آيا توافق اوليه ميان ايران- امريكا نزديك است؟
چنين خواستههايي فراتر از خطوط قرمز ايران است و ميتواند روند مذاكرات را پيش از آغاز واقعي به بنبست بكشاند. واقعيت اين است كه رويكردهاي تهديدآميز يا فشارهاي حداكثري در قبال ايران، تاكنون نتيجه مطلوبي براي غربيها نداشته است.
در بررسي سناريوهاي محتمل، نخستين سناريوي قابل تصور، بازگشت به توافقي شبيه برجام است كه البته با ادراك طرفين مذاكره فاصله زيادي دارد. دولت اول ترامپ قبلا اين توافق را غيرقابل قبول دانسته و از آن خارج شده است و احتمالا مطالبات تيم مذاكرهكننده امريكا فراتر از چارچوب برجام خواهد بود. همچنين بايد توجه داشت كه پيشرفتهاي هستهاي ايران اكنون به هيچوجه با زمان امضاي برجام قابل مقايسه نيست و بعيد است ايران حاضر باشد دستاوردهاي هستهاي خود را به سطح آن زمان بازگرداند و احتمالا اگر چنين چيزي را هم بپذيرد، در چارچوب يك توافق محدود و موقت خواهد پذيرفت.
سناريوي دوم و محتملتر، تمركز طرفين بر راستيآزمايي برنامه هستهاي ايران و توافق درباره رژيمهاي بازرسي خواهد بود. در اين سناريو، ايران تلاش ميكند با پذيرش برخي امتيازات در زمينه بازرسيها، ماهيت صلحآميز برنامه هستهاي خود را اثبات كند و در مقابل، امتيازات اقتصادي از طرف امريكا دريافت نمايد. البته هنوز مشخص نيست كه اين رويكرد تا چه اندازه با خواستههاي اصلي و خطوط قرمز طرفين همخواني خواهد داشت. اگر واقعا هدف طرف امريكايي براساس آنچه ترامپ گفته است، جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هستهاي باشد، افزايش شفافيت و تعيين محدوديتهاي منطقي براي غنيسازي، احتمال دستيابي به يك «درك مشترك» را ممكن خواهد ساخت. چنين رويكردي ميتواند مشابه مرحله نخست مذاكراتي باشد كه به توافق هستهاي ۲۰۱۵ منجر شد و چارچوبي براي گفتوگوهاي بيشتر فراهم آورد.
بايد درنظر داشت كه رويكرد عملگرايانه و نتيجهمحور تيم جديد امريكا ميتواند معادلات را پيچيدهتر كند. طرف امريكايي احتمالا به دنبال دستيابي به نتايج مشخص و سريع و عقبنشيني ايران خواهد بود، درحالي كه ايران بيشتر تمايل به يك توافق محدود و مديريت تنش و همچنين كسب امتيازات اقتصادي دارد و نميخواهد بدون تضمينهاي عملي، دستاوردهاي هستهاي خود را در اين مذاكرات واگذار كند. در چنين شرايطي، مذاكرات ممكن است نتيجه ملموسي در پي نداشته باشد و حتي به تشديد تنشها منجر شود. تهران به دنبال راهحلي عملي و قابل دستيابي در كوتاهمدت است، نه توافقي جامع كه نيازمند مذاكرات طولاني و پيچيده باشد. موفقيت اين مذاكرات به انعطافپذيري دو طرف و تمركز بر نقاط مشترك به جاي اختلافات بستگي دارد.
سناريوي سوم كه كمتر محتمل اما قابل بررسي است، شكست كامل مذاكرات و بازگشت به دوران تنش حداكثري ميباشد. در اين سناريو، طرفين به دليل اختلافات بنيادين و عدم انعطافپذيري، نميتوانند به هيچ توافقي دست يابند و مذاكرات بدون نتيجه پايان مييابد. اين وضعيت ميتواند به تشديد تحريمها عليه ايران، افزايش تنشهاي منطقهاي و حتي احتمال درگيريهاي محدود منجر شود. با اين حال، به نظر ميرسد هر دو طرف از پيامدهاي منفي چنين سناريويي آگاه هستند و تلاش خواهند كرد حداقل كانالهاي ارتباطي را باز نگه دارند. باتوجه به پيچيدگيهاي ژئوپليتيك منطقه و منافع متعدد بازيگران مختلف، احتمالا ميانجيگران بينالمللي نيز تلاش خواهند كرد از وقوع چنين سناريويي جلوگيري كنند و طرفين را به سمت راهحلهاي ميانه سوق دهند.