ميهندوستي به سبك امروز!
نيوشا طبيبي
سابقه وطندوستي ما ايرانيها از ملتهاي ديگر دنيا بيشتر است. اين را من از خودم عرض نميكنم و بسياري از عالمان علم سياست در تفسير و توضيح فهم ملل از وطنشان، چنين چيزي درباره ايرانيها گفتهاند. اينكه ملتي از سرزمين و جغرافيايش تلقي و دركي داشته باشد و علاقهاش به آب و خاك از حد ده و روستا و شهرش فراتر رود و امري كلي به نام كشور متبوعش را درك كند، مساله جديدي است. ظاهرا گذشتگان چنين نبودهاند ولي آنطور كه از متون قديم نظم و نثر فارسي به جا مانده چنين مينمايد كه ايرانيها به مفهومي به نام «ايران» عشق ميورزيدهاند. البته كه اين مفهوم چيزي فراتر از آب و خاك و كوه و در و دشت بوده و هست و بيشتر وجه فرهنگي و معنوي آن مورد نظر است. اما به هر حال اين مفهوم معنوي و فرهنگي هم مكان و حدود و ثغوري داشته، اگر جز اين بود كه نظامي گنجوي نميسرود: «همه عالم تن است و ايران دل/ نيست گوينده زين قياس خجل»؛ «چو ايران دل زمين باشد/ دل ز تن به بود، يقين باشد».
تعصب ورزيدن بر سر وطن، از آن دسته تعصبهايي است كه اگر به فاشيسم و خشونت نكشد و حد اعتدال در آن رعايت شود، البته امري نيكو است. اما پاس داشتن وطن مفهومي عميقتر و گستردهتر از تعصب ورزيدن بر نام و دعوا كردن بر سر تقدم ما در تمدن بر ديگر ملل دنياست.گيريم كه ما متمدنترين كشور دنياي قديم بودهايم، نسل فعلي كه زنده هستند و در كشور دوست داشتنيشان زندگي ميكنند، چه گلي بر سر آن زدهاند كه نسلهاي بعدي به آن ببالند؟
بگذاريد روشنتر عرض كنم. آباء و اجداد ما، با هزار سختي و مرارت و تحمل فقر ذاتي اين سرزمين آن را آباد كردند. سه هزار سال پيش وقتي فهميدند كه در گستره اين خاك، پيدا كردن آب حكم كيميا را دارد، راهحلي را جستند و يافتند كه آب را با هزار سختي ولي بدون آسيب به كيان و اصل و اساس طبيعت به دست بياورند. چنين بود كه قنات متولد شد. با ابتكار و مرارت و به جان خريدن سختي، قوت لايموتي را از دل خاك خشك بيرون كشيدند ولي سنگ بناي فرهنگي عظيم و غيرقابل چشمپوشي را گذاشتند. دين و مسلك و سنت ايراني، آلودن طبيعت و نابود كردن آن را گناهي عظيم تلقي ميكرد. وضع طبيعت ايران هم چنان نبود كه آدمي با آن بجنگد و فائق آيد، پس ايراني راه رفاقت را برگزيد و به نيروي تعقل از امكانات طبيعي و بسيار اندكي سرزمينش استفاده كرد و قرنها از آن نان و آب خودش را به دست آورد. اين سنت قرنها پا برجا ماند تا شصت، هفتاد سال پيش كه اندك اندك خيال صنعتي شدن و ثروتمند بودن به سر و مغز ايراني راه پيدا كرد. ما را دچار توهم ثروت كردند. ملتي كه فرهنگ و ادبش حاصل استغنا و تشنگي بود، ناگهان به مصرف همه چيز افتاد. ما سرزمينمان را ظرف مدت كوتاهي «مصرف» كرديم! نميتوان هيچ نام ديگري بر آن گذاشت. ما مشغول نابودي طول و عرض و عمق اين سرزمين هستيم. توهم اينكه ثروت لايزال عظيمي زير پايمان است و ما ميتوانيم هر چه ميخواهيم را بخريم، ما را دچار تيرهروزي كرده و خواهد كرد.
اين تب مصرف همه چيز و آلودن چهره مصفاي پاكيزه طبيعت و تاريخ ايران، در تعطيلات نوروزي چنان اوجي ميگيرد كه بدون شك آيندگان آن را به مثابه طنزي تلخ و سياه به ياد خواهند آورد.
آنها كه ايران را به راستي دوست دارند و كارشان از حد شعار و رگ گردن كلفت كردن براي داريوش و كوروش و مولانا و خليجفارس فراتر رفته، گزارشهاي غمانگيزي از توليد هزاران تن زباله و رها كردن آن در جنگل و كوه و دشت و دمن و سواحل رودخانه و درياها دادهاند. از آن بدتر، شيوه رانندگي و عمل به قوانين چنان است كه هر سال در راه گذراندن تعطيلات هزاران خانواده عزادار ميشوند و تا آخر عمر نوروز برايشان به مثابه كابوسي وحشتناك باقي خواهد ماند.گيريم خودروها معيوب و خراب و سر تا پا نقص، جادهها همچنين، اما هنوز هم بزرگترين دليل تصادفها سرعت و سبقت غيرمجاز و عدم رعايت قوانين است. ما در راه تعطيلات با سرپيچي از قوانين تمدن انساني يكديگر را به قتل ميرسانيم. آمار اين كشتار را به سهو، «آمار حوادث جادهاي» نام گذاشتهاند اينها بدون ترديد «قتل» هستند. اين تعبير مثل هزار تعارف ديگر براي آن است كه انگشت اتهام را مستقيم به طرف مردم گريزان از قانون نگيرند. اما واقعيت اين است كه متخلفين از قوانين رانندگي، قاتلان بالقوهاي هستند كه مثابه بمبهاي ساعتي در كوچه و خيابان و جادههاي اين كشور ميگردند و به وقتش جان خودشان و عدهاي ديگر را خواهند گرفت. ناوگان حمل و نقل ما از ناوگان حمل و نقل كوبا فرسودهتر است؟ قطعا كه نه! مقايسه آمار سال ۲۰۲۰ نشان ميدهد كه مرگ و مير ناشي از حوادث رانندگي در ايران ۵/۳۶ درصد كل مرگ و ميرها بوده! و در همين سال در كوبا فقط يك درصد مرگ و ميرها ناشي از تصادف رانندگي بوده است. پس مشكل جاي ديگري است و سركار خانم وزير محترم راه از سر ادب و تعارف است كه فرسودگي و بيكيفيتي خودروها را از عوامل مهم حوادث اعلام ميفرمايند.
هر سال در اسفندماه من به خانوادههايي فكر ميكنم كه آن طرف سال بر سر موضوع بياهميت گذران تعطيلات عزادار خواهند شد و به اينكه چه ميزان زباله به انبوه ميلياردها تن زباله رها در طبيعت ايران افزوده خواهد شد؟ چقدر به آلودگي آبهاي زيرزميني و روزميني ايران دامن زده خواهد شد و چه تعداد از گونههاي گياهي و جانوري ايران بر اثر اين تعطيلات آسيب خواهند ديد؟
وطندوستي و مهر ورزيدن به ميهن، فرياد كشيدن و فحاشي كردن در شبكههاي مجازي و آويختن فروهر از گردن و تعظيم كردن به مقبره كوروش و تجمع كردن در حافظيه به وقت سال نو نيست. زيبندهتر آن است كه آشغال نريزيم، راضي به خريدن ويلايي در دل جنگلهاي شمال ايران نشويم، به قيمت تفريح و خوشي طبيعت را به آتش نكشيم، درختان ليمو و مركبات را به زغال براي كباب درست كردن و ترياك كشيدن تبديل نكنيم، درست و بر اساس قواعد متمدنانه رانندگي كنيم. اصول زيستن در شهر و آداب همزيستي با يكديگر و رعايت حق انسانهاي ديگر، حق ديگر زيستمندان اعم از حيوان و گياه را به جاي آوريم. اينچنين است كه وطن خود را دوست داشتهايم. فرياد زدن، رگ گردن كلفت كردن و هر چيز خوبي را به ايراني نسبت دادن و تحقير ملل ديگر و بعد به نابودي و كثيفي كشاندن عرصه و داراييهاي وطن عين دشمني و بيوطني و بيوفايي است.