• ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5988 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۴ اسفند

چرايي مانايي «پيرپسر» در ذهن

ابراهيم عمران

تقريبا دو هفته از تك اكران فيلم «پيرپسر» مي‌گذرد. طي اين دو هفته بارها درباره اين فيلم گفته و نوشته شده است. ولي نكته‌اي در مورد ساخته اكتاي براهني وجود دارد كه طي اين مدت؛ دست‌كم براي آناني كه اين فيلم را ديده‌اند، به شكل شايد غير قابل توصيفي در آمده باشد! اينكه چرا اين فيلم از يادمان نمي‌رود. چرا تا اين حد رسوخ كرده در ذهنمان و چرا نمي‌توان هر فيلمي را ديد و تحمل كرد و ياد پيرپسر نيفتاد! اين فقره شايد شرحش سخت باشد. صاحب اين قلم طاقت نياورد و به كارگردان اثر زنگ زد. خيلي جدي به ايشان گفت زنگ زده‌ام تا برخورد نادرستي داشته باشي؛ تا از تو و فيلمت بدم بياد كه شايد فراموشش كنم! كه با خنده و برخورد دوستانه ايشان؛ اين اشتياق افزون‌تر شد! كم پيش آمده مخاطب ايراني با فيلم ايراني چنين مقابله‌اي داشته باشد. دست‌كم براي خودم كه نمونه‌هايش بسيار اندك بوده يا اگر بوده در چند ساعت بعد تماشاي فيلم به بوته فراموشي سپرده شد. شخصيت‌هاي فيلم را مرور كردم. از شاه‌نقش فيلم (غلام باستاني) آغاز كردم. اينكه چرا پلشتي اين فرد با همه بدي‌هايش فراموش نمي‌شود.
 قصه فيلم را لو نخواهم داد با اين يادداشت. حيف است كه در اكران احتمالي آن؛ مخاطبان اين ستون پيش‌فرض‌هايي داشته باشند. مانده‌ام چرا سبك‌سري اين فرد، تماشاگر را از خود دلزده نمي‌كند. با همه پليدي روح و جسم؛ چرا فرجامش به ياد مي‌ماند. چه در نهان و خلوت و جلوت اين پدر ناخلف وجود دارد كه با همه ناراستي‌ها؛ بايد او را باور كرد.
 تماشاگر خوش شانس آن شب برج ميلاد؛ به حتم مابه‌ازاهايي از اين رفتار را پيرامون خود مي‌ديد كه طي سه ساعت و ده دقيقه؛ آن را هضم كرده بود. غلام باستاني گويا قدمتي ديرينه در نهان همه‌مان داشت. حال نه به‌ شدتي كه ديده‌ايم. شايد گوشه‌اي از نادرستي‌هايش را همگان دارا باشيم. حال در مقام پدر يا انسان امروزي. حسن پورشيرازي اين آيينه كدر را زدود. آيينه‌اي كه عامدانه شايد آن را غبارآلود بخواهيم. اگر اين فيلم رهايمان نمي‌كند؛ دليلش اين خالص بودن آدم‌هايش هست و بس. آدم‌هايي با همه خصلت‌هاي دروني‌شان. از پدر باستاني اين فيلم نمي‌توان عبور كرد، چراكه ساير شخصيت‌ها ذيل رفتار او دست به عمل مي‌زنند. 
گويي اين حاكم بودن مطلق و قدرت بلامنازع او است كه سايرين بر اساس رفتارش؛ عمل مي‌كنند! دو پسر و زن محوري فيلم نيز در چنبره او گرفتار كه چنين رفتارهاي گاهي مناسب و زماني هم نامناسب از آنها سر مي‌زند. اين درگيري و در حقيقت رها نكردن اين فيلم براي مخاطب؛ از قدرت بالاي پدر فيلم در عالم واقع نشات مي‌گيرد. به واقع نوعي هراس و استيصال براي مخاطب ايجاد مي‌شود. جدا از المان‌هاي فني و تكنيكي فيلم كه در نوع خود بي‌رقيب است؛ هراس از به وجود آمدن چنين كاراكتري براي هر يك از ما وجود دارد. اين فيلم جادوي خيال را وسعت ديگري بخشيده است. در عين سينما بودن؛ گويي از هر چه حقيقت محض است؛ فراتر مي‌رود. اين رها نشدن‌ها؛ اين درگيري پس از تماشاي فيلم و اينكه بارها ذهن همه پلان و سكانس‌هايش را مرور مي‌كند؛ از قدرت بازيگري؛ كارگرداني با نيم نگاهي به فلسفه زيست انسان‌ها نضج مي‌گيرد. باور شود پيرپسر فيلم نيست. اصل جنس وجودي آدمياني است كه بين ما غوطه‌ورند. اكتاي و تيمش آنان را جان دوباره‌اي بخشيدند. تلنگري كه اين آفرينش ايجاد مي‌كند تا مدت‌ها در ذهن مي‌ماند و چه امري از اين خوشايند‌تر. البته نه فقط فيلم بما هو فيلم؛ بلكه انديشه پسافيلم و اينكه مي‌توان انسان بهتري بود كه شرح بيشتر اين نگره بماند براي اكران عمومي‌اش. اكران اين فيلم به اخلاقي زيستنمان كمك مي‌كند؛ شك نكنيد در باور اين نگاه... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون