گشودن ميدان سخنهاي تازه، افقهاي جديدي را پديدار خواهد كرد و جامعهاي كه به نظر ميرسد احساس نفستنگي ميكند، خشم خود را فرو ميدهد و كمي هم لبخند ميزند. بايد بپذيريم امروز جامعه بيش از پيش نيازمند اكسيژن براي تنفس است. فقدان اكسيژن، بياعتمادي اجتماعي و ايجاد شكاف عميق بين مردم و مسوولان، فضاي تنفس را نيز براي نظام سياسي تنگ كرده است. نهادهاي مختلفي در ايجاد افقهاي جديد، خلق حس خوب و تربيت اجتماعي رسالت دارند و به نوعي بر فرآيند يادگيري، توسعه مهارتها، شكلگيري شخصيت افراد جامعه ميتوانند نقش بسزايي داشته باشند. نظير نهاد خانواده كه از اولين، مهمترين و بنياديترين كانون تربيتي در زندگي فرد است ولي بدون نهادهاي تصميمگير، تصميمساز و مجري از جمله وزارت آموزش و پرورش، مجلس شوراي اسلامي، مراكز آموزشي غيررسمي و فوقبرنامه، جامعه و فرهنگ، سازمانهاي غيردولتي، خيريهها، دانشگاهها، مدارس و واحدهاي آموزشي، رسانههاي جمعي، محافل علمي و پژوهشي به عنوان سياستگذاران، مجريان و ناظران بر كيفيت آموزش، نقش تربيتي آن كمرنگ شده است. تركيب اثرات اين نهادها بر يكديگر ميتواند به شكلگيري يك نظام تربيتي منسجم و موثر منجر شود. اما هرگز اين غيريتسازي بين نهادها صورت نپذيرفته و علاوه بر ناديده گرفتن آن، انحصارگرايي و افسونزايي بر نهادها حاكم و جامعه را با بحرانهاي بيشتري روبهرو كرده است.
اجازه بدهيد با مقايسه دو نهاد تاثيرگذار (آموزش و پرورش و صدا و سيما) به ابعاد عملي اين انحصارگرايي اشاره نمايم. مهمترين ضرورت و اهميت آموزش علوم در مدارس، افزايش سواد علمي، روحيه علمي و كاوشگري، آفرينندگي و خلاقيت در دانشآموزان است. يكي از روشهايي كه ميتواند نقش كمككنندهاي در پيدايش و گسترش متوازن اهداف فوق داشته باشد، استفاده از روشهاي استاندارد آموزش علوم است كه سبب كاهش تفاوتهاي موجود در امر آموزش با كشورهاي پيشرفته خواهد شد. مهمترين گام براي رسيدن به يك سطح سواد علمي مناسب در هر كشوري، تدوين استانداردهايي براي آموزش علوم است تا با اجراي اين استانداردها نوعي همسانسازي در مدارس مختلف و نيز ارتقاي سطح علمي افراد جامعه صورت بگيرد. تصور كنيد كه چهار عنصر محتواي آموزشي، توانمندي مربيان، فضاي آموزشي و برنامه درس ملي نه متناسب با بلوغ فكري دانشآموزان و نه زيستبوم مناطق باشد آنگاه دونوبت امتحان نيز برگزار كنيم كه باعث فشار رواني و استرس، يادگيري سطحي، نابرابري در ارزيابي، غفلت از مهارتهاي زندگي و در نهايت كسب نمرات پايين كه ممكن است بر اعتماد به نفس دانشآموز تأثير منفي بگذارد و علاقه آنها به يادگيري را كاهش بدهد. در آزمون تيمز 2023، از ميان 58 كشور شركتكننده در آزمون در پايه چهارم ابتدايي، ايران در درس رياضي رتبه 53 و در درس علوم رتبه 49 را كسب كرد. در پايه هشتم نيز از ميان 44 كشور شركتكننده ايران در درس رياضي رتبه 31 و در درس علوم رتبه 36 را به دست آورد. اين نتايج بيانگر آن است كه اكثر دانشآموزان فاقد يادگيري هستند و به عبارت ديگر برنامههاي آموزشي موجود نتوانسته است روحيه علمي و كاوشگري، آفرينندگي و خلاقيت را در دانشآموزان پرورش دهد. به همين نسبت ديگر نهاد (صداوسيما) كه ميتواند نقش بسزايي در توسعه و پيشرفت كشور داشته باشد به رغم اينكه داراي شبكههاي متعدد و متكثر است اما به دليل تكصدايي و تكبعدي بودن، دلزده شده. نبود رسانههاي مستقل و تلويزيون در ايران، آسيبهاي متعددي را در ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي به همراه داشته است كه ميتوان آنها را به شرح زير دستهبندي كرد:
1- آسيبهاي سياسي:
كاهش مشاركت سياسي: نبود رسانههاي مستقل، مانع از شكلگيري فضاي آزاد براي تبادل نظر و نقد سياسي ميشود. اين امر، به كاهش مشاركت سياسي شهروندان و محدود شدن گفتمان دموكراتيك منجر ميشود. شهروندان از دسترسي به اطلاعات متنوع و تحليلهاي مختلف محروم ميشوند و در نتيجه، تصميمگيريهاي آگاهانه برايشان دشوارتر ميشود.
افزايش بياعتمادي: وقتي رسانهها نقش نظارتي خود را بهطور كامل ايفا نميكنند و اخبار و اطلاعات به صورت يكجانبه ارائه ميشوند، اعتماد مردم به حكومت كاهش مييابد. عدم شفافيت و عدم پاسخگويي، شكاف بين حاكميت و مردم را عميقتر ميكند.
محدوديت آزادي بيان: نبود رسانههاي مستقل، آزادي بيان را محدود ميكند و به سانسور و خودسانسوري دامن ميزند. افراد از بيان آزادانه نظرات و انتقادات خود ابا دارند و اين امر، به انباشت نارضايتيها و بروز ناآراميهاي اجتماعي منجر ميشود.
عدم شفافيت در تصميمگيريها: نبود رسانههاي مستقل، شفافيت در تصميمگيريهاي سياسي را كاهش ميدهد. مردم از جزييات فرآيند تصميمگيريها و دلايل پشت آنها بياطلاع ميمانند و اين امر، باعث بياعتمادي و سردرگمي ميشود.
2-آسيبهاي اجتماعي:
افزايش بيسوادي رسانهاي: در نبود رسانههاي متنوع و مستقل، شهروندان از مهارتهاي لازم براي ارزيابي اطلاعات و تشخيص اخبار درست از غلط محروم ميمانند. اين امر، به افزايش بيسوادي رسانهاي و آسيبپذيري در برابر اطلاعات نادرست و پروپاگاندا منجر ميشود.
ضعف در گفتوگوي اجتماعي: نبود رسانههاي مستقل، مانع از شكلگيري گفتوگوي آزاد و سازنده در جامعه ميشود. گروههاي مختلف اجتماعي فرصت كافي براي بيان ديدگاهها و نظرات خود ندارند و اين امر، به تعميق اختلافات و تعارضات اجتماعي منجر ميشود.
تقويت باورهاي غلط و شايعات: در نبود رسانههاي مستقل، شايعات و باورهاي غلط به راحتي در جامعه پخش ميشوند و ميتوانند تاثير منفي بر افكار عمومي و رفتار افراد داشته باشند. اين امر، ميتواند به بروز رفتارهاي خشونتآميز و ضد اجتماعي منجر شود.
كاهش آگاهي عمومي: دسترسي محدود به اطلاعات، آگاهي عمومي مردم را در مورد مسائل مختلف اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كاهش ميدهد. اين امر، مانع از شكلگيري جامعهاي آگاه و مسووليتپذير ميشود.
3-آسيبهاي فرهنگي:
يكنواختي فرهنگي: نبود رسانههاي مستقل، به يكنواختي فرهنگي و محدود شدن تنوع هنري و فكري منجر ميشود. هنرمندان و روشنفكران نميتوانند بهطور آزادانه آثار و ايدههاي خود را بيان كنند و اين امر، به فقر فرهنگي و از بين رفتن خلاقيت مي انجامد.
ضعف در حفظ هويت ملي: رسانههاي مستقل ميتوانند در حفظ و تقويت هويت ملي نقش مهمي ايفا كنند. نبود آنها، ميتواند به تضعيف هويت ملي و از بين رفتن تنوع فرهنگي منجر شود.
گسترش فرهنگ مصرفگرايي: در نبود رسانههاي مستقل كه نقش انتقادي خود را ايفا ميكنند، فرهنگ مصرفگرايي به راحتي گسترش مييابد. اين امر، ميتواند منجر به مشكلات اقتصادي و اجتماعي شود. اگرچه در يك دهه گذشته با ظهور شبكههاي اجتماعي، شبكه نمايش خانگي مختلف بخشي از اين پارادايمهاي انحصاري شكسته شده و گردش اطلاعات آزاد شكل گرفته اما نبود رسانههاي مستقل، آسيبهاي جدي و چندوجهي به همراه داشته است. از بين بردن اين آسيبها، نيازمند ايجاد فضاي آزاد براي فعاليت رسانهها، تضمين آزادي بيان، تقويت سواد رسانهاي شهروندان و بهبود مكانيزمهاي پاسخگويي و شفافيت در حاكميت است.
دكتراي تخصصي علوم سياسي
پژوهشگر و تحليلگر مسائل ايران