محمدابراهيم ترقينژاد/ تهران در هفتههايي كه گذشت به مكاني براي رايزنيها و گفتوگوهاي منطقهيي تبديل شد. سفر سران و مقامات ارشد دولتها و قدرتهاي منطقهيي گوياي اين نكته بود كه تهران نقش و جايگاه قابل توجهي در حل مشكلاتي نظير افراط و خشونت ايفا كرده و ميكند. محمدعلي سبحاني، سفير اسبق ايران در اردن، سوريه و لبنان معتقد است كه سياست ايران در دولت تدبير و اميد در خصوص مسائل منطقهيي، سياستي درست و همراه با محاسباتي دقيق بوده است. وي البته بيان ميكند رايزني ايران با كشورهايي مانند سوريه و عراق و حتي تركيه كافي نيست و لازم است كه همه قدرتهاي منطقهيي براي پيشگيري از كشتار و خشونت رو به افزايش منطقهيي، با يكديگر گفتوگو كنند. مشروح گفتوگوي «اعتماد» با محمدعلي سبحاني در ادامه ميآيد:
در هفتههاي اخير به نظر ميرسد تهران به كانوني براي رايزنيهاي منطقهيي تبديل شده است. برگزاري همايش جهان عليه خشونت و افراطيگري و حضور مقامات ارشد منطقهيي در تهران و همچنين سفر سران ارشد كشورهايي مانند تركيه، عراق و سوريه نيز بيانگر فعالتر شدن ديپلماسي منطقهيي كشورمان است. ارزيابي شما نسبت به اين مساله چيست؟
كنفرانس جهان عليه خشونت و افراطيگري كه با ايده آقاي روحاني شكل گرفت، از جهت رويكرد، حركت قابل توجه و مثبتي است، اما اينكه اين كنفرانس به چه اندازه ميتواند فضاي خشونت و افراطي منطقه را كاهش بدهد، نياز به زمان بيشتر و بررسيهاي بسياري دارد تا بتوان قضاوت صحيحي داشت ولي مسائلي هست كه اشاره به آنها ميتواند فضا و تحليل را شفافتر بكند و آن اين است كه در منطقه ما، در عراق، در سوريه و در بسياري از كشورهاي ديگر، نوعي از خشونت نهادينه شده و در بعضي از آن كشورها خود را نشان ميدهد؛ مثلا سوريه به صحنه جدي و پايگاهي براي تروريسم و افراطيگري تبديل شده است و اين گروه كنترل قسمتي از خاك اين كشور را برعهده دارد. به نظرم ميشد از همان شروع ماجرا در سوريه، نگذاشت كه روند به اين سو ميآمد ولي به هر حال خلأهاي امنيتي براي ايجاد گروههاي تروريستي هم در داخل و ورود براي گروههاي تروريستي به سوريه فراهم آمد تا سوريه به پايگاهي براي درگيريهاي خشونتبار تبديل شود. از طرفي كردستان سوريه يك بحث مجزا است و قضاياي خاصي را ايجاد كرده كه آن را در مساله كوباني ميتوان مشاهده كرد كه شرايط حساسي است كه ميتواند خشونت از سطح عراق و سوريه را بالاتر ببرد. جبهه النصره كه وابسته به القاعده است، يك سازمان تروريستي جهاني است كه با زور و تفنگ و با انديشه متصلب و غلبهجويانه و تماميتخواه فعاليت ميكند. از سوي ديگر ارتش آزاد هم در سوريه فعاليت ميكند كه مدعي است براي آزادي مردم فعاليت ميكند و نسبت به ساير گروههاي مخالف سوري، از مناسبات و روابط بيشتري با خارج برخوردار است. دولت سوريه نيز در مناطق عمدهيي از سوريه تسلط دارد و گروه آخر، داعش است كه يك گروه ايدئولوژيكي است كه از حمايت برخي سازمانها و سرويسهاي امنيتي برخي كشورهاي منطقهيي و جهاني برخوردار است و به دنبال ايجاد جنگ فرقهيي نه تنها در سوريه، بلكه در عراق و كل جهان است و سعي ميكند نيروهاي فرقهگرا تربيت كند تا دست به عملياتهاي انتحاري و تروريستي بزنند و حتي به مردم غيرنظامي و زنان و كودكان هم رحم نميكنند. براي حل چنين مشكلي صرفا تشكيل يك كنفرانس نميتواند راه حل باشد، هر چند همان طور كه گفتم كار آقاي روحاني، قابل ستايش است كه نشان ميدهد كه رويكردي ضد خشونت دارند ولي بايد پرسيد كه اين كنفرانسها بدون حضور و شركت طرفهايي كه درگير خشونت هستند، توان حل مشكلات را دارد؟ قطعا اين كنفرانس رويكردي را بيان كرد كه در جاي خود خوب است، صداي اعتدال را مطرح كرد كه فقط اين طور نيست كه در منطقه صداي خشونت وجود دارد كه بسيار مهم است.
شما به تشريح وضعيت منطقه پرداختيد. رويكرد ايران براي حل مشكلات منطقه چگونه است؟
گفتوگوها و روابط ما با كشورهايي مانند عراق وسوريه خوب است و فقط بايد به رويكردهاي ما نسبت به آن دو كشور توجه داشته باشيم. در خصوص سوريه بايد بدانيم كه واقعيت سوريه اينگونه است كه نگاههاي مختلفي در آنجاست و بايد به سمتي حركت كنيم تا باهمكاريهاي منطقهيي و جهاني دولتي حاكم شود كه تمامي گرايشها در آن حضور داشته باشند و دولتي فراگير ايجاد كرد. هر چند كه به نظرم كار در سوريه بسيار سخت و دشوار شده است و شايد اگر در گذشتهيي نه چندان دور همفكري و همكاري و گفتوگوي بيشتري صورت ميگرفت و همه در جهت همراهي وهمگرايي گروههاي سوري حركت ميكرديم، مردم سوريه رنجهاي كمتري ميكشيدند. در عراق، اين كار زود صورت گرفت و اينكه آقاي مالكي كنار رفت و حيدر العبادي بر سر كار آمد، مشاهده ميكنيد كه به هر حال زمينه براي حل مشكلات در عراق فراهم وجلوي پيشروي داعش گرفته شد و يك اعتماد به نفس در ملت و دولت عراق ايجاد شده است تا بتواند شرايط آينده را براي از بين بردن اين گروههاي تروريستي فراهم كند. در ارتباط با تركيه، به نظرم ارتباط و گفتوگو فقط با تركيه كافي نيست، لازم است با برخي كشورهاي منطقه نيز شروع به گفتوگوهاي سياسي جدي در قالب مذاكرات ديپلماتيك داشته باشيم و به تفاهمي بينديشيم كه در سايه آن، نقاط مشترك ايران و كشورهاي مهم منطقهيي فراهم و برجسته شود.
منظور شما از اين كشورهاي منطقهيي عربستان است؟
بله.
ولي حداقل در يك سال و نيم گذشته شاهديم كه وزارت امورخارجه تلاشهاي بسياري براي بهبود و گسترش روابط با عربستان كرده است ولي اين عربستان بوده كه ارادهيي از خودش نه تنها نشان نداده بلكه پيامهاي منفي نيز داده است.
حرف شما درست است ولي به هر حال دولت عربستان همكاري براي حل مشكلات نميكند و حتي تركها نيز براي رفع معضلات منطقهيي همراهي نميكنند، بايد تلاش بيشتري كرد.
مثلا ايران چه كار بيشتري بايد بكند؟
به نظرم سياست و كار ايران، كار بسيار درستي است. اعلام آمادگي براي گفتوگو و اقداماتي كه زمينه اعتدال و اصلاحطلبي را فراهم ميكند تا شرايط براي همكاري، همراهي و دوستي را در منطقه ايجاد كند، اعلام آن بسيار سازنده است، البته به اين معنا نيست كه از اصول خود عقبنشيني كنيم. تا امروز با دقت و محاسباتي درست عمل كردهايم و ديپلماسي منطقهيي ما به دنبال باز كردن راههايي است كه بشود با همه قدرتهاي تاثيرگذار در منطقه و بينالمللي در مقابل خشونت و افراط بايستند. درباره عربستان نيز اعتقاد دارم كه اين كشور در درون نيز به اين نتيجه رسيده يا خواهد رسيد كه افراطگرايي در منطقه ميتواند عربستان را بيش از هر كشور ديگري متضرر بكند. اينجاست كه شكلي از ضرورت همكاري براي مقابله با خشونت از كنفرانس به مرحله گفتوگوي ديپلماتيك و سياسي جدي وارد ميشود و ميتوان بر سر مشكلات چه در عراق و چه سوريه و ساير مناطق ديگر چانهزني كرد و به يك گفتمان مشترك نزديك شد.
اين گفتمان چه گفتماني است؟
من شخصا يك آرماني دارم و آن اين است كه همه قدرتهاي منطقهيي به گفتمان دموكراسي تن بدهند و آن را بپذيرند، يعني تسليم اراده ملتها بدون دخالت خارجي شويم. البته اقليتها نيز بايد به رضايتي دست پيدا كنند. البته بايد بگويم باتوجه به رشد جريانهاي افراطي و فرقهگرايانه و دخالت كشورهاي ديگر نمي توان انتظار داشت كه اين گفتمان به زودي حاكم شود چرا كه همانطور كه گفتم اين گفتمان، ايدهآليستي است و امر و واجبتر، اين است كه جلوي خشونت را بگيريم و تنها راه آن اين است كه بدون اينكه وارد اختلافات جدي بشويم، گفتوگو كنيم و نگوييم چون اختلاف داريم، پس مذاكره و گفتوگو نكنيم به نظرم تنها راه مقابله با خشونت و افراطيگري چيزي جز گفتوگو، مدارا وانديشه نيست و لازم است با حفظ تفاوتها براي اينكه جلوي اين همه كشتار و خشونت گرفته شود، باهم گفتوگو كنيم، اينطور هم نيست كه يك كشور نسبت به ديگري نيازمندتر باشد؛ عربستان، تركيه وديگران ميدانند كه بيش از ايران آنها به آرامش نياز دارند و اگر آرامش نباشد، آتش عدم آرامش، دامن آنها را زودتر ميگيرد، بنابراين بهنظرم از درون اين سنگلاخها مي توانيم به يك گفتوگو برسيم.
به عنوان سوال آخر حل مشكلات منطقهيي و فعالتر شدن ديپلماسي منطقهيي به چه ميزان در حل مسائل و پروندههايي نظير مساله هستهيي اثرگذار است؟
اين مساله، بسيار تاثيرگذار است، وقتي ما به سمت رسيدن به تفاهم با برخي قدرتهاي منطقهيي حركت مي كنيم، نتيجهاش اين ميشود كه آنها حداقل كمتر سنگاندازي ميكنند. اگر اقدامات غيرمعقول و غيرمنطقي عربستان را در مذاكرات هستهيي جاري با سياست سالهاي قبل اين كشور در دولت اصلاحات كه نسبت به مساله هستهيي ما احساس خطر نميكرد، مقايسه كنيم ميبينيم كه چقدر فاصله وجود دارد. با سياست تنشزدايي دولت آقاي خاتمي ميديديم كه عربستان نهتنها از جانب ما احساس خطر نميكرد بلكه يك دوست و شريك منطقهيي ما هم محسوب ميشد و با گفتوگوهاي سياسي و ديپلماتيك در حال نزديك شدن به يكديگر بوديم، متاسفانه اين روند در دولت قبل متوقف و روابط دو كشور از يكديگر دور شد. به هر حال بهبود روابط قطعا در مسائل جهاني و بالاخص پرونده هستهيي نيز اثرگذار است.