.» براي مثال در مقابل كسي كه از احتياج خدا به غير خود سوال مي‌كند، مي‌فرمايد: «كلّ قائم في سواه معلول» (هر چيزي كه به غير خود قائم باشد معلول است) اما نقطه عزيمت امام متوجه معنا و مفهوم توحيد است گويي قصد دارد نشان بدهد كه اثبات توحيد يك تكمله اساسي ديگر هم دارد كه آن درك صحيح از توحيد و استلزامات مترتب بر پذيرش آن است. حديث سلسله الذهب و تعبيري كه امام از شعار توحيدي «لا‌الله الا‌الله» مي‌كند دغدغه‌هاي ايشان را در فراموشي روح انديشه توحيدي در جامعه آن روز نشان مي‌دهد.
اگر امام(ع) در مقابل معتقدان ساير مكاتب از استدلال‌هاي عقلي بهره مي‌برد، در مقابله با فرقه‌هاي متشتت انحرافي شيعي نيز به زلال معرفت توحيدي متوسل مي‌شد و از غلاه شيعه كه به انحراف گزافه‌گويي و قول باطل حلول جوهر نوراني الهي در پيشوايان، گرويده بودند يا به سبك مغزي خود قول به تحريف قرآن را اشاعه مي‌دادند، دوري مي‌جست. براي ترويج اخلاق مبتني بر عدم خشونت در جامعه، فرهنگ مروت و مدارا را بايسته مي‌دانست (وحتي در گفتاري ارزشمند عقل را نوعي «مدارا» تعريف كرد) . امام در بحث‌هايي كه درباره «خلق قرآن» در بين گروه‌هايي ازاهل سنت، مطرح مي‌شد سعي داشت بي‌اهميتي اين گونه بحث‌ها را خاطرنشان كند و «دوران محنت» را كه در اثر اين مناقشات رخ داده بود، براي كليت و انسجام جامعه مسلمان مضر بداند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون