ريال زير تيغ: وقتي پول ملي، قرباني بيتدبيري ميشود
سيد محيالدين حسينيمقدم
در اين روزهاي پرالتهاب كه سايه سنگين تورم بر زندگيمان سنگيني ميكند، شايد كمتر كسي به اين فكر كند كه پشت اين اعداد و ارقام، داستاني تلخ از سقوط يك هويت نهفته است. سقوط ريال، فقط يك خبر داغ اقتصادي نيست؛ بلكه مرثيهاي براي اعتماد ملي است، براي روياهايي كه هر روز كوچكتر ميشوند و براي سفرههايي كه هر روز خاليتر. تصور كنيد يك بيمار را كه هر روز ضعيفتر ميشود، پزشكان دورش جمع شدهاند، اما به جاي درمان، مشغول بحث و جدلند. ريال ما هم امروز همين حال را دارد. اقتصاددانان و سياستمداران، به جاي يافتن راهي براي نجات آن، درگير بازيهاي سياسي و منافع شخصي شدهاند.
وقتي دستهاي پنهان، اقتصاد را خفه ميكنند
آدام اسميت پدر علم اقتصاد نوين، از دست نامرئي بازار ميگفت؛ دستي كه اگر آزاد باشد، ميتواند اقتصاد را به شكوفايي برساند. اما در ايران، اين دست نامرئي، با دستهاي پنهان فساد و رانت گره خورده است. دستهايي كه به جاي رونق توليد و ايجاد اشتغال، مشغول چپاول و غارت منابع ملياند. اين دستها، با سياستهاي غلط، انحصارطلبي و وابستگي به نفت، ريال را به گروگان گرفتهاند. هر روز كه ميگذرد، ارزش پول ملي كمتر ميشود و قدرت خريد مردم كاهش مييابد. ديگر فرقي نميكند كارمند باشي يا كارگر، كاسب باشي يا بازنشسته؛ همه ما قرباني اين بيتدبيريها هستيم. همچنين جان مينارد كينز، اقتصاددان برجسته، به خوبي به اين نكته اشاره كرده كه «براي واژگون كردن اساس يك مملكت، هيچ وسيلهاي ظريفتر و مطمئنتر از كاهش ارزش پول رايج نيست.» اين جمله، امروز در ايران به وضوح مصداق پيدا كرده است؛ سياستهاي ناكارآمد و عدم مديريت صحيح باعث شدهاند كه ريال به سمت سقوطي بينظير پيش برود.
كاهش ارزش پول ملي، مانند خورهاي آرام اما پيوسته، پايههاي معيشت مردم را ميخورد. تورم، اين غول بيرحم، هر روز سفرهها را كوچكتر ميكند و آرزوها را به كابوس بدل ميسازد. يك روز با افزايش قيمت نان، روزي ديگر با جرقهاي در بازار ارز و طلا و گاهي حتي در سايه بيخبري، ارزش پول ملي در مسيري سراشيبي، به مرز سقوط نزديكتر ميشود. اين فرآيند كه كينز آن را «نيروي پنهان نابودي» خواند، امروز در ايران به آشكارترين شكل ممكن خودنمايي ميكند. در بازارها، دلار و يورو نهتنها به شاخصهاي اقتصادي، بلكه به معيارهايي اجتماعي بدل شدهاند. قيمت اجناس، خدمات و حتي آرزوهاي مردم، روزانه با نرخ ارز سنجيده ميشود. خانهاي كه ديروز توان خريدش را داشتي، امروز تنها در روياهايت جاي دارد. سفري كه روزگاري دستيافتني بود، حالا تنها به يك خاطره دور از ذهن بدل شده است. اما چرا اينگونه شد؟ چرا پول ملي ما، اين نماد هويت اقتصادي، چنين به قعر بيارزشي فرو غلتيد؟ پاسخ به اين پرسش، ريشه در دههها سياستگذاري نادرست، مديريت ناكارآمد و تصميمات غيركارشناسي دارد. وابستگي بيش از حد به درآمدهاي نفتي، تحريمهاي بينالمللي، فساد اقتصادي و عدم ثبات در سياستهاي پولي و مالي، همگي دست به دست يكديگر دادند تا ريال ايران، ارزشي را كه زماني داشت، از دست بدهد. اما آنچه بيش از همه دردناك است، تاثير اين كاهش ارزش بر زندگي مردم است. كينز به درستي اشاره كرد كه اين فرآيند، چنان ظريف و بيصدا رخ ميدهد كه ميليونها نفر حتي متوجه آن نميشوند. اما در ايران امروز، اين فرآيند ديگر بيصدا نيست. مردم هر روز اين سقوط را لمس ميكنند؛ در قيمت اجاره خانه، در هزينههاي تحصيل فرزندان، در خريد داروهاي گرانقيمت و در سفرههايي كه هر روز خاليتر ميشوند. اما هنوز دير نشده است. ميتوانيم با تصميمات شجاعانه و اصلاحات اساسي، مسير را تغيير دهيم. ميتوانيم با مبارزه با فساد و رانت، دستهاي آلوده را قطع كنيم. ميتوانيم با حمايت از توليد داخلي و ايجاد اشتغال، اقتصاد را رونق بخشيم.
ريال، در ظاهر يك اسكناس است؛ اما در واقع نمادي از هويت و اعتماد ملي است. اگر امروز براي نجات آن تلاش نكنيم، فردا چيزي براي حفظ كردن نخواهيم داشت. همه بايد براي بازگرداندن ارزش پول ملي، براي بازگرداندن اعتماد به آينده، براي ساختن ايراني آباد و آزاد، قدم برداريم.
اين يك هشدار نيست؛ يك فرياد است!
كارشناس ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه