هسته سخت گلوگير
عباس عبدي
هنگامي كه كفگير تندروها به ته ديگ خورده، مجبور شدهاند مكنونات قلبي خود را آشكار كنند. تحصن دهها روزه چند نفر جلوي مجلس و جمعآوري آنها از سوي پليس مورد اعتراض افراد پشت پرده متحصنين قرار گرفت و يكي از مهمترين استدلالهاي مخالفان كه واقعيت اين اعتراضات را روشن ميكرد را يك نماينده تندرو گفت: «هسته سخت نظامي كه سكه ۱۰۰ ميليوني و دلار ۱۰۰ هزار توماني را دارند تحمل ميكنند، دلشان به اين خوش است كه اينجا احكام خدا دارد اجرا ميشود. اگر قرار است از اسلام تهي شود براي چي خون بدهيم و گراني را تحمل كنيم؟ اميدوارم شوراي عالي امنيت ملي فهم اين موضوع رو داشته باشه كه اگر بخواد به اين قصه ادامه بده هسته سخت نظام نااميد ميشن. اگه هسته سخت نظام نااميد شدن و جدا شدن رحمالله من يقرا فاتحه معالصلوات.» اين اظهارات نشانگر عمق فاجعهاي است كه، عدهاي ميخواهند خود را تحت عنوان هسته سخت قدرت جا بیندازند. اين مثلا هسته سخت، در تفسيري كه از جايگاه و اهميت خود ميكند، ميخواهد قدرت را در برابر اكثريت قريب به اتفاق مردم قرار دهد و به حكومت يادآوري ميكند كه «يا ما، يا اكثريت قاطع مردم؟» نكته اينجاست كه بخشي از دستاندركاران حكومت متوجه شده بودند كه اين گروه حتي اقليت هم نيستند، چون اقليتهاي اجتماعي هم تعدادي قابل توجه بوده كه در هر صورت مهم هستند. اينها بسيار ناچيزتر از صدايشان هستند. صدايشان در رسانه رسمي و ساير رسانههايي كه از بيتالمال ارتزاق ميكنند بازتاب زيادي دارد و متكي به حمايتهاي مالي از جيب دولت و از طريق نهادهاي خاص هستند و براي تذكر دادن به حجاب زنان پول ميگيرند، لذا اين تصور نادرست پيش آمده كه گويي نفوذ واقعي آنان به اندازه صدايشان و اقليتي قدرتمند هستند. از اين رو برنامهاي را طراحي كردند كه اول دايره نفوذ بسيار اندك آنان را نشان دهند، سپس ماهيت فكري و رويكردي آنان را برملا نمايند. براي اين دو كار برنامهاي بهتر از تحصن اخير نبود. اين تحصن نشان داد كه اين افراد حداكثر همين چند ده نفر هستند كه با انواع حمايتهاي لجستيكي جلوي مجلس جمع شده بودند و پس از حدود ۵۰ روز تعدادشان زياد نشد كه كمتر شد و داشت بهطور كامل آب ميرفت.
نتيجه اين وضعيت براي هر ناظري روشن بود. خوشبينترين افراد به آنان نيز با ديدن آنان، تغيير نظر دادند و معلوم شد كه بسيار كوچكتر از هر اقليتي هستند. در واقع هيچي نيستند. ولي ضربه اصلي را در كيفيت ماجرا خوردند.
اينكه برخي از آنان به صراحت نگاه بسيار منفي مردم را نسبت به خود شرح دادند، يا در مقابله با پليس اقدام به خودزني كرده يا تهديد به خودكشي نمودند و... همه و همه نشان ميداد كه چيزي به نام ارزشهاي ديني در ذهنيت اين جماعت وجود خارجي ندارد. آنان كه در سن بنده هستند، ميدانند كه زنان محجبه و مومن اول انقلاب تا چه حد محجوب و مودب و مبادي آداب و ملتزم به ارزشها بودند، آن نسل هنوز همچنين هستند، در حالي كه از نحوه برخورد اين جماعت معلوم شد كه با اين ارزشها و گزارهها آشنايي ندارند. هماكنون هم برخي از اين بانوان تحت عنوان دفاع از حجاب و عفاف در شبكههاي مجازي چنان ادبيات غيرعفيفانهاي دارند كه انسان خجالت ميكشد آنها را از زبان يك زن مسلمان بشنود! اين گروهك كمتر از اقليت، هم از حيث كميت و عدد و هم از حيث كيفيت و ارزشهاي رفتاري سقوط كامل كرد و اين تحصن بهترين برنامه براي پايان دادن به سر و صداهاي آنان بود.
اين اقليت پر سر و صدا، خودشان نيز دچار توهم شده بودند. توهم از حيث دينمداري و دفاع از ارزشها، توهم از حيث اينكه هسته سخت قدرت هستند و قدرت روي حمايت آنان استوار است. قدرتي كه ملت را فراموش كند و آن را به يك هسته بيخاصيت بفروشد آخر و عاقبتي ندارد. از نظر محتوايي هم دست آنان رو شد، زيرا در شرايط تورمي و مهمتر از آن با وجود فقر و فساد گسترده؛ مساله مورد ادعاي آنان يعني حجاب، چيزي است كه اتفاقا با عملكرد كنوني اين گروهك مردم بيش از پيش از حجاب دورتر ميشوند. اطمينان داريم كه اين هسته سخت گلوگير نيست و گلوي نظام آن اندازه وسيع باشد كه چنين هستههاي ناچيزي را رد و هضم كند. آنان با طلبكار جلوه دادن خويش دنبال جاانداختن نيازمندي حكومت به حفظ اين هستهاند. سخنان آقاي باهنر، قاليباف و نمايندگاني كه متوجه برنامه خطرناك اين مجموعه شدهاند جملگي حكايت از آن دارد كه تصميم خود را درباره حجاب گرفتهاند. گرچه در برخي مناطق چون اصفهان و مشهد شاهد خودسريهايي هستيم كه ممكن است مشكلاتي ايجاد كند و مسوولان بايد مانع اين روند شوند و اجازه بحرانسازي به آنان ندهند. دير يا زود اين خودسختپنداري اين هسته بايد پوسته ديگري براي خود پيدا كند. آنان در ادامه و در جريان مذاكرات ايران و امريكا نيز فعال خواهند شد.